درس تفسیر حضرت آیتالله حسینی بوشهری (دامت برکاته)

موضوع کلی: تفسیر سوره «بقره»               تاریخ: 8 بهمن 1399

موضوع جزئی: تفسیر آیه 85                مصادف با: 13 جمادی ‏الثانی 1442

سال تحصیلی: 1400-1399                جلسه: 180

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

تفسیر آیه 85: «ثُمَّ أَنْتُمْ هؤُلاَءِ تَقْتُلُونَ أَنْفُسَكُمْ وَ تُخْرِجُونَ فَرِيقاً مِنْكُمْ مِنْ دِيَارِهِمْ تَظَاهَرُونَ عَلَيْهِمْ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوَانِ وَ إِنْ يَأْتُوكُمْ أُسَارَى تُفَادُوهُمْ وَ هُوَ مُحَرَّمٌ عَلَيْكُمْ إِخْرَاجُهُمْ أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَ تَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاءُ مَنْ يَفْعَلُ ذلِكَ مِنْكُمْ إِلاَّ خِزْيٌ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ يُرَدُّونَ إِلَى أَشَدِّ الْعَذَابِ وَ مَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ»[1]؛ اما اين شما هستيد كه يكديگر را مى‌كشيد و جمعى از خودتان را از سرزمينشان بيرون مى‌كنيد و در اين گناه و تجاوز به يكديگر كمك مى‌نماييد؛ (و اينها همه نقض پيمانى است كه با خدا بسته‌ايد) در حالى كه اگر بعضى از آنها به صورت اسيران نزد شما آيند، فديه مى‌دهيد و آنان را آزاد مى‌سازيد! با اينكه بيرون ساختن آنان بر شما حرام بود. آيا به بعضى از دستورات كتاب آسمانى ايمان مى‌آوريد و به بعضى كافر مى‌شويد؟! براى كسى از شما كه اين عمل (تبعيض در ميان احكام و قوانين الهى) را انجام دهد، جز رسوايى در اين جهان، چيزى نخواهد بود و روز رستاخيز به شديدترين عذاب‏ها گرفتار مى‌شوند و خداوند از آنچه انجام مى‌دهيد غافل نيست.

 

در آیات گذشته، خداوند متعال پیمان‏های مستحکمی را با بنی‏اسرائیل در میان نهاد، اما در آیه مذکور، خداوند متعال به پیمان‏شکنی بنی‏اسرائیل اشاره کرده است و فرموده است که شما بر خلاف پیمانی که بسته بودید، به قتل و غارت یکدیگر پرداختید و یکدیگر را از سرزمین خود بیرون کردید.

 

در ادامه، خداوند متعال به بنی‏اسرائیل و تمام پیروان ادیان الهی هشدار جدی می‏دهد که نباید نگاهشان به آموزه‏های وحیانی، گزینشی و سلیقه‏ای باشد و هر چه را با مذاقشان سازگار باشد قبول داشته باشند و آنچه را که به مذاقشان خوش نیاید، قبول نداشته باشند چون نتیجه این کار جز خواری و ذلّت در دنیا و عذاب در آخرت نیست.

 

بسیاری از مفسّران نقل کرده‏اند که طایفه بنی قریظه و بنی نضیر از طوایف یهود بودند. اینها دو برادر بودند و از هر کدام یک طایفه به وجود آمد، همانند اوس و خزرج که دو برادر بودند. اینها با هم قرابت نزدیکی داشتند و از یک دودمان بودند، لکن به خاطر منافع دنیوی با یکدیگر به مخالفت برخاستند و بنی نضیر به طایفه خزرج که از مشرکان مدینه بودند، پیوست و بنی قریظه به طایفه اوس پیوست و در جنگ‏هایی که میان این دو طایفه رخ می‏داد، هر یکی از اینها طایفه هم‏پیمان خود را کمک می‏کرد. زمانی که آتش جنگ فرو می‏نشت، همه یهود جمع می‏شدند و دست به دست هم می‏دادند تا از طریق پرداختن فدیه، اسیران خود را آزاد کنند و این کارشان به استنادِ حکم و قانون تورات بود و می‏گفتند که تورات دستور داده است که فدیه بدهید و اسیران خود را آزاد کنید.

