قال الصادق (ع): «قَالَ إِبْلِيسُ لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَيْهِ لِجُنُودِهِ: إِذَا اسْتَمْكَنْتُ مِنِ ابْنِ آدَمَ فِي ثَلَاثٍ لَمْ أُبَالِ مَا عَمِلَ؛ فَإِنَّهُ غَيْرُ مَقْبُولٍ مِنْهُ؛ إِذَا اسْتَكْثَرَ عَمَلَهُ وَ نَسِيَ‏ ذَنْبَهُ‏ وَ دَخَلَهُ الْعُجْبُ»[1].

 

امام صادق (ع) در روایت مذکور، فرموده است که ابلیس که لعن و نفرین خدا بر او باد به لشکریان خود گفت که اگر شما بر آدمی‏زاد در سه جا مسلط شدید، من نگرانی ندارم که او چه عملی را انجام می‏دهد زیرا عملش مقبول واقع نمی‏شود؛ زمانی که عمل خود را بزرگ شمارد و گناه خود را فراموش کند و عُجب در او داخل شود.  

 

آنچه برای ابلیس مهم است، این است که انسان‏ها را از مرز عبودیت خارج کند، ولی اگر انسانی به ظاهر عابد، اما در عین حال ملعبه بازی ابلیس قرار گیرد، ابلیس می‏گوید که من درباره او نگرانی ندارم، هرچند که به ظاهر بهترین عمل‏ها را انجام بدهد و قائم‏الیل و صائم‏النهار باشد زیرا هدف ابلیس این است که اعمال او نزد خداوند مورد قبول واقع نشود و وقتی انسان از ابلیس اطاعت کند، عملش قبول نمی‏شود و هیچ ارزشی نزد خدا نخواهد داشت.

 

طبق روایت مذکور، در سه جا عمل انسان مورد پذیرش خداوند متعال واقع نمی‏شود؛

 

اول، اینکه انسان کار خیری را که انجام می‏دهد بزرگ بشمارد، مثلاً اگر به کسی کمک کند، فکر می‏کند که خیلی کار مهمی کرده است و کارش زیاد برای او جلوه می‏کند و این باعث می‏شود که خلوص عملش از بین برود و مقبول واقع نشود، هرچند ظاهراً کار خیر انجام داده است، ولی چون اخلاص نداشته و به خاطر هوا و هوس بوده است مورد پذیرش قرار نمی‏گیرد.  

 

دوم، اینکه انسان گناهی که از او سر زده است را فراموش کند. انسان باید خودش را بر انجام گناهانی که از او سرزده است، سرزنش کند و از آن گناهان توبه کند، اما اگر نسبت به گناهان بی‏خیال باشد، کار خوبی که انجام داده است، مورد پذیرش قرار نمی‏گیرد چون این گناهان باعث حبط عمل او می‏شود، مثل آن شخصی که دزدی می‏کرد و سپس صدقه می‏داد، به او گفتند که دزدی با صدقه دادن سازگاری ندارد، پاسخ داد که خودِ خداوند در قرآن فرموده است که هر کس یک کار خوب انجام بدهد دَه ثواب برای او نوشته می‏شود [«مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا وَ مَنْ جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلاَ يُجْزَى إِلاَّ مِثْلَهَا وَ هُمْ لاَ يُظْلَمُونَ»[2]]، من وقتی دزدی می‏کنم یک گناه برایم نوشته می‏شود و وقتی صدقه می‏دهم خداوند به من دَه ثواب می‏دهد که یک ثواب از آن دَه‏تا، در مقابل گناه دزدی از بین می‏رود و نُه ثواب دیگر نیز برایم باقی می‏ماند. اما این سخن، درست نیست زیرا وقتی گناهی از انسان سر بزند زمینه‏ای برای ثواب باقی نمی‏ماند و اصلاً حسنه‏ای در کار نیست، بلکه او خیال کرده است که انفاق و صدقه از مال دزدی، حسنه است.

 

سوم، خودپسندی و عُجب است. انسان اگر دچار عُجب و خودشیفتگی بشود و خود را از دیگران بالاتر بداند و دیگران را به حساب نیاورد، عملی که انجام می‏دهد مورد قبول واقع نمی‏شود.

