من وصایا رسول الله (ص) لعلی (ع): «يَا عَلِيُّ وَ اللَّهِ لَوْ أَنَّ الْوَضِيعَ فِي قَعْرِ بِئْرٍ لَبَعَثَ‏ اللَّهُ‏ عَزَّ وَ جَلَ‏ إِلَيْهِ‏ رِيحاً تَرْفَعُهُ فَوْقَ الْأَخْيَارِ فِي دَوْلَةِ الْأَشْرَار»[1].

 

رسول گرامی اسلام (ص) در روایت مذکور، به علی (ع) فرموده است که اى على! به خدا قسم كه اگر شخص فروتن در قعر چاهى باشد، خداوند عزّ و جلّ بادى مى فرستد تا او را در دولت بدكاران، در رأس نيكان قرار دهد.

 

منظور این است که انسانِ فروتن و متواضع، از جایگاه عظیم و والایی نزد خداوند متعال برخوردار است تا جایی که اگر در قعر چاه گرفتار شده باشد خداوند متعال گردبادی می‏فرستد تا او را بالا آورد، یعنی اگر انسانی که فروتن است در شرایط سختی قرار بگیرد، خداوند او را رُشد می‏دهد و بین مردم عزیز می‏کند و در دولتی که حاکمان ظلم حکومت می‏کنند او را به موقعیتی می‏رساند که بالاتر از جایگاه و منزلتِ أخیار و پاکان باشد.

 

بسیار مشاهده شده است که خداوند متعال افرادی را که کِبر و غرور در پیش گرفته بودند و در یک مقطعی، برای خودشان برو و بیایی داشتند و دیگران را به حساب نمی‏آوردند و برای آنان حرمت قائل نمی‏شدند، ذلیل کرده است و در همین دنیا از اوج به زیر کشیده شده‏اند، اما افرادی نیز بوده‏اند که در عین حال که از علم و موقعیت یا مال و ثروت برخوردار بوده‏اند، علم و موقعیتشان آنان را مغرور نساخته و فروتنی و تواضع پیشه کرده‏اند و خداوند متعال در همین دنیا آنان را عزّت داده است و وجودشان مایه برکت برای دیگران بوده است.

 

رسول اکرم (ص) فرموده است: «مَنْ‏ تَوَاضَعَ‏ لِلَّهِ‏ رَفَعَهُ‏ اللَّه»[2]؛ هر کس که به خاطر خدا توضع کند، خداوند متعال او را بالا می‏برد.

 

بعضی افراد گاهی خودشان را پیش هر کس و ناکسی کوچک می‏کنند، در حالی که خداوند متعال این را نمی‏پسندد لذا انسان باید فقط به خاطر خداوند متعال تواضع پیشه کند و نباید به خاطر مطامع دنیوی خودش را در پیش هر کسی کوچک کند و خودش را ذلیل کند زیرا چنین تواضعی که بوی تملّق می‏دهد، مورد رضایت خداوند متعال نیست و تواضعِ ارزشمند، تواضعی است که به خاطر خداوند باشد.

 

خداوند نمی‏پسندد که مؤمن خود را به خاطر مال دنیا در مقابل دیگران کوچک و ذلیل کند و لذا انسان فقط باید در پیشگاه خداوند متعال خودش را کوچک نماید و فقط به درگاه خداوند متعال عرض نیاز کند و سعی کند که برای خداوند بندگی کند چرا که همان‏گونه که در روایات آمده است، کسی که بندگی خداوند متعال را به جای آورد، دیگران در مقابل او خضوع خواهند کرد.

 

خداوند متعال فرموده است: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَ يُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ لاَ يَخَافُونَ لَوْمَةَ لاَئِمٍ ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَ اللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ»[3]؛ اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد! هر كس از شما، از آيين خود بازگردد (به خدا زيانى نمى‌رساند)، خداوند جمعيّتى را مى‌آورد كه آنها را دوست دارد و آنان (نيز) او را دوست دارند، در برابر مؤمنان متواضع و در برابر كافران سرسخت و نيرومندند؛ آنها در راه خدا جهاد مى‌كنند و از سرزنش هيچ ملامتگرى هراسى ندارند. اين، فضل خداست كه به هر كس بخواهد (و شايسته ببيند) مى‌دهد  و (فضل) خدا وسيع و خداوند داناست.

 

همچنین، فرموده است: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ...»[4]؛ محمّد(ص) فرستاده خداست؛ و كسانى كه با او هستند در برابر كفّار سرسخت و شديد، و در ميان خود مهربانند... .

 

امیرالمؤمنین؛ امام علی بن ابیطالب (ع) نیز در مقابل دشمن، سرسخت بود و سُستی به خرج نمی‏داد، ولی در مقابل مستمندان و ضعیفان متواضعانه برخورد می‏کرد و صورتش را نزدیک آتش می‏برد و به خود نهیب می‏زند که این آتش را بچش تا از حال یتیمان و بینوایان غافل نشوی و دست به سر یتیم می‏کشد و از آنان طلب حلالیّت می‏کند. برای ایتام و مستمندان شبانه و مخفیانه شیر و غذا می‏برد و لذا وقتی مولای متقیان در بستر شهادت قرار گرفت و بچه‏های یتیم خبردار شدند که شیر برای زخم علی (ع) خوب است ظرف‏ها را پُر از شیر کردند و به درب خانه امیرالمؤمنین (ع) بردند.