 

سؤال این است که چگونه شما در اردوگاه دشمن و مشرکین داخل شده‏اید و بر خلاف دستور تورات عمل کرده‏اید و اکنون که می‏خواهید اسیران خود را آزاد کنید به تورات استناد می‏کنید و می‏گویید که طبق دستور تورات عمل می‏کنید؛ در حالی که اگر می‏خواهید به تورات عمل کنید باید در همه موارد بر اساس آموزه‏های تورات عمل کنید، نه اینکه در آنچه با سلیقه شما سازگار نیست، بر خلاف دستور تورات عمل کنید و در آنچه که با سیلقه شما سازگار باشد بر اساس تورات عمل کنید.

 

«الحمد لله رب العالمین»

 



[1]. «البقرة»:85.

 

 

درس تفسیر حضرت آیتالله حسینی بوشهری (دامت برکاته)

موضوع کلی: تفسیر سوره «بقره»                 تاریخ: 1 بهمن 1399

موضوع جزئی: تفسیر آیه 84               مصادف با: 6 جمادی‏ الثانی 1442

سال تحصیلی: 1400-1399               جلسه: 179

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ادامه تفسیر آیه 84: «وَ إِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ لاَ تَسْفِكُونَ دِمَاءَكُمْ وَ لاَ تُخْرِجُونَ أَنْفُسَكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ»[1]؛ و هنگامى را كه از شما پيمان گرفتيم كه خون هم را نريزيد و يكديگر را از سرزمين خود، بيرون نكنيد، سپس شما اقرار كرديد (و بر اين پيمان) گواه بوديد.

 

عرض شد که میثاقی که در آیه مذکور، به آن اشاره شده است، میثاق سلبی است. یکی از میثاق‏های سلبی که خداوند متعال از بنی‏اسرائیل گرفته است، این است که خون یکدیگر را نریزند و یکدیگر را از سرزمین خود، بیرون نکنند.

 

در پایان آیه مذکور، خداوند متعال فرموده است که بنی‏اسرائیل به درستی میثاق‏هایی که از آنها گرفته شده بود، اقرار داشتند و بر درستی آنها شهادت می‏دادند.

 

بحث اقرار و شهادت دو اصل از اصول قضاوتند. رسول اکرم (ص) فرموده است: «إِنَّمَا أَقْضِي‏ بَيْنَكُمْ‏ بِالْبَيِّنَاتِ‏ وَ الْأَيْمَان‏»[2]؛ من در میان شما با دو اصل بیّنه‏ها و سوگندها حکم می‏کنم. منظور  از واژه «بیّنات» که در این روایت آمده است و در قرآن از آن به عنوان شهادت یاد شده است، دلایل و شواهد محکمه پسند است که هم از سوی شاکی و هم از سوی متّهم مطرح می‏شوند. گاهی در کنار شهادت، پای سوگند نیز به میان می‏آید، یعنی شخص سوگند نیز باید بخورد.

 

مسأله مهم دیگر، اقرار است که شخص خودش با زبانش به آنچه مرتکب شده است، اقرار می‏کند و دلیلی واضح‏تر از اقراری که از زبان خود انسان صادر شود بر عملی که مرتکب شده است، وجود ندارد.

 

شاید دلیل اینکه پیامبر (ص) در روایت مذکور، روی بیّنه و سوگند تکیه کرده است و فقط بیّنه و ایمان را مطرح کرده است و اقرار را مطرح نکرده است، این باشد که اقرار نیز نوعی بیّنه است و لذا چون اقرار در دل بیّنه نهفته است نیازی به ذکر آن نبوده است. اگر بیّنه به سود یا زیان شخص دیگر باشد، شهادت خوانده می‏شود و اگر بیّنه و شهادت به سود یا زیان خود شخص باشد، اقرار نامیده می‏شود لذا در بعضی از مصادیقِ جرم، دو مرتبه و در برخی از مصادیق، چهار مرتبه اقرار برای جاری کردن حکم لازم است. بنابراین، به نظر می‏رسد که در کلام رسول اکرم (ره)، هم شهادت و هم اقرار وجود دارد، به علاوه بر اینکه در آیه مورد بحث (آیه84 بقره) نیز روی اقرار تکیه شده است، پس نتیجه گرفته می‏شود که عدم طرح اقرار در کلام رسول اکرم (س) به این معنی نیست که اقرار در صدور حکم تأثیری ندارد، بلکه چون اقرار در دل بیّنه نهفته است نیازی به ذکر آن نبوده است.