 

امام علی (ع) فرموده است: «آهِ‏ مِنْ‏ قِلَّةِ الزَّادِ وَ طُولِ‏ الطَّرِيقِ‏ وَ بُعْدِ السَّفَرِ وَ عَظِيمِ الْمَوْرِد»[3]؛ آه از کمی توشه و طولانی بودن راه و دور بودن سفر و محل ورود [، یعنی قیامت] عظیم و بزرگ است.

 

در حالات مرحوم آیت الله بروجردی (ره) آمده است که وقتی شاگرادان ایشان از ایشان تعریف کردند، ایشان آهی کشید، گفتند که شما که این همه خدمت کرده‏اید، شاگرد تربیت کرده‏اید، مسجد اعظم را ساخته‏اید و خیلی کارهای بزرگ دیگر را انجام داده‏اید چرا آه می‏کشید؟ ایشان یا مرحوم آیت الله خوانساری (ره) که کنار ایشان بود فرمود: «خلص العمل فإن الناقد بصیر بصیر»؛ عمل را خالص کنید زیرا ناقدِ عمل خیلی بصیر و آگاه است [اشاره به حدیث «أَخْلِصِ‏ الْعَمَلَ‏ فَإِنَّ النَّاقِدَ بَصِير»[4]].

 



[1]. شیخ صدوق، الخصال، ج‏1،ص112.

[2]. «الأنعام»:160.

[3]. نهج البلاغة (للصبحی صالح)، ص481، حکمت77.  

[4]. محمد باقر بن محمد تقى، مجلسى، بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏13، ص432.

 

 

قال مولینا و مقتدینا الإمام الباقر (ع): «الْعَبْدُ بَيْنَ‏ ثَلَاثَةٍ بَلَاءٍ وَ قَضَاءٍ وَ نِعْمَةٍ فَعَلَيْهِ فِي الْبَلَاءِ مِنَ اللَّهِ الصَّبْرُ فَرِيضَةً وَ عَلَيْهِ فِي الْقَضَاءِ مِنَ اللَّهِ التَّسْلِيمُ فَرِيضَةً وَ عَلَيْهِ فِي النِّعْمَةِ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ الشُّكْرُ فَرِيضَةً»‏[1].

 

امام باقر (ع) در روایت مذکور، فرموده است که انسان بین سه چیز قرار دارد؛ بلاء، قضا و نعمت، پس بر اوست که در برابر بلائی که از ناحیه خداوند متعال به او رسیده است، صبر کند و بر اوست که در برابر قضائی که از جانب خداوند متعال برای او مقدر شده است، تسلیم باشد و بر اوست که در برابر نعمتی که از طرف خداوند متعال به او رسیده است، شاکر باشد.

 

انسان در دنیا در معرض سه چیز قرار دارد؛ بلا، قضا و نعمت.

 

انسان باید در برابر بلاهایی که به او می‏رسد صبر کند؛ مثلاً در حال حاضر، اگر ویروس کرونا بلاء تلقی شود انسان باید بر این بلا صبر کند. مؤمنین بر بلاهایی که به آنها می‏رسد صبر می‏کنند و گله و شکایت نمی‏کنند. خداوند متعال فرموده است: «الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ»[2].

 

دومین موردی که امام باقر (ع) در روایت مذکور به آن اشاره کرده است، این است که اگر خداوند متعال چیزی را درباره انسان مقدر کرد که بر خلاف میل او باشد، انسان باید در برابر آن تسلیم باشد. اهل بیت (ع) و معصومین (ع) همیشه در برابر قضا و قدر الهی تسلیم بوده‏اند و این معنای عبودیت و بندگی واقعی است.

 

و سومین وظیفه‏ای که در روایت مذکور، به آن سفارش شده است این است که انسان در برابر نعماتی که از جانب خداوند متعال به او می‏رسد باید شاکر باشد. خداوند نعمت‏های زیادی به انسان عنایت کرده است که قابل شمارش نیست: «وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لاَ تُحْصُوهَا إِنَّ اللَّهَ لَغَفُورٌ رَحِيمٌ»[3].

 

گاهی انسان به خاطر نداشتن ایمان قوی، در برابر بلاء، قضاء و نعمتی که برای او قرار داده شده است، به وظیفه‏اش عمل نمی‏کند و عکس‏العملی که بایسته نیست از خود نشان می‏دهد و بعضی اوقات سخنانی بر زبان او جاری می‏شود که با شأن انسان مؤمن و متدیّن هیچ تناسبی ندارد.

 



[1]. شیخ صدوق، الخصال، ج‏1، ص86، ح1.

[2]. «البقرة»:156.

[3]. «النحل»:18.