 



[1]. شيخ حر عاملى، وسائل الشيعة، ج‏15، کتاب الجهاد، ابواب جهاد النفس و ما یناسبه، باب28، ص274، ح7.

[2]. حسن بن على، ابن شعبه حرانى، تحف العقول، ص46.

[3]. «المائدة»:117.

[4]. «الفتح»:29.

 

 

 

قال مولینا و مقتدینا الإمام العسکری (ع): «إِنَّكُمْ فِي آجَالٍ مَنْقُوصَةٍ وَ أَيَّامٍ مَعْدُودَةٍ وَ الْمَوْتُ يَأْتِي بَغْتَةً مَنْ يَزْرَعْ خَيْراً يَحْصُدْ غِبْطَةً وَ مَنْ يَزْرَعْ شَرّاً يَحْصُدْ نَدَامَةً لِكُلِ‏ زَارِعٍ‏ مَا زَرَعَ‏»[1].

 

امام عسکری (ع) در روایت مذکور، فرموده است که شما عمر کوتاه و روزهاى معدود و قابل شمارش دارید و مرگ، ناگهاني است. هر كس تخمِ خير و خوبی بكارد، خوشى دِرو خواهد کرد و هر کس تخمِ بدى بكارد، پشيمانى دِرو خواهد کرد، هر كس هر چه بكارد، همان براى اوست.

 

مرگ به صورت ناگهانی سراغ انسان می‏آید لذا انسان باید در هر حالی آماده رفتن باشد و کارهای خود را سر و سامان بدهد، اگر حق الله و حق الناس بر گردنش است، آن را ادا کند و منتظر نباشد که بعد از مرگش، ورثه آن حقوق را ادا کنند چرا که خیلی از اوقات، ورثه، حقوقی که بر ذمّه میّت بوده است را ادا نمی‏کنند.

 

بنابراین، انسان هر کار خیر و خوبی که انجام بدهد، نتیجه آن خیر و خوبی به خودش بازخواهد گشت و هر کار بدی که انجام بدهد، نتیجه آن بدی به خودش باز خواهد گشت و چیزی جز پشیمانی نصیبش نخواهد شد.

 

در مَثل این‏گونه آمده است:                       «هر چه کنی به خود کنی             گر همه نیک و بد کنی»

 

مولانا نیز در این رابطه گفته است:            «از مکافات عمل غافل مشو    گندم از گندم بروید جو ز جو»

 

خوب است انسان تا وقتی توانی دارد به دنبال کار خیر و نیک باشد و از انجام کار بد دوری کند چرا که کار بد نتیجه‏ای جز پشیمانی به دنبال نخواهد داشت و این پشیمانی و ندامت گاهی در همین عالَم دنیا اتفاق می‏افتد و گاهی در عالَم آخرت است، یعنی انسان وقتی از دنیا رفت و پرونده عملش را مشاهده کرد که از خیر و خوبی تهی است و از بدی و سیّئه پر شده است، احساس پشیمانی خواهد کرد که کاش در دنیا کار خوب و خیر انجام می‏دادم.

 

نکته: متأسفانه در این روزها سخنی از یکی از ائمه جمعه اهل سنّت مطرح شده است که مصداق بارز این جمله است که انسان اگر بد و شرّ بکارد، ندامت و پشیمانی دِرو خواهد کرد. این شخص نسبت به اهل بیت هتّاکی کرده است و بعد با جملاتی از قبیل اینکه ما به اهل بیت (ع) علاقه داریم در صدد توجیه سخنان خود برآمده است، لکن این توجیهات مشکلی را حل نمی‏کند. اینکه این شخص، هتّاکانه نَسب اهل بیت (ع) را زیر سؤال ببرد و مشروعیت نَسب اهل بیت (ع) را به خلافت بعضی از خلفائشان گِره بزند و از این راه بخواهد برای خلافات آنان مشروعیت درست کند، بسی جای تأسف دارد و این گونه افراد، از رأفتی که نظام جمهوری اسلامی در حقّشان روا داشته است، سوء استفاده می‏کنند و هر سخن پوچی را بر زبان جاری می‏کنند، در حالی که در بعضی از کشورهای عربی که توسط اهل سنّت اداره می‏شود، شیعیان را گردن می‏زنند. همین شخص قبلاً نیز در یکی از سخنانش هفته وحدت را زیر سؤال برده بود و از آن به هفته نفاق یاد کرده بود و بارها و بارها نظام، رهبری و مسئولین را زیر سؤال برده است و همان‏گونه که مستحضرید در سخنان اخیر خود نیز نَسب اهل بیت را به خلافت فلان خلیفه گِره زده است که امیدواریم که شاهد چنین جریاناتی نباشیم.

 



[1]. حسن بن على، ابن شعبه حرانى، تحف العقول، ص489.