 

نکته‏ای که باید به آن توجه شود این است که ذکر داستان بنی‏اسرائیل و سرکشی‏های آنها در قرآن، هشدار به همه مسلمانان است و آن، اینکه خداوند متعال با مسلمانان نیز میثاقِ بندگی بسته است و لذا اگر مسلمین تخلف کنند و از دستورات الهی سرپیچی کنند از مسیر عبودیت و بندگی خارج خواهند شد، بنابراین، میثاق‏های بنی‏اسرائیل که در آیه مورد بحث و آیات قبل از آن به آنها اشاره شد فقط متوجه بنی‏اسرائیل نیست، بلکه همه مسلمانان را شامل می‏شود و لذا همه باید در مسیر بندگی خداوند، دستورات الهی را انجام بدهند و نواهی الهی را مرتکب نشوند.

 

«الحمد لله رب العالمین»

 



[1]. «البقرة»:84.

[2]. محمد بن يعقوب، كلينى، الكافي (ط- الإسلامية)، ج‏7، ص414.

 

 

درس تفسیر حضرت آیتالله حسینی بوشهری (دامت برکاته)

موضوع کلی: تفسیر سوره «بقره»               تاریخ: 24 دی 1398

موضوع جزئی: تفسیر آیه 84                مصادف با: 29 جمادی‏ الاول 1442

سال تحصیلی: 1400-1399               جلسه: 178

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ادامه تفسیر آیه 84: «وَ إِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ لاَ تَسْفِكُونَ دِمَاءَكُمْ وَ لاَ تُخْرِجُونَ أَنْفُسَكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ»[1]؛ و هنگامى را كه از شما پيمان گرفتيم كه خون هم را نريزيد و يكديگر را از سرزمين خود، بيرون نكنيد، سپس شما اقرار كرديد (و بر اين پيمان) گواه بوديد.

 

عرض شد که میثاقی که در آیه مذکور، به آن اشاره شده است، میثاق سلبی است. یکی از میثاق‏های سلبی که خداوند متعال از انسان گرفته است، این است که خون یکدیگر را نریزند و یکدیگر را از سرزمین خود، بیرون نکنند.

 

همچنین، عرض شد که اسلام معیار مشخصی برای علاقه به وطن تعیین کرده است که اگر از آن معیار تجاوز شود، از نظر اسلام مردود است و آن، این است که وطن‏دوستی و علاقه به وطن، دین و اعتقادات انسان را تحت تأثیر قرار ندهد و باعث سستی اعتقادات او نگردد. پس انسان باید مواظب باشد که وطن‏دوستی و عشق به وطن باعث نشود که دیگران برای رسیدن به مقاصد سیاسی خود از او سوءاستفاده کنند و از این طریق اعتقاداتش را از او بگیرند. البته در این رابطه افراط و تفریط‏هایی وجود دارد، بعضی در زمینه وطن‏دوستی افراط می‏کنند و با این اعتقاد که ما وطن‏پرستیم کلاً اسلام را کنار می‏گذارند و آنچه برای آنها مهم است، مرزهای جغرافیایی همان سرزمینی است که در آن متولد شده و رشد پیدا کرده‏اند، عده‏ای دیگر نیز راه تفریط را در پیش گرفته و عشق به وطن را به کلی کنار می‏گذارند و فقط بر مسأله اسلام تکیه می‏کنند ولی به نظر می‏رسد که بهتر این است که انسان حدّ وسط را در پیش گیرد و آن، اینکه هم نسبت به وطن و زادگاهش علاقه‏مند باشد و نسبت به آن بی‏تفاوت نباشد و هم مواظب باشد که حبّ و علاقه به وطن باعث نشود که ارزش‏های دینی را کنار بگذارد و فقط دم از وطن‏پرستی بزند.

 

پس هدف اسلام، پرستش خداوند متعال است و وطن‏پرستی که بعضی به آن معتقدند، در مقابل خداپرستی است. وطن‏پرستی جزء عقاید ملّی‏گرایانه‏ای است که بعد از حدود چهل سال که از انقلاب اسلامی می‏گذرد، هنوز عده‏ای از آن دم می‏زنند و لذا مذموم است و مورد تأیید نیست. انسان باید در عین حال که به وطنش عشق می‏ورزد، چارچوب‏هایی را که اسلام برای او قرار داده است نیز رعایت کند و این‏گونه نباشد که حبّ وطن را بر اسلام ترجیح دهد. پس دوست داشتن وطن منافاتی با اسلام و ایمان ندارد، مگر اینکه باعث شود که انسان دین و اعتقاد خود را کنار بگذارد. پیامبر اکرم (ص)، فرموده است: «حُبُّ الْوَطَنِ مِنَ الْإِيمَان‏»[2]؛ دوستی وطن از نشانه‏های ایمان است.