 

 

 

قال رسول الله (ص): «انَّ اللهَ تعالی وَضَعَ اربعاً فی اربعٍ؛ برکةُ العلمِ فی تعظیمِ الاستاذِ وَ بقاءُ الایمانِ فی تعظیمِ الله وَ لذةُ العیش فی بِرّ الوالدَین وَ النَّجاة مِنَ النّار فِی تَرک ایذاءِ الخَلق»‏[1].

 

رسول گرامی اسلام (ص) در روایت مذکور، فرموده است که خداوند متعال چهار چیز را در چهار چیز قرار داده است؛ برکت علم را در تعظیم و احترام گذاشتن به استاد قرار داده است، بقاء ایمان را در تعظیم خداوند قرار داده است، لذت زندگی را در احسان و نیکی به پدر و مادر قرار داده است و نجات از آتش جهنم را در ترک آزار و اذیت خلق قرار داده است.

 

طبق روایت مذکور، خداوند متعال چهار چیز را در چهار چیز قرار داده است؛

 

مورد اول، این است که برکت علم و دانش در تعظیم و احترام گذاشتن به استاد است.

 

خیلی از افراد، سالیان متمادی درس می‏خوانند و در محضر اساتید مختلف به علم‏آموزی می‏پردازند ولی گویا علمی که آموخته‏اند برکت ندارد و احساس می‏کنند که دستشان خالی است یا اگر احیاناً به ظاهر دستشان پر است، علمی که آموخته‏اند خاصیت لازم را برای آنها ندارد و آن علم، علمی نیست که خودشان و جامعه از آن استفاده کنند و اندوخته‏های آنها فقط یک سلسه اصطلاحات، بیشتر نیست و آن عملی که امام علی (ع) فرموده است: «زَكَاةُ الْعِلْمِ‏ نَشْرُه‏»[2]، نیست. چنین انسانی به عنوان یک مدرس نمی‏تواند ظهور پیدا کند، آثار علمی مفید ندارد و از آنچه که لازمه تعلم و فراگیری علم است، بی‏بهره است و این نشانه بی‏برکتی علمی است که آموخته است. علم با برکت، علمی است که انسان به وسیله آن، هم بتواند به اصلاح خودش بپردازد و هم آن علم در اصلاح جامعه نقش‏آفرینی داشته باشد. رسول اکرم (ص) فرموده است که علما به چند دسته تقسیم می‏شوند؛ دسته اول، کسانی هستند که هم خود و هم جامعه از علمشان استفاده می‏کنند، دسته دوم، کسانی هستند که خودشان از علم خود استفاده می‏کنند، ولی جامعه از علم آنها بی‏بهره است، دسته سوم، کسانی هستند که جامعه از علم آنها بهره‏مند می‏شوند ولی خودشان از علمی که آموخته‏اند، بی‏بهره‏اند و دسته چهارم، کسانی هستند که نه خودشان و نه جامعه از آن علم بهره‏ای نمی‏برند.

 

سؤال این است که انسان چه کار کند که علمی که می‏آموزد برکت داشته باشد؟ چه کند که آن علم که امام صادق (ع) فرموده است: «الْعِلْمُ‏ نُورٌ يَقْذِفُهُ اللَّهُ فِي قَلْبِ مَنْ يَشَاء»[3]، برای او نورانیت بیاورد؟ علم فقط با درس خواندن، محقق نمی‏شود، ولی اگر بنا شد که انسان درس بخواند باید یک سلسه آدابی را رعایت کند که آن آداب کمک می‏کند که علم انسان دارای برکت باشد.

 

حضرت رسول گرامی اسلام (ص) در روایت مذکور، فرموده است که اگر می‏خواهید که علمی که می‏آموزید برکت داشته باشد باید استاد خود را تعظیم و تکریم کنید و حرمت او را نگه دارید. بنابراین، انسان باید سعی کند که احترام استاد خود را نگاه دارد و از گفتار و رفتاری که آزردگی استاد را به دنبال دارد، بپرهیزد. در حالات خیلی از افراد مشاهده می‏شود که حقیقتاً در برابر استاد خود، خاشع و خاضع بوده‏اند و در سایه این تواضع و خشوع، مقاماتی را کسب کرده‏اند. یکی از رمز و رازهایی که بعضی از افراد پله‏های ترقی را طی کرده‏اند این بوده است که حریم استاد را حفظ کرده‏اند و سعی کرده‏اند که رضایت استاد را جلب کنند. البته مقصود واقعی از استادی که باید مورد تکریم و تعظیم قرار گیرد، استادی است که خودش به کمالات علمی و اخلاقی آراسته باشد؛ هرچند که شایسته است که تا زمانی که شخص در درس استادی حاضر می‏شود، حرمت‏ او را نگه دارد، گرچه ممکن است که استفاده وافی و کافی را از آن استاد نبرد.