 

 

قال مولینا و مقتدینا الإمام الصادق (ع): «قَالَ إِبْلِيسُ لَعَنَهُ اللَّهِ لِجُنُودِهِ: إِذَا اسْتَمْكَنْتُمْ‏ مِنِ ابْنِ آدَمَ فِي ثَلَاثٍ لَمْ أُبَالِ مَا عَمِلَ فَإِنَّهُ غَيْرُ مَقْبُولٍ إِذَا اسْتَكْثَرَ عَمَلَهُ وَ نَسِيَ ذَنْبَهُ وَ دَخَلَهُ الْعُجْبُ».[1]

 

امام صادق (ع) در روایت مذکور، فرموده است که ابلیس به لشکریانش گفت که اگر در سه كار بر فرزند آدم چيره و مسلّط شدید، ديگر باكى ندارم كه چه كارى مى‏كند زيرا آن كار از او پذيرفته نمى شود؛ هرگاه عملش را زياد شمارد و گناهش را از ياد برد و خودپسند شود.

 

اگر انسان عملش را زیاد شمارد، گناهانش را فراموش کند و خودپسند باشد، اعمالش پذیرفته نخواهند شد، هرچند اعمالی که انجام داده باشد ظاهراً کارهای عام‏المنفعه و مفید باشند و از حیث کمّیت نیز کارهای زیادی انجام داده باشد.

 

1- اولین موردی که باعث می‏شود که اعمالی که انسان انجام می‏دهد، مورد قبول واقع نشوند، این است که انسان کار خوبی را که انجام می‏دهد، بزرگ بشمارد و آن کار برای او زیاد جلوه کند، مثلاً اگر در ساختن بنای خیری قدمی بردارد، آن کار خیر در نزدش بزرگ جلوه کند و مدام از آن کار یاد کند و لحظه‏ای کاری را که انجام داده است از یاد نبرد. البته گاهی انسان برای اینکه دیگران را به انجام کار نیک تشویق کند از کار خیری که انجام داده است، یاد می‏کند که در این صورت، مشکلی ندارد.

 

مرحوم آیت العظمی بروجردی (ره) روزی آه کشید، گفتند که چرا آه می‏کشی؟ این همه شاگرد تربیت کرده‏ای، مسجد اعظم را ساخته‏ای، در هامبورگِ آلمان مسجدی به آن زیبایی ساخته‏ای و خلاصه اینکه به جامعه و مردم زیاد خدمت کرده‏ای، پس آه کشیدن معنایی ندارد، ایشان این روایت را خوانده بود: «أَخْلِصِ الْعَمَلَ فَإِنَّ النَّاقِدَ بَصِيرٌ»[2]، بعد فرموده بود که خدا کند که این کارها به خاطر خدا انجام شده باشد چون آن کسی که کارها را نظاره می‏کند مو را از ماست می‏کشد و او می‏داند که کارهایی که انجام داده‏ام به چه نیّتی بوده است لذا مهم این است که کاری که انسان انجام می‏دهد از روی اخلاص باشد و رنگ خدایی داشته باشد چرا که اگر در انجام کار اخلاص نباشد، هیچ ارزشی ندارد.

 

شخصی قبل از اذان صبح مسجد رفت و چون هوا تاریک بود، فضای مسجد را نمی‏توانست خوب ببیند، لکن متوجه حضور کسی در مسجد شد، شروع به نماز خواندن کرد و نماز خود را با آب و تاب فراوان خواند، وقتی که نمازش تمام شد و هوا کمی روشن شد به پشت سرش نگاه کرد، دید که سگی کنار مسجد خوابیده است، فهمید که به خاطر خدا نماز نخوانده است.

 

مولای متقیان حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع) در خطبه متقین در وصف متقین فرموده است: «...لَا يَرْضَوْنَ مِنْ أَعْمَالِهِمُ الْقَلِيلَ وَ لَا يَسْتَكْثِرُونَ الْكَثِيرَ فَهُمْ‏ لِأَنْفُسِهِمْ‏ مُتَّهِمُونَ‏ وَ مِنْ أَعْمَالِهِمْ مُشْفِقُون‏»[3]؛ یعنی متقین به کارهای کوچکی که انجام می‏دهند رضایت نمی‏دهند و کارهای بزرگی را که انجام می‏دهند، بزرگ نمی‏شمرند و خود را متهم می‏دارند و از آنچه انجام می‏دهند بیمناک‏اند.

 

همان‏طور که در جلسات گذشته نیز اشاره شد، در روایتی از امام کاظم (ع) نقل شده است که آن حضرت (ع) به یکی از اصحاب خود این دعا را سفارش فرمود: «اللَّهُمَ‏ لَا تَجْعَلْنِي‏ مِنَ‏ الْمُعَارِينَ‏ وَ لَا تُخْرِجْنِي مِنَ التَّقْصِيرِ»[4]؛ خدایا من را جزء معارین قرار نده [، یعنی خدایا من را از کسانی که دین آنها فصلی و مقطعی و عاریه‏ای است قرار نده] و من را از حد تقصیر خارج نکن [، یعنی خدایا کاری کن که همیشه خودم را مقصر بدانم، یعنی نکند خودم را بی‏عیب و بی‏نقص بدانم و فکر کنم که همه کارهایم به نحو احسن انجام شده است].