 

مسأله وطن، مسأله مهمی است، تا جایی که یکی از مجازات‏هایی که اسلام برای افراد متخلف، مجرم، کسانی که محاربند و در زمین فساد ایجاد می‏کنند، قرار داده است، نفی بلد و تبعید از وطن است و این نشان‏دهنده این است که تبعید از وطن یک نوع کیفر محسوب می‏شود. خداوند متعال فرموده است: «إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ يَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَاداً أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلاَفٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ»[3]؛ كيفر آنها كه با خدا و پيامبرش به جنگ برمى‌خيزند و به فساد در روى زمين اقدام مى‌كنند (و با تهديد اسلحه به جان و مال و ناموس مردم حمله مى‌برند) فقط اين است كه اعدام شوند يا به دار آويخته گردند يا (چهار انگشت از) دست (راست) و پاى (چپ) آنها، به عكس يكديگر بريده شود يا از سرزمين خود تبعيد گردند. اين رسوايى آنها در دنياست و در آخرت، مجازات عظيمى دارند.

 

صدور حکم تبعید برای انسانِ متخلف و مجرم، بیان‏گر حبّ و دوستی انسان نسبت به سرزمین خودش است، بنابراین، حب وطن از نظر اسلام مذموم نیست، مگر اینکه نسبت به آن افراط شود و به وطن‏پرستی تبدیل شود و باعث شود که انسان به خاطر حبّی که به وطنش دارد از اعتقاد خود دست بکشد.

 

در زمان حضرت موسی (ع)، فرعون با سوء استفاده از حب به وطنی که در افراد بود تلاش کرد که مانع از پیوستن آنان به حضرت موسی (ع) شود و برای رسیدن به این هدف، حضرت موسی (ع) را به بیرون راندن و آوراگی مردم از شهر و دیار متهم کرد، یعنی می‏خواست بگوید که حضرت موسی (ع) باعث شده است که شما از شهر و دیار خود آواره شوید و از این مطلب، به عنوان یک اتهام بر علیه حضرت موسی (ع) استفاده کرد، لذا به مردم گفت که حضرت موسی (ع) اراده کرده است که شما را از دیارتان خارج کند، خداوند متعال فرموده است: «يُرِيدُ أَنْ يُخْرِجَكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ بِسِحْرِهِ فَمَا ذَا تَأْمُرُونَ»[4].

 

بنابراین، دوستی و علاقه نسبت به وطن و سرزمین مادری فطری است. نقل شده است که پیامبر اکرم (ص) زمانی که در مدینه بود، هرگاه شخص از مکّه به مدینه می‏آمد و از حال و هوای مدینه می‏گفت، پیامبر (ص) با یادآوری خاطرات مکّه، متأثر می‏شد و اشک می‏ریخت و این حاکی از محبّت رسول اکرم (ص) به وطن و سرزمین آباء و اجدادی‏اش بود. در روایتی از ابان بن سعید به همین مطلب اشاره شده است؛

 

قَدِمَ أَبَانُ بْنُ سَعِيدٍ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ (ص)؛ فَقَالَ: «يَا أَبَانُ كَيْفَ‏ تَرَكْتَ‏ أَهْلَ‏ مَكَّةَ؟» فَقَالَ: تَرَكْتُهُمْ وَ قَدْ جِيدُوا وَ تَرَكْتُ الْإِذْخِرَ وَ قَدْ أَعْذَقَ وَ تَرَكْتُ الثُّمَامَ وَ قَدْ خَاصَ فَاغْرَوْرَقَتْ عَيْنَا رَسُولِ اللَّهِ (ص) وَ صَحْبِه»‏[5]؛ ابان بن سعید بر رسول اکرم (ص) وارد شد، رسول اکرم (ص) فرمود که اهل مکه را چگونه ترک کردی؟ ابان گفت که اهل مکه را ترک کردم در حالی که بر زمین‏های آنها باران باریده بود و گیاه إِذخِر رویده بود و گیاه ارزن نایاب شده بود، در این هنگام دو چشم رسول خدا (ص) و اصحابشان پر از اشک شد.