 

مورد دوم، این است که بقاء ایمان در تعظیم خداوند است.

 

اگر انسان بخواهد که ایمانش محفوظ باشد باید خداوند را تعظیم کند. چه بسا ایمان انسان در طول زندگی تحت تأثیر حوادث قرار گیرد و تغییر کند، بسیاری از افراد بوده‏اند که در برهه‏ای از زندگی خود مؤمن و متدیّن بوده‏اند و بعداً ایمانشان را از دست داده‏اند و باورهای اعتقادی آنها عوض شده است. از روایت مذکور، استفاده می‏شود که دلیل عدم ثبات ایمان در بعضی از افراد، عدم رعایت حق الهی است. بنابراین، اگر کسی می‏خواهد که ایمانش دوام داشته باشد و باقی بماند باید خداوند متعال را تعظیم کند و تعظیم خدا با عمل به دستورات خداوند متعال و عمل بر طبق بایدها و نبایدهایی است که از جانب خداوند متعال معین شده است. علمای واقعی این‏گونه‏اند که پیوسته در برابر خداوند متعال خشوع و خضوع دارند. خداوند متعال فرموده است: «...إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ...»[4]. پس کسی که از ایمان واقعی برخوردار است غیرِ را خدا را در مقابل خداوند متعال به حساب نمی‏آورد و اگر غیر از خدا را دوست می‏دارد نیز به خاطر خداوند است که او را دوست می‏دارد. روزی پیامبر اکرم (ص) از نوجوانی سؤال کرد که پدرت را بیشتر دوست داری یا من را بیشتر دوست داری؟ آن نوجوان عرض کرد که شما را بیشتر دوست دارم، آن حضرت (ص) فرمود که مادرت را بیشتر دوست داری یا من را بیشتر دوست داری؟ آن نوجوان عرض کرد که شما را بیشتر دوست دارم، آن حضرت (ص) در آخر پرسید که خدا را بیشتر دوست داری یا من را بیشتر دوست داری؟ آن نوجوان عرض کرد که من شما را به خاطر خدا دوست می‏دارم.

 

پس، اگر کارهای انسان در مسیر تعظیم الهی قرار بگیرد و واجبات و فرائض را که خداوند متعال دستور داده است، انجام بدهد و محرماتی را که خداوند متعال از آنها نهی کرده است، کنار بگذارد و حتی‏المقدور به مستحبات عمل کند و مکروهات را ترک کند، ایمانش دوام خواهد داشت. در اصول غیر از اطاعات و عصیان، تجرّی و انقیاد نیز مطرح شده است، تجرّی به این معنی است که انسان به خودش جرأت می‏دهد که در مقابل خداوند متعال دست به کاری بزند، هرچند که آن اقدام در واقع گناه نباشد، مثل اینکه لیوانی که مایعی در آن قرار دارد را به نیّت اینکه مشروب است، بنوشد، هرچند که در واقع آب باشد و انقیاد این است که انسان به خاطر انجام دستور الهی امری را انجام می‏دهد که یقین به صدور آن امر از جانب خداوند متعال ندارد و به صرف احتمال، آن را امتثال می‏کند. یکی از مواردی که نشان دهنده اوج تعظیم الهی است، انقیاد است، یعنی در هر موردی که انسان احتمال بدهد که دستوری از جانب خداوند متعال صادر شده است، آن دستور را اطاعت می‏کند و امتثال می‏کند، هرچند که یقین به آن ندارد، لکن همین که احتمال می‏دهد که رضایت الهی در انجام آن امر است، آن را انجام می‏دهد. حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع) فرموده است: «عَظُمَ‏ الْخَالِقُ‏ فِي‏ أَنْفُسِهِمْ‏ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِي أَعْيُنِهِم»[5]؛ خداوند متعال در جان و دل انسان‏های با تقوا بزرگ و غیر خداوند در دیدگانشان کوچک است.

 

مورد سوم، این است که لذت زندگی در نیکی به پدر و مادر است.