 

2- دومین موردی که باعث می‏شود که اعمال انسان مورد قبول واقع نشوند این است که انسان گناهانش را از یاد ببرد. یکی از مشکلات انسان این است که گناهانی را که مرتکب می‏شود، فراموش می‏کند و از آنها استغفار و توبه نمی‏کند و این فراموشی از گناه باعث می‏شود که دوباره مرتکب گناه شود. انسان اگر احساس گناه کند و گناهان خود را به یاد آورد، دوباره گناه انجام نمی‏دهد و در پیشگاه خدوند متعال احساس شرمندگی می‏کند و بر طلب مغفرت و آمرزش مداومت می‏کند.

 

رسول گرامی اسلام (ص) فرموده است که گاهی انسان به خاطر انجام یک گناه به بهشت می‏رود، شخصی که نزد حضرت (ص) بود، تعجب کرد و عرض کرد چگونه ممکن است که انسان به خاطر ارتکاب گناه به بهشت برود؟ آن حضرت (ص) در پاسخ فرمود که چون گناهی را که مرتکب شده است همیشه جلو چشمش است و لذا مدام از خداوند متعال درخواست بخشش و آمرزش می‏کند و چون آن گناه باعث شده است که رابطه او با خداوند متعال مستمر باشد لذا باعث می‏شود که استغفار و توبه کند و آمرزیده شود و در نتیجه، بهشت نصیبش گردد.

 

3- مورد سوم که باعث می‏شود که اعمال انسان پذیرفته نشود، عُجب و خودپسندی است. کسانی که خود را تافته جدا بافته می‏دانند و دچار خودشیفتگی می‏شوند و فقط خودشان را می‏بینند، اعمالی که انجام می‏دهند از ارزش چندانی برخوردار نیست و مورد قبول واقع نمی‏شود. انسان‏ها؛ خصوصاً علما باید مواظب باشند که عُجب آنها را گرفتار نکند. در احوالات یکی از افرادی که از علم ظاهری برخوردار بود، آمده است که در حالی که به یکی از مراجع اشاره می‏کرده است، گفته است که این مسأله را من حل کردم نه بچه محله حُوِیش (منطقه‏ای در نجف) و خودپسندی او تا حدّی فرا رفته بود که حتی در رابطه با مرحوم صاحب جواهر (ره) گفته بوده که او محاسنش را در مرکب زده و کتاب جواهر را نوشته است و همین عُجب و خودپسندی باعث شد که این شخص در آخر عمرش در غربت و در حالی که عاقبت خوبی نداشت، از دنیا برود.

 

 

 



[1].  محمد بن احمد، فتال نيشابورى، روضة الواعظين و بصيرة المتعظين (ط - القديمة)، ج‏2، ص381.

[2]. علامه مجلسی، بحار الأنوار (ط- بيروت)، ج‏13، ص432.

[3]. نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص304، خطبه193.

[4]. محمد بن يعقوب، كلينى، الكافي (ط- الإسلامية)، ج‏2،ص73.

 

 

روایت اول: عن مولینا و مقتدینا الإمام الصادق (ع)عَنْ أَبِيهِ (ع)؛ قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ إِلَى النَّبِيِّ (ص) فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ (ص) مَا الْعِلْم؟ُ قَالَ: «الْإِنْصَاتُ» قَالَ: ثُمَّ مَهْ؟ قَالَ: «الِاسْتِمَاعُ‏ لَهُ»‏ قَالَ: ثُمَّ مَهْ؟ قَالَ: «الْحِفْظُ لَهُ»، قَالَ: ثُمَّ مَهْ؟ قَالَ: «الْعَمَلُ بِهِ» قَالَ: ثُمَّ مَهْ؟ قَالَ: «ثُمَّ نَشْرُهُ».[1]

 

امام صادق (ع) در روایت مذکور، از پدرش امام باقر (ع) نقل کرده است که آن حضرت (ع) فرموده است که مردی خدمت پیامبر اکرم (ص) رسید و عرض کرد که یا رسول الله (ص) علم چیست؟ آن حضرت (ص) در پاسخ فرمود که سکوت در برابر آن، دوباره پرسید که سپس چه؟ آن حضرت (ص) در پاسخ فرمود که گوش دادن به آن، دوباره پرسید که دیگر چه؟ آن حضرت (ص) فرمود که نگهداری و محافظت از آن، آن شخص پرسید که دیگر چه؟ آن حضرت (ص) فرمود که عمل به آن، در نهایت آن شخص پرسید که دیگر چه؟ آن حضرت (ص) در پاسخ فرمود که انتشار آن است.