 

خداوند نیز در مقام تسلّی پیامبر (ص) [به خاطر دل‏تنگی ایشان در هنگام خروج از مکّه] فرموده است: «إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرَادُّكَ إِلَى مَعَادٍ...»[6]؛ آن كس كه قرآن را بر تو فرض كرد، تو را به جايگاهت ‌[زادگاهت‌] بازمى‌گرداند... .

 

بنابراین، خداوند متعال که خالق تمام موجودات است و به فطرت آنان آشنا است با یک اشاره ظریفی به وطن‏دوستی انسان‏ها اشاره می‏کند و مردم را از رانده شدن و آواره کردن یکدیگر از شهر و دیارشان باز می‏دارد چون غم غربت و دوری از وطن، غمی جان‏کاه است که می‏تواند شخصیت و کرامت انسان را تحت تأثیر قرار دهد و لذا خداوند متعال در ذیل آیه مورد بحث (آیه84 بقره)، فرموده است: «وَ لاَ تُخْرِجُونَ أَنْفُسَكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ...».

 

«الحمد لله رب العالمین»

 



[1]. «البقرة»:84.

[2]. شیخ عباس قمی، سفینة البحار، ج8، ص525.  

[3]. «المائدة»:33.  

[4]. «الشعراء»:35.  

[5]. مسعود بن عيسى، ورام بن أبي فراس، مجموعة ورام، ج‏1، ص38.

[6]. «القصص»:85.  

 

 

درس تفسیر حضرت آیتالله حسینی بوشهری (دامت برکاته)

موضوع کلی: تفسیر سوره «بقره»               تاریخ: 17 دی 1399

موضوع جزئی: تفسیر آیه 84               مصادف با: 22 جمادی ‏الاول 1442

سال تحصیلی: 1400-1399                جلسه: 177

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ادامه تفسیر آیه 84: «وَ إِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ لاَ تَسْفِكُونَ دِمَاءَكُمْ وَ لاَ تُخْرِجُونَ أَنْفُسَكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ»[1]؛ و هنگامى را كه از شما پيمان گرفتيم كه خون هم را نريزيد و يكديگر را از سرزمين خود، بيرون نكنيد، سپس شما اقرار كرديد (و بر اين پيمان) گواه بوديد.

 

عرض شد که میثاقی که در آیه مذکور، به آن اشاره شده است، میثاق سلبی است. یکی از میثاق‏های سلبی که خداوند متعال از انسان گرفته است این است که خون یکدیگر را نریزند.

 

همان‏گونه که در جلسه گذشته اشاره شد، استفاده از ضمیر «کم» در آیه مذکو [«لاَ تَسْفِكُونَ دِمَاءَكُمْ وَ لاَ تُخْرِجُونَ أَنْفُسَكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ»]، حاکی از این است که خداوند می‏خواهد انسان‏ها را در عالم دنیا به وحدت فرا بخواند و به انسان‏ها بفهماند که شما از هم جدا نیستید، بنابراین، اگر دیگری را به قتل رساندی مثل این است که خودت را کشته‏ای.

 

گفته شده است که علاوه بر معنایی که در رابطه با میثاق خداوند متعال در آیه مذکور، ذکر شد که عبارت بود از اینکه از ریختن خون دیگران خودداری کنید و احترام خون دیگران را نگاه دارید، معنای دیگری نیز متصور است و آن، اینکه منظور از کلام خداوند متعال که فرموده است: «لاَ تَسْفِكُونَ دِمَاءَكُمْ» این است که رفتاری از شما سرنزند که باعث شود که حرمت خون و جان شما از بین برود و مستحق مجازات قتل بشوید.

 

خداوند متعال، در ادامه فرموده است که یکدیگر را از سرزمین خود بیرون نکنید. معنای ظاهر آیه این است که خودتان را از سرزمین‏تان بیرون نکنید، لکن منظور این است که دیگران را از سرزمین‏شان بیرون نکنید و اکثر مفسرین گفته‏اند که خداوند متعال در این آیه، دیگران را مثل خود انسان فرض کرده است و لذا از تعبیر «انفسکم» استفاده کرده است و فرموده است که خودتان را از سرزمین‏تان بیرون نکنید، یعنی اخراج دیگران از سرزمین‏شان مثل این است که خودتان را بیرون کرده‏اید. پس خداوند متعال از آواره کردن دیگران که به منزله آواره کردن خود است، نهی کرده است. تفسیر دیگر نیز، همان‏گونه که به آن اشاره شد این است که کاری نکنید که سبب شود که به خاطر آن کار شما را مجازات کنند و در نتیجه شما را از سرزمین‏تان اخراج کنند.