 

کسانی که می‏خواهند که طعم شیرین زندگی را بچشند باید به پدر و مادر خود نیکی کنند و رضایت آنان را جلب کنند، چرا که رضایت و خوشنودی پدر و مادر، رضایت و خوشنودی خداوند متعال است و نارضایتی پدر و مادر، نارضایتی خداوند است. خیلی از افراد در زندگی خود دچار مشکل می‏شوند و هر چقدر تلاش می‏کنند و زحمت می‏کشند، مشکلاتشان برطرف نمی‏شود و همه اینها به خاطر این است که پدر و مادر از آنها ناراضی بوده‏اند. در بعضی از موارد وقتی به علما رجوع شده است، علما فرموده‏اند که رضایت پدر و مادر را جلب کنید تا مشکلاتتان برطرف شود.

 

مورد چهارم، این است که نجات از آتش جهنم در ترک آزار و اذیت خلق است.

 

بعضی از اذیت کردن دیگران خوششان می‏آید، مثلاً همسایه، همسایه را اذیت می‏کند و از آن لذت می‏برد، اگر انسان می‏خواهد که از آتشی که با قهر الهی برافروخته شده است، نجات پیدا کند باید از اذیت کردن خلق بپرهیزد. مقصود از «خلق» یک معنای عامی است که شامل همه موجودات عالم هستی می‏شود و هرچند واژه «خلق» در انسان ظهور دارد، لکن همه موجودات را شامل می‏شود. در احوالات مرحوم میرزا جواد آقای تهرانی (ره) آمده است که ایشان به مغازه سبزی فروشی رفت و مقداری سبزی خرید، وقتی می‏خواست سبزی‏ها را تمیز کند، مورچه‏هایی را روی سبزی‏ها مشاهده کرد، ایشان سبزی‏ها را برداشت و به مغازه برگشت و گفت که این مورچه‏ها از خانه و آشیانه خود دور شده‏اند و لذا آنها را برگرداندم تا مورچه‏ها از سبزی‏ها جدا شوند و به لانه خود بروند. پس، انسان باید توجه داشته باشد که از اذیت خلق خدا، حتی غیر انسان، خودداری کند.

 



[1]. مواعظ العددیة، ص208.

[2]. عبد الواحد بن محمد، تميمى آمدى، غرر الحکم و درر الکلم، ص390.

[3]. مصباح الشريعة [منسوب به امام صادق (ع)]؛ ص16.

[4]. «فاطر»:28.

[5]. حسن بن على، ابن شعبه حرانى، تحف العقول، ص159.

 

 

قال مولینا الإمام الصادق (ع): «إِيَّاكُمْ أَنْ‏ تَمُدُّوا أَطْرَافَكُمْ‏ إِلَى مَا فِي أَيْدِي أَبْنَاءِ الدُّنْيَا فَمَنْ مَدَّ طَرْفَهُ إِلَى ذَلِكَ طَالَ حُزْنُهُ وَ لَمْ يُشْفَ غَيْظُهُ وَ اسْتَصْغَرَ نِعْمَةَ اللَّهِ عِنْدَهُ فَيَقِلُّ شُكْرُهُ لِلَّه»‏[1].

 

امام صادق (ع) در روایت مذکور، فرموده است که از نگاه طولانی به آنچه در دست‏های فرزندان دنیا است، بپرهیزید، پس اگر کسی نگاه طولانی خود را به آنچه در دست فرزندان دنیا است، بیندازد، غم و اندوهش به درازا می‏کشد، خشم او نیز فرو نمی‏نشیند، نعمات الهی که خداوند به او عنایت کرده است را کوچک می‏شمرد و شکر او نسبت به نعمات الهی کم می‏شود.

 

نگاه به مال و ثروت دیگران باعث می‏شود که انسان همیشه غمگین باشد و گاهی به خاطر اینکه از نظر مادی از دیگران پایین‏تر است، خشم و غضب می‏کند و نعماتی که خداوند به او عنایت کرده است را کوچک می‏شمرد. نعمت سلامتی، نعمت زن و فرزند، نعمت امنیت و سایر نعمت‏های بی‏شماری که خداوند به او داده است که قابل شمارش نیست را نمی‏بیند و آنها را کوچک می‏شمرد؛ «وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لاَ تُحْصُوهَا إِنَّ اللَّهَ لَغَفُورٌ رَحِيمٌ»[2]. بنابراین، انسان باید سعی کند که این اخلاق رذیله را که به مال و ثروت دیگران نظر کند و از نعماتی که خداوند به او عنایت کرده است، غافل شود و شکر آن نعمات را به جای نیاورد، کنار بگذارد و سعی کند که همیشه در برابر نعمات بی‏شماری که خداوند به او عنایت کرده است، شاکر باشد.