 

نکته اولی که باید به آن توجه شود این است که علم در سایه سکوت نصیب انسان می‏شود. اگر انسان وارد مجلسی بشود که پر ازآشوب باشد و هر کسی چیزی بگوید، چیزی نصیبش نخواهد شد، بلکه در محیط آرام و ساکت که همه آماده شنیدن می‏باشند، انسان می‏تواند از علم و دانش بهره‏مند شود. نکته دیگری نیز درباره سکوت، قابل برداشت است و آن، اینکه شاگرد زمانی می‏تواند از محضر استاد بهره ببرد که خودش را آماده شنیدن کند و شنیدنِ خوب، متوقف بر سکوت است.

 

نکته دوم، این است که انسان باید خوب گوش بدهد. یک سماع داریم و یک استماع داریم. فقها در باب لهو و لعب، فرموده‏اند که سماع اشکال ندارد، ولی استماع اشکال دارد چون استماع، به گوش دادن از روی قصد و توجه گفته می‏شود، ولی سماع، گوش دادن از روی توجه نیست، بلکه شنیدن صدا بدون قصد و توجه است، یعنی صدا به گوش انسان می‏رسد، بدون اینکه از روی قصد و توجه گوش بدهد.

 

نکته سوم، این است که انسان باید آنچه را شنیده است، حفظ کند. یکی از راه‏های حفظ کردن، این است که آنچه را می‏شنود یادداشت کند لذا خوب است که انسان علومی را که می‏شنود یا می‏خواند، حفظ کند یا یادداشت کند تا در مواقع لزوم، به آنها دسترسی داشته باشد. انسان تا در سنین جوانی قرار دارد و از هوش بالایی برخوردار است و دغدغه‏مندی زیادی ندارد باید آنچه را می‏شنود یا می‏خواند به حافظه بسپارد، تا جایی که امکان دارد آیات الهی، ادعیه و سخنان دُررباری که از اهل بیت (ع) به دست ما رسیده است را بخواند و حفظ کند و با آنها مأنوس باشد.

 

نکته چهارم، این است که به آنچه شنیده و حفظ کرده است، عمل کند. منظور این است که انسان به گوش دادن و حفظ کردن تنها اکتفا نکند، بلکه باید آنها را به کار بگیرد و در مقام عمل، پیاده کند. اگر انسان فقط به حفظ علوم بپردازد و از عمل به آنها خودداری کند، فایده‏ای ندارد، بنابراین باید به آنچه حفظ می‏کند، عمل کند.

 

نکته پنجم، این است که آنچه از علوم را که حفظ کرده است و خود به آن عمل کرده است را نشر بدهد، هرچند که آن عده‏ای که قصد دارد که علم خود را در اختیارشان قرار بدهد، کم باشند. مرحوم آیت الله العظمی گلپایگانی (ره) مقیّد بودند که نشر معارف اسلام و اهل بیت (ع) نباید تعطیل شود لذا در ایام جوانی تبلیغ می‏رفتند و در اواخر عمر شریفشان که دیگر نمی‏توانستند تبلیغ بروند در ایام محرم، به خصوص در روز عاشورا در منزلشان منبر می‏رفتند و کل اعضای خانواده پای منبر ایشان می‏نشستند و از فرمایشات ایشان بهره‏مند می‏شدند. بنابراین، انسان باید علومی را که یاد گرفته و به آن عمل کرده است را در بین مردم نشر بدهد.

 



[1]. شیخ صدوق، الخصال، ج‏1، ص287.

 

روایت اول: قال مولینا و مقتدینا الإمام علی بن ابیطالب (ع): «إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَا يُصْبِحُ إِلَّا خَائِفاً وَ إِنْ كَانَ مُحْسِناً وَ لَا يُمْسِي إِلَّا خَائِفاً وَ إِنْ كَانَ مُحْسِناً لِأَنَّهُ بَيْنَ أَمْرَيْنِ بَيْنَ وَقْتٍ قَدْ مَضَى لَا يَدْرِي مَا اللَّهُ صَانِعٌ بِهِ وَ بَيْنَ أَجَلٍ قَدِ اقْتَرَبَ لَا يَدْرِي مَا يُصِيبُهُ مِنَ الْهَلَكَاتِ»‏[1].

 

امام علی بن موسی الرضا (ع) در روایت مذکور، فرموده است که مؤمن صبح خود را آغاز نمی‏کند مگر اینکه ترسان است، هرچند که نيكوكار باشد و شب خود را آغاز نمى‏كند مگر اين كه بيمناك است، هرچند كارهاى نيك انجام داده باشد زيرا او ميان دو امر قرار دارد؛ زمانى كه گذشته است و نمى‏داند خدا با او چه مى‏كند و اجلى كه نزديك است و نمى‏داند چه مسائل مهلكى دامن او را خواهد گرفت.

 

مؤمن صبح و شام خود را با خوف می‏گذراند و دغدغه‏مند است و خاطر جمع نیست چون آن قدر بار مسئولیتش سنگین است که نمی‏تواند از کنار این مسئولیت بزرگ به راحتی عبور کند لذا صبح که از خواب برمی‏خیزد نگران است، هرچند که محسن و نیکوکار است و شب که می‏خوابد، نگران است، هرچند که نیکوکار باشد و همیشه دغدغه دارد که نکند که به وظیفه‏اش درست عمل نکرده باشد و همیشه احساس تقصیر می‏کند و دلش را به نمازهایی که خوانده و کارهای خوبی که انجام داده است، خوش ندارد چون او بین دو چیز است؛ بین زمانی است که بر او می‏گذرد و نمی‏داند که خداوند متعال با او چه خواهد کرد و بین اجلی که نزدیک است و او آنچه را که از هلکات به او می‏رسد، نمی‏داند لذا انسان باید دعا کند و از خدا بخواهد که عاقبت به خیر از دنیا برود.