 

نکته قابل توجه این است که انسان فطرتاً به ماندن در وطن علاقه دارد، یعنی علاقه دارد که در مکانی که در آن متولد شده است و رشد کرده و بزرگ شده است و دوران خوش کودکی را در آن مکان سپری کرده است، بماند و در همان مکان زندگی کند، پس طبیعت انسان اقتضا دارد که در وطن خودش بماند و زندگی کند و اگر به مکان دیگری مهاجرت می‏کند، به خاطر عللی از جمله شغل، تحصیل و امثال آن است. اساساً یکی از دغدغه‏های زندگی انسان که از گذشته همیشه مطرح بوده است و امروز نیز برخی از افراد سودجو از آن برای پیش‏برد مقاصد و اهداف شوم خود بهره می‏برند این است که حس ناسیونالیستی افراد را تحریک کرده‏اند، یعنی با همه مزایایی که در دوستی و علاقه نسبت به وطن وجود دارد، عده‏ای گاهی این حس را پتکی می‏کنند که بر سر دیگران بکوبند، یعنی آنها را تا مرز وطن‏پرستی و آن حس ناسیونالیستی قوی پیش می‏برند که اگر گاهی بین اسلام و وطن‏پرستی آنها مشکلی پیش بیاید حاضرند که خیلی راحت از اسلام دست بکشند. در دنیای امروزی حس ناسیونالیستی، برای عده‏ای به اهرم فشار تبدیل شده است تا جایی که وقتی می‏خواهند بعضی حکومت‏های اسلامی را در منگنه قرار دهند تا جلو نگاه‏های باز آنها را بگیرند این حس را در افراد تحریک می‏کنند تا به تقابل با دین برخیزند، کما اینکه در فتنه سال88، عده‏ای شعارِ «نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران» را فریاد زدند و با امثال این شعار، در صدد ایجاد تقابل بین نگاه اسلامی [که خداوند فرموده است: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ...»[2]؛ همه مؤمنین برادرند.] و نگاه غیر اسلامی و وطن‏پرستی بودند تا مردم را به این بهانه از دین و اسلام جدا کنند.

 

نظر اسلام در رابطه با علاقه به وطن چیست؟ آیا از نظر اسلام بین علاقه به وطن و دین مغایرت وجود دارد و اسلام نظر سلبی نسبت به علاقه به وطن دارد یا این‏گونه نیست؟

 

پاسخ این است که اسلام معیار مشخصی برای علاقه به وطن تعیین کرده است که اگر از آن معیار تجاوز شود، از نظر اسلام مردود است و آن، این است که وطن‏دوستی و علاقه به وطن، دین و اعتقادات انسان را تحت تأثیر قرار ندهد و باعث سستی اعتقادات او نگردد. پس انسان باید مواظب باشد که وطن‏دوستی و عشق به وطن باعث نشود که دیگران برای رسیدن به مقاصد سیاسی خود از او سوءاستفاده کنند و از این طریق اعتقاداتش را از او بگیرند. البته در این رابطه افراط و تفریط‏هایی وجود دارد، بعضی در زمینه وطن‏دوستی افراط می‏کنند و کلاً اسلام را کنار می‏گذارند و آنچه برای آنها مهم است، مرزهای جغرافیایی همان سرزمینی است که در آن متولد شده و رشد پیدا کرده‏اند، عده‏ای دیگر نیز راه تفریط را در پیش گرفته و عشق به وطن را به کلی کنار می‏گذارند و فقط بر مسأله اسلام تکیه می‏کنند ولی به نظر می‏رسد که بهتر این است که انسان حدّ وسط را در پیش گیرد و آن، اینکه هم نسبت به وطن و زادگاهش علاقه‏مند باشد و نسبت به آن بی‏تفاوت نباشد و هم مواظب باشد که حبّ و علاقه به وطن باعث نشود که ارزش‏های دینی را کنار بگذارد و فقط دم از وطن‏پرستی بزند.