 

لقمان حکیم به فرزندش فرموده است که ای فرزندم! در امور دنیایی به پایین‏تر از خودت نگاه کن، اما در امور اخروی به بالاتر از خودت نگاه کن.

 

انسان اگر در امور دنیایی به پایین‏تر از خودش نگاه کند، راضی و شاکر است و هیچ‏گاه غصه و ناراحتی سراغ او نخواهد آمد و نیز اگر در امور معنوی و اخروی به بالاتر از خود نگاه کند، به خود غرّه نخواهد شد و تلاش خواهد کرد تا پله‏های ترقی را طی کند و به کمال برسد.

 

نقل شده است که سعدی کفش نداشت، شخصی را جلو مسجد دید که از زانو به پایین، پا ندارد، دست‏های خود را به آسمان بلند کرد و خدا را شکر کرد و عرض کرد، خدایا ممنونم که من پا دارم و فقط کفش ندارم.

 

 

 



[1]. محمد باقر بن محمد تقى، مجلسى، بحار الأنوار (ط- بيروت)، ج‏72، ص367، ح78.

[2]. «النحل»:18.

 

 

 

شخصی خدمت امام صادق (ع) رسید و عرض کرد که من را موعظه کنید تا بهره‏مند شوم، آن حضرت (ع) در پاسخ فرمود: «أَعِدَّ جَهَازَكَ وَ أَكْثِرْ مِنْ زَادِكَ لِطُولِ سَفَرِكَ وَ كُنْ وَصِيَّ نَفْسِكَ وَ لَا تَكُنْ تَأْمَنُ غَيْرَ أَنْ يَبْعَثَ بِحَسَنَاتِكَ إِلَى قَبْرِكَ فَإِنَّهُ لَنْ يَبْعَثَهَا أَحَدٌ مِنْ وُلْدِكَ إِلَيْكَ فَمَا أَبْيَنَ‏ الْحَقَ‏ لِذِي‏ عَيْنَيْنِ‏ أَنَّ الرَّحِيلَ أَحَدُ الْيَوْمَيْنِ تَزَوَّدُوا مِنْ صَالِحِ الْأَعْمَالِ وَ تَصَدَّقُوا مِنْ خَالِصِ الْأَمْوَالِ فَقَدْ دَنَا الرِّحْلَةَ وَ الزَّوَالَ».[1]

 

امام صادق (ع) در روایت مذکور، فرموده است که خود را آماده كن و خرجي راه را زياد بردار، چون سفر طولاني است و خود وصيّ خود باش و اطمينان به غير خود نداشته باش كه براي تو خيراتي بعد از تو به سوي قبر تو بفرستد چون كه كسي از فرزندان تو چيزي براي تو نخواهد فرستاد. پس چه ظاهر است حق براي آن كس كه داراي دو چشم است كه كوچ كردن امروز يا فردا است. توشه برداريد از اعمال نيكو و صدقه و انفاق كنيد از مال‏هاي خالص خودتان كه كوچ كردن و بيرون رفتن از اين عالم دنيا نزديك است.

 

انسان برای مسافرتی که در عالم دنیا می‏خواهد انجام بدهد، مقدمات آن سفر را آماده می‏کند. سفر آخرت، سفری طولانی است و طبیعتاً در این دنیا به تناسب عمری که برای انسان مقدر شده است باید هر روز آمادگی او برای سفر آخرت بیشتر باشد. انسان برای سفر آخرتش باید توشه زیاد بردارد و به کم قانع نباشد چون سفر آخرت، طولانی است و زاد و توشه زیادی می‏طلبد.