 

امام کاظم (ع) به یکی از اصحاب خود فرموده است که این دعا را همیشه همراه خود داشته باش، عرض کرد که چه دعایی؟ آن حضرت (ع) این دعا را فرمود: «اللَّهُمَ‏ لَا تَجْعَلْنِي‏ مِنَ‏ الْمُعَارِينَ‏ وَ لَا تُخْرِجْنِي مِنَ التَّقْصِيرِ»، قَالَ: قُلْتُ: أَمَّا الْمُعَارُونَ فَقَدْ عَرَفْتُ أَنَّ الرَّجُلَ يُعَارُ الدِّينَ ثُمَّ يَخْرُجُ مِنْهُ فَمَا مَعْنَى لَا تُخْرِجْنِي مِنَ التَّقْصِيرِ؟ فَقَالَ: «كُلُّ عَمَلٍ تُرِيدُ بِهِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَكُنْ فِيهِ مُقَصِّراً عِنْدَ نَفْسِكَ فَإِنَّ النَّاسَ كُلَّهُمْ فِي أَعْمَالِهِمْ فِيمَا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَ اللَّهِ مُقَصِّرُونَ إِلَّا مَنْ عَصَمَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ»[2].

 

خدایا من را جزء معارین قرار نده [، یعنی خدایا من را از کسانی که دین آنها فصلی و مقطعی و عاریه‏ای است قرار نده] و من را از حد تقصیر خارج نکن، روای به آن حضرت (ع) عرض کرد که معنای جمله اول را فهمیدم، لکن معنای جمله دوم را متوجه نشدم، آن حضرت (ع) فرمود که معنای این کلام این است که خدایا کاری کن که همیشه خودم را مقصر بدانم، یعنی نکند خودم را بی‏عیب و بی‏نقص بدانم و فکر کنم که همه کارهایم به نحو احسن انجام شده است.

 

انسان‏هایی که دینشان فصلی و مقطعی است، یک روز دین‏دار هستند و روز دیگر بی‏دین هستند، یک روز در جرگه مؤمنین هستند و روز دیگر در جرگه افراد لا ابالی می‏باشند، مثلاً یک روز به اقتضای پذیرش در جامعه، محاسنش را بلند می‏گذارد و یک روز نیز به اقتضای جامعه ریش خود را از ته می‏زند یا مثلاً خانم، وقتی به حرم می‏رود چادر سرش می‏کند و از حرم که خارج می‏شود چادرش را کنار می‏گذارد و اگر کسی به او تذکر بدهد، پرخاشگرانه برخورد می‏کند. این گونه افراد از دین مایه می‏گذارند تا چرخ زندگی خودشان بچرخد، بر عکس بعضی دیگر که از خود مایه می‏گذارند تا دین زنده بماند.

 

انسان نباید دلش را به کارهایی که انجام می‏دهد خوش کند. در حالات بعضی از بزرگان آمده است که وقتی از ایشان سؤال شد که شما در دنیا خدمات زیادی انجام دادی، کتاب‏های زیادی نوشتی و شاگردان زیادی تربیت کردی، حتما آنجا از شما دستگیری کردند، او گفت که به من گفتند که اینها را به خاطر خودت انجام دادی و به خاطر خدا انجام نداده‏ای و فلان کار که اصلاً آن را به حساب نیاورده‏ام، دستم را گرفت و به من گفتند که فقط این کار را خالصانه برای خدا انجام داده‏ای.

 

نکته: یکی از مصادیق بارز جهاد نفس، خوف است، هرچند که در روایات آمده است که مؤمن باید بین خوف و رجا باشد چون اگر خوف مطلق داشته باشد، ممکن است که دچار یأس و ناامیدی شود و یأس از رحمت الهی از گناهان کبیره است، البته رجا و امیدواری بیش از حد نیز ممکن است که باعث غرور انسان شود و انسان، به این امید که خداوند متعال گناهان را می‏بخشد، گناهان زیادی مرتکب شود. بعضی، آیات قرآن را یک بُعدی معنا می‏کنند و فقط آیات امید و رحمت را متذکّر می‏شوند و از آیات عذاب غافل می‏شوند، در صورتی که پیامبران الهی هم بشارت دهنده بوده‏اند و هم انذارکننده بوده‏اند و فقط از بهشت و نعمات آن سخن نمی‏گفته‏اند، بلکه جهنم و عذاب‏های آن را نیز یادآوری می‏کرده‏اند. خداوند متعال فرموده است: «...فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ...»[3]، همچنین فرموده است: «إِنَّا أَرْسَلْنَاكَ بِالْحَقِّ بَشِيراً وَ نَذِيراً...»[4].