 

توضیح بیشتر در رابطه با اینکه آیا دلبستگی انسان به وطن، مطابق با معیارهای شریعت است یا مطابق با معیارهای شریعت نیست، ان‏شاءالله، در جلسه آینده بیان خواهد شد.

 

«الحمد لله رب العالمین»

 



[1]. «البقرة»:84.

[2]. «الحجرات»:10.

 

 

درس تفسیر حضرت آیتالله حسینی بوشهری (دامت برکاته)

موضوع کلی: تفسیر سوره «بقره»                      تاریخ: 3 دی 1399

موضوع جزئی: تفسیر آیه 84                         مصادف با: 8 جمادی ‏الاول 1442

سال تحصیلی: 1400-1399                      جلسه: 176

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ادامه تفسیر آیه 84: «وَ إِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ لاَ تَسْفِكُونَ دِمَاءَكُمْ وَ لاَ تُخْرِجُونَ أَنْفُسَكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ»[1]؛ و هنگامى را كه از شما پيمان گرفتيم كه خون هم را نريزيد و يكديگر را از سرزمين خود، بيرون نكنيد. سپس شما اقرار كرديد (و بر اين پيمان) گواه بوديد.

 

نکته مهمی که در آیه مذکور، به آن اشاره شده است، حرمت جان انسان‏ها در پیشگاه الهی است. همان‏گونه که در جلسه گذشته عرض شد، میثاقی که در این آیه به آن اشاره شده است، میثاق سلبی است. یکی از میثاق‏های سلبی که خداوند متعال از انسان گرفته است این است که خون یکدیگر را نریزید.

 

«تسفکون» از ریشه «سفک» به معنای ریختن معایعات است، اما بیشتر در رابطه با ریختن خونی که به ناحق باشد، به کار می‏رود بنابراین، اگر کسی خونِ آدم‏کش و قاتل را که به کشتن مردم اقدام کرده است، بریزد، «سفک الدم» بر آن اطلاق نمی‏شود زیرا سفک در مورد خونی که به ناحق ریخته شود به کار می‏رود، همچنین، به کسی که به مقتضای شغل خود حیوانات را ذبح می‏کند، سفّاک و خون‏ریز گفته نمی‏شود، پس سفّاک در رابطه با ظالمان طول تاریخ که خون مظلومین را به ناحق ریخته‏اند به کار می‏رود.

 

واژه «دماء» جمع دم است. اصل آن «دمی» به فتح دال و سکون میم بوده است زیرا در زبان عرب ریشه کلمه کمتر از سه حرف نیست لذا اصل دم، دمی بوده است ک حرف سوم آن حذف شده و به «دم» تبدیل شده است.

 

مراد خداوند متعال در آیه مذکور که فرموده است که خون‏های خود را نریزید، فقط خودکشی نیست بلکه فراتر از آن، مورد نظر است. نزد معتقدان به تمام شرایع و مکاتب الهی، بین خودکشی و دیگرکشی تفاوتی نیست، پس معنای اینکه خون‏های خود را نریزید وسیع‏تر از خودکشی است که دیگرکشی را نیز شامل می‏شود، بنابراین منظور از آیه مذکور این است که دیگران را نیز به منزله نفس خود حساب کنید و خون آنها را نریزید چون هم در خودکشی و هم در دیگرکشی، نفسی از میان می‏رود و کشتن نفس ممنوع است چه کشتن نفس خود باشد و چه کشتن نفس دیگری و همان محرومیتی که در قتل دیگری است در قتل خودِ انسان نیز وجود دارد. خداوند متعال در آیه مذکور از واژه «سفک» استفاده کرده است و در استعمالات عرب مشاهده نشده است که از واژه «سفک» برای ریختن خونِ خود استفاده شود، بلکه نوعاً واژه «سفک» برای ریختن خون دیگران به کار برده می‏شود لذا از این آیه شریفه این گونه برداشت می‏شود که خداوند فرموده است که خون یکدیگر را نریزید و یکدیگر را نکشید چرا که جان انسان‏ها نزد خداوند محترم است و لذا خداوند فرموده است: «وَ مَنْ يَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِداً فِيهَا وَ غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذَاباً عَظِيماً»[2]؛ و هر كس، فرد با ايمانى را از روى عمد به قتل برساند، مجازاتِ او دوزخ است؛ در حالى كه جاودانه در آن مى‌ماند و خداوند بر او غضب مى‌كند و او را از رحمتش دور مى‌سازد و عذاب عظيمى براى او آماده ساخته است.