 

امام صادق (ع) در ادامه فرموده است که خودت وصی خودت باش و مادامی که کارهای نیک برای خود از پیش نفرستاده‏ای احساس امنیت نکن و خودت وصی خودت باش و پیش بینی‏های لازم را برای بعد از خودت داشته باش مگر اینکه خاطر جمع باشی که آنچه را لازم بوده است از قبل فرستاده‏ای زیرا کارهای نیک را احدی از فرزندانت برای تو نخواهد فرستاد، بنابراین انسان نباید دل‏خوش کند به اینکه فرزندانش بعد از مرگش برای او کار نیک انجام خواهند داد لذا نباید به انتظار فرزندانش بنشیند، بلکه باید خودش دست به کار شود و تا زمانی که در دنیا است کار نیک انجام بدهد و برای بعد از خودش نیز پیش‏بینی لازم را داشته باشد و افراد را برای انجام کارهای نیک مسؤول قرار دهد زیرا بعد از اینکه انسان از دنیا رفت، مدتی نمی‏گذرد که به فراموشی سپرده می‏شود و همه سرگرم زندگی روزمره خود می‏شوند و او را به فراموشی می‏سپارند- البته فراموشیِ غم از دست دادن نزدیکان از نعمت‏های بزرگ الهی محسوب می‏شود چرا که اگر انسان غم از دست دادن عزیزش را فراموش نکند، زندگی او مختل می‏شود- بنابراین، کارهای نیک را کسی از فرزندان تو برای تو نمی‏فرستد لذا خودت باید برای عالم آخرت توشه‏ای از پیش بفرستی.

 

امام صادق (ع) در ادامه فرموده است که کوچ کردن و رفتن از عالم دنیا در یکی از این دو روز است [، یعنی در همین روزها است] و زمان آن مشخص نیست لذا باید همیشه آماده رفتن باشی در نتیجه، انسان باید حقوقی که بر ذمه او است را ادا کند تا در حالی که حقی بر گردنش است از دنیا نرود چرا که زمانی که اجل انسان فرا برسد لحظه‏ای تأخیر نخواهد افتاد و مهلتی برای جبران نخواهد داشت: «وَ لِكُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لاَ يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَ لاَ يَسْتَقْدِمُونَ»[2].

 

امام صادق (ع) در پایان فرموده است که از کارهای نیک و عمل خیر برای آخرت توشه بردارید و از اموال پاک خود صدقه بدهید، همانا کوچ کردن و رفتن به عالم آخرت و زوال زندگی نزدیک است. کار خیر مصادیق زیادی دارد که تهجّد و شب‏زنده‏داری، راز و نیاز با خداوند متعال، کمک به مستمندان و امثال آن از مصادیق کار خیرند.

 

انسان باید از اموال پاکی که دارد صدقه بدهد و مثل آن شخص نباشد که دزدی می‏کرد و صدقه نیز می‏داد، به او گفتند که صدقه دادن با دزدی کردن، نمی‏سازد، در پاسخ گفت که من وقتی دزدی می‏کنم یک گناه برای من ثبت می‏شود و وقتی صدقه می‏دهم ده ثواب به من داده می‏شود، یک ثواب در مقابل آن یک سیئه و گناهی که از من سر زده است و نُه ثواب دیگر برایم باقی می‏ماند.

 

کوچ کردن و رفتن به عالم آخرت نزدیک است و انسان باید خودش را آماده کند، هیچ کس نباید تصور کند که فرصت زیادی برای زندگی دارد لذا نباید دنبال آرزوهای طولانی باشد، کما اینکه در روایات نیز از آمال و آرزوهای طولانی نهی شده است. امام علی (ع) فرموده است: «وَ إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَيْكُمُ اثْنَتَانِ؛ اتِّبَاعُ‏ الْهَوَى وَ طُولُ‏ الْأَمَل»‏[3]؛ مخوف‏ترین چیزی که بر شما می‏ترسم دو چیزند که عبارت از پیروی از هوای نفس و آرزوهای طولانی می‏باشند.

 

 

 



[1]. حسن بن محمد، ديلمى، إرشاد القلوب إلى الصواب (للديلمي)، ج‏1، ص51.

[2]. «الأعراف»:34.

[3].  نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص71، خطبه28.

 

 

 

قال رسول الله (ص): «أخاف‏ على أمّتي‏ من بعدي ثلاثا: ضلالة الأهواء و اتّباع الشّهوات في البطون و الفروج و الغفلة بعد المعرفة»‏[1].

 

رسول اکرم (ص) در روایت مذکور، فرموده است که پس از خودم بر امتم از سه چيز بيم دارم که عبارت از گمراهى هوس‏ها و پيروى خواهش‏هاى شكم‏ها و فرج‏ها و غفلت پس از معرفت می‏باشند.

 

پیروی خواهش‏های شکم و شکم‏پرستی و همچنین، افتادن در باتلاق دامن‏های آلوده و پیروی از هوا و هوس یکی از مواردی است که رسول گرامی اسلام (ص) نسبت به آن بر امت بعد از خود، ابراز نگرانی کرده است.