 

خلاصه اینکه باید توجه داشته باشیم که زمان کنونی در شرایط خاصی قرار دارد و لغزش‏ها فراوان‏اند و لذا باید از دین خود و خانواده خود مراقبت کنیم و دچار لغزش نشویم.

 



[1]. شیخ حر عاملی، وسال الشیعة، ج15، کتاب الجهاد، ابواب جهاد النفس و ما یناسبه، باب 14، ص223، ح14.

[2]. محمد بن يعقوب، كلينى، الكافي (ط- الإسلامية)، ج‏2،ص73.

[3]. «البقرة»:213.

[4]. همان:119.

 

 

روایت اول: قال مولینا و مقتدینا علی بن موسی الرضا (ع): «لَا يَكُونُ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِناً حَتَّى يَكُونَ فِيهِ ثَلَاثُ خِصَالٍ سُنَّةٌ مِنْ رَبِّهِ وَ سُنَّةٌ مِنْ نَبِيِّهِ وَ سُنَّةٌ مِنْ وَلِيِّهِ فَالسُّنَّةُ مِنْ رَبِّهِ كِتْمَانُ سِرِّهِ، قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: "عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى‏ غَيْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضى‏ مِنْ رَسُولٍ"[1] وَ أَمَّا السُّنَّةُ مِنْ نَبِيِّهِ فَمُدَارَاةُ النَّاسِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَمَرَ نَبِيَّهُ (ص) بِمُدَارَاةِ النَّاسِ فَقَالَ: «خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِينَ"[2] وَ أَمَّا السُّنَّةُ مِنْ وَلِيِّهِ فَالصَّبْرُ فِي الْبَأْسَاءِ وَ الضَّرَّاءِ فَإِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ: «وَ الصَّابِرِينَ فِي الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ"[3]»‏[4].

 

امام علی بن موسی الرضا (ع) در روایت مذکور، فرموده است که مؤمن، مؤمن واقعی نیست، مگر آن که سه خصلت در او باشد؛ سنّتی از پروردگارش و سنّتی از پیامبرش و سنّتی از امامش. امّا خصلتی که از پروردگارش باید داشته باشد، رازداری است. خداوند متعال فرموده است: « داناى غيب اوست و هيچ كس را بر اسرار غيبش آگاه نمى‌سازد مگر رسولانى كه آنان را برگزيده است» و اما خصلتی که از پيامبر خدا (ص) باید داشته باشد، ملايمت با مردم است، همانا خداوند متعال پیامبرش را به مدارا کردن با مردم امر کرده است، پس فرموده است: «با آنها مدارا كن و عذرشان را بپذير و به نيكى‌ها دعوت نما و از جاهلان روى بگردان (و با آنان ستيزه مكن)!» و خصلت که از ولىّ خدا و امامش باید داشته باشد، شكيبايى در تنگنا و سختى است، همانا خداوند متعال می‏فرماید: «[نیکوکاران کسانی هستند که] در برابر محروميت‏ها و بيماري‏ها استقامت به خرج مى‌دهند».

 

«فَالسُّنَّةُ مِنْ رَبِّهِ كِتْمَانُ سِرِّهِ»؛ سنّتی که انسان باید از پرودرگارش داشته باشد، این است که کتمان سِرّ داشته باشد و رازدار باشد. هستند کسانی که سِرّ و راز دیگران را به خاطر اختلافی که بین آنها پیش می‏آید، فاش می‏کند و به همین خاطر است که در روایات آمده است که انسان نباید همه رازهای زندگی‏اش را برای دیگران بازگو کند.

 

«أَمَّا السُّنَّةُ مِنْ نَبِيِّهِ فَمُدَارَاةُ النَّاسِ»؛ اما سنّتی که انسان باید از پیامبر خدا داشته باشد، مدارا کردن با مردم است. پیامبر اکرم (ص) فرموده است: «أَمَرَنِي رَبِّي بِمُدَارَاةِ النَّاسِ كَمَا أَمَرَنِي‏ بِأَدَاءِ الْفَرَائِض»[5]؛ خداوند متعال، من را به مدارا کردن با مردم امر کرده است، همان‏گونه که من را به انجام واجبات امر کرده است.

 

دینِ مبینِ اسلام می‏گوید که انسان باید در جامعه حضور داشته باشد و با مردم رفت و آمد داشته باشد، لکن در ارتباط با مردم، مدارا داشته باشد و سر و صدا راه نیندازد. به این نکته باید توجه شود که اخلاق‏ها با هم متفاوت است و همه یک نوع برخورد ندارند لذا هنر انسان، این است که بتواند در برخوردهای خود با افراد جامعه مدارا کند. البته باید به این نکته توجه شود که مدارا کردن به این معنی نیست که انسان امر به معروف و نهی از منکر نکند زیرا اسلام از مسلمانان خواسته است که امر به معروف و نهی از منکر کنند و انجام این دو فریضه را از وظایف مسلمین دانسته است، لکن باید در امر به معروف کردن و نهی از منکر کردن ضوابط را رعایت کند تا منجر به درگیری نشود.