 

خیلی از انسان‏ها به دنبال پیروی از هوا و هوس می‏باشند و آروزها و هوس‏ها، معیار زندگی آنها می‏شود و عملاً وقتی هوس در زندگی انسان راه یابد، دین، معنویت، ذکر و یاد خدا از زندگی انسان رخت برمی‏بندد.

 

یکی از مواردی که پیامبر (ص) نسبت به آن بر امت بعد از خود، ابراز نگرانی کرده است، غفلت است. رسول اکرم (ص) در روایتی دیگر فرموده است: «الْغَفْلَةُ فِي ثَلَاثَةٍ الْغَفْلَةُ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ وَ الْغَفْلَةُ مَا بَيْنَ صَلَاةِ الْغَدَاةِ إِلَى طُلُوعِ‏ الشَّمْسِ‏ وَ الْغَفْلَةُ عَنْ نَفْسِهِ فِي دِينِهِ حَتَّى يَمُوت»[2]؛ غفلت در سه چیز است؛ غفلت از ذکر و یاد خداوند متعال، غفلت ما بین طلوع صبح تا طلوع خورشید است و غفلت انسان از خودش تا اینکه بمیرد.

 

بعضی انسان‏ها از یاد خداوند متعال غافل می‏شوند. در روایات آمده است که هیچ پرنده‏ای دچار دام صیاد نمی‏شود مگر اینکه در آن لحظه از یاد خداوند متعال غافل شده باشد. بنابراین، انسان باید سعی کند که همیشه به یاد خدا باشد و گفتار، رفتار و کردار او با یاد خدا همراه باشد.

 

همچنین، در روایات آمده است که خوابیدن از طلوع صبح تا طلوع خورشید کراهت دارد. فاصله بین طلوع صبح تا طلوع خورشیدن بهترین زمان برای بجا آوردن تعقیبات و خواندن قرآن و ادعیه است لذا انسان باید سعی کند بعد از نماز صبح تا طلوع آفتاب مشغول راز و نیاز و عبادت باشد، کما اینکه سیره معصومین (ع) نیز این‏گونه بوده است. در بعضی از روایات وارد شده است که ما بین طلوع صبح تا طلوع آفتاب، زمانی است که خداوند متعال روزی بندگان را مقدَّر می‏کند.

 

امام باقر (ع) فرموده است: «الْأَرْزَاقُ‏ مَوْظُوفَةٌ مَقْسُومَةٌ وَ لِلَّهِ فَضْلٌ يَقْسِمُهُ مِنْ طُلُوعِ الْفَجْرِ إِلَى طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ‏ "وَ سْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ‏" ثُمَّ قَالَ: «وَ ذِكْرُ اللَّهِ بَعْدَ طُلُوعِ الْفَجْرِ أَبْلَغُ فِي طَلَبِ الرِّزْقِ مِنَ الضَّرْبِ فِي الْأَرْضِ»[3].

 

از روایت مذکور، استفاده می‏شود که تعقیب نماز و دعاهای بین الطلوعین آن قدر در جلب روزی مؤثر است که رفتن انسان به شهرها برای تجارت، این مقدار اثر ندارد.

 

انسان برای سفرهای دنیوی، مقدمات آن را فراهم می‏کند و خود را آماده می‏کند ولی برای سفر اخروی خود را آماده نمی‏کند.

 

در روایات آمده است: «النَّاسُ‏ نِيَامٌ‏ فَإِذَا مَاتُوا انْتَبَهُوا»[4]، مردم خوابند، هنگامی که می‏میرند، بیدار می‏شوند.

 

آیات زیادی در قرآن در رابطه با مذمت کسانی که دچار غفلتند وارد شده‏اند که به خاطر پرهیز از اطاله کلام از ذکر آنها خودداری می‏شود و دوستان خودشان می‏توانند به قرآن رجوع کنند و آن آیات را مشاهده نمایند.

 



[1]. نهج الفصاحة (مجموعه كلمات قصار حضرت رسول صلى الله عليه و آله)؛ ص172.

[2]. محمد بن محمد شعيري، جامع الأخبار، ص131.

[3]. محمد باقر بن محمد تقى، مجلسى، بحار الأنوار (ط- بيروت)، ج5، ص147.

[4]. همان، ج‏50، ص134.

 

Please publish modules in offcanvas position.