 

خداوند متعال به خاطر مدارا کردن پیامبر (ص) با مردم، در موارد متعددی از ایشان تعریف و تمجید کرده است که آیات ذیل نمونه‏هایی از آن مواردند؛

 

«لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ...»[6]؛ مسلّماً براى شما در زندگى رسول خدا سرمشق نيكويى بود...؛

 

«وَ إِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ»[7]؛ و تو اخلاق عظيم و برجسته‌اى دارى!

 

«فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظّاً غَلِيظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ...»[8]؛ به (بركت) رحمت الهى، در برابر آنان ‌[مردم‌] نرم (و مهربان) شدى! و اگر خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو، پراكنده مى‌شدند... .

 

از آیات مذکور و آیات مشابه آن، فهمیده می‏شود که برخورد پیامبر اکرم (ص) با جامعه و مردم، برخوردی سازنده بوده است و آن حضرت (ص) با مردم مدارا می‏کرده است و خشم، غضب، کینه و عداوت که در قاموس انسان‏های معمولی هست، در برخوردهای پیامبر (ص) با مردم، وجود نداشته است.

 

بنابراین، انسان‏های مؤمن نیز باید سعی کنند که در این سّنت حسنه از پیامبر (ص) پیروی کنند و در برخوردهای خود با مردم مدارا کنند.

 

«وَ أَمَّا السُّنَّةُ مِنْ وَلِيِّهِ فَالصَّبْرُ فِي الْبَأْسَاءِ وَ الضَّرَّاءِ»؛ اما سنّتی که انسان باید از ولىّ خدا داشته باشد، شكيبايى در تنگنا و سختى است.

 

اهل بیت (ع) کوه صبر بوده‏اند، تا جایی که وقتی شخصی به امام مجتبی (ع) دشنام داد آن حضرت (ع) با او مهربانانه برخورد ‏کرد. خداوند متعال فرموده است: «... وَ الْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَ الْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ»[9]؛... و خشم خود را فرو مى‌برند و از خطاى مردم درمى‌گذرند و خدا نيكوكاران را دوست دارد.

 

بعضی از افراد با یک ناراحتی که پیش می‏آید، ممکن است برای مدّت زیادی با هم قهر کنند و گِله و شکایت کنند، لکن سیره اهل بیت (ع) این‏گونه بوده است که حتی با کسانی که به آنها اهانت می‏کردند با مهربانی برخورد می‏کردند.

 

روایت دوم: قال مولینا و مقتدینا الإمام الرضا (ع): «الْمُسْتَتِرُ بِالْحَسَنَةِ يَعْدِلُ سَبْعِينَ حَسَنَةً وَ الْمُذِيعُ بِالسَّيِّئَةِ مَخْذُولٌ وَ الْمُسْتَتِرُ بِالسَّيِّئَةِ مَغْفُورٌ لَهُ‏»[10].

 

امام رضا (ع) در روایت مذکور، فرموده است که پنهان کردن کار خوب، معادل هفتاد حسنه است و آشکار کردن کار بد، سرافکندگی دارد و پنهان کردن کار بد، غفران الهی را در پی دارد، یعنی اگر انسان کار خوبی را که انجام می‏دهد، پنهان بدارد، خداوند متعال پاداش هفتاد حسنه به او خواهد داد و اگر کار بدش را در مرئی و منظر دیگران انجام بدهد، مطرود خواهد بود و باعث سرافکندگی او خواهد شد و اگر کار بدی را که انجام می‏دهد، آشکارا انجام ندهد، مشمول غفران الهی خواهد شد.  

 

پسندیده نیست که انسان کار خوبی را انجام می‏دهد برای دیگران بیان کند مگر اینکه عنوان ثانویه‏ای بر آن مترتّب شود و آن، این باشد که دیگران نسبت به انجام کار خیر ترغیب شوند.

 

انسان‏های گناهکار دو دسته‏اند؛ دسته اول، کسانی هستند که گناه می‏کنند و گناهشان را علناً انجام می‏دهند که این کار باعث می‏شود که قبح گناه بریزد و دیگران نیز بر ارتکاب گناه جرأت پیدا کنند که اگر گناهکار جزء این دسته باشد، خوار و سرافکنده خواهد شد و دسته دوم، کسانی هستند که گناه می‏کنند، لکن در خفا و پنهانی گناه می‏کنند که این انسان‏ها، مشمول آمرزش الهی قرار می‏گیرند.

 

 

 



[1]. «الجن»:26و27.

[2]. «الأعراف»:199.

[3]. «البقرة»:177.

[4]. محمد بن یعقوب، کلینی، الكافي (ط- الإسلامية)، ج‏1، ص11، ح7.

[5]. محمد بن یعقوب، کلینی، الكافي (ط- الإسلامية)، ج‏2، ص117.  

[6]. «الأحزاب»:21.  

[7]. «القلم»:2.

[8]. «آل عمران»:159.  

[9]. همان:134.  

[10]. محمد بن یعقوب، کلینی، الكافي (ط- الإسلامية)، ج‏2، ص428.

 

Please publish modules in offcanvas position.