 

اگر کسی از روی عمد دیگری را به قتل برساند، آتش قهر الهی در انتظار او خواهد بود. در روایات نیز به این مطلب اشاره شده است که روایت ذیل از آن جمله است؛

 

عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع)؛ أَنَّهُ سُئِلَ عَمَّنْ قَتَلَ نَفْساً مُتَعَمِّداً، قَالَ: «جَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ»[3]؛ از امام صادق (ع) درباره کسی که از روی عمد شخصی را بکشد، سؤال شد، آن حضرت (ع) فرمود که جزای او جهنّم است.

 

نکته مهم دیگری که در آیه مورد بحث (آیه84) به آن اشاره شده است، این است که از دیگران با ضمیر «کم» تعبیر شده است و خداوند فرموده است: «لاَ تَسْفِكُونَ دِمَاءَكُمْ». مقصود این است که خون دیگران را نریزید، اما اینکه ضمیر «کم» به کار رفته است [، کما اینکه در موارد مختلفی در قرآن نیز این ضمیر به کار رفته است] حاکی از این است که خداوند می‏خواهد انسان‏ها را در عالم دنیا به وحدت فرا بخواند و به انسان‏ها بفهماند که شما از هم جدا نیستید، بنابراین، اگر دیگری را به قتل رساندی مثل این است که خودت را کشته‏ای. یک قاعده عقلی نیز به این مضمون وجود دارد که عبارت است از «الإتصال مساوقٌ للوحدة»؛ پیوستگی اجزاء مساوی وحدت است [، کما اینکه به خانه با وجود اتاق‏های متعددی که دارد یک منزل گفته می‏شود]. بالاترین و زیباترین این اتصال‏ها، یکی دانستن اتصال انسانی و تشکیل جامعه واحد بشری است.

 

سعدی گفته است:                بنی آدم اعضای یکدیگرند                            که در آفرینش ز یک گوهرند

 

این اتصال برگرفته از خطاب‏های خداوند در قرآن است که با خطاب‏های «یا بنی آدم» و «یا ایها الناس»، انسان را مورد خطاب قرار داده است؛ «يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثَى...»[4] یا فرموده است: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَ بَثَّ مِنْهُمَا رِجَالاً كَثِيراً وَ نِسَاءً...»[5].

 

اوج زیبایی این اتصال زمانی است که جامعه به یک وحدت فکری و اعتقادی دسترسی پیدا کند که آن موقع است که شایستگی خطاب «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ...»[6] را پیدا می‏کند. در قرآن در موارد متعددی با لفظ «کم» به رعایت حقوق دیگران توصیه شده است که آیه ذیل از آن موارد است؛

 

«...وَ لاَ تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ...»[7]؛ یکدیگر را مورد طعن و عیب‏جویی قرار ندهید. معنای این آیه این نیست که از خودتان عیب‏جویی نکنید، بلکه معنایش این است که از دیگران نیز که همانند شما هستند عیب‏جویی نکنید. پس در نگاه قرآن، همان‏گونه که هیچ کس به خودش آزار نمی‏رساند و از خودش عیب‏جویی نمی‏کند و خون خودش را نمی‏ریزد باید به دیگران نیز آزار نرساند، از آنها عیب‏جویی نکند و خون آنها را نریزد. بنابراین، انسان نباید با سایر افراد جامعه رفتاری غیر انسانی داشته باشد چرا که در حقیقت صدمه زدن به بخشی از جامعه انسانی سبب صدمه زدن به تمام جامعه است.

 

«الحمد لله رب العالمین»

 



[1]. «البقرة»:84.

[2]. «النساء»:93.

[3]. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج29، کتاب القصاص، ابواب القصاص فی النفس، باب1، ح12، ص14.

[4]. «الحجرات»:13.

[5]. «النساء»:1.

[6]. «الحجرات»:10.

[7]. همان:11.  

 

 

درس تفسیر حضرت آیتالله حسینی بوشهری (دامت برکاته)

موضوع کلی: تفسیر سوره «بقره»                      تاریخ: 26 آذر 1399

موضوع جزئی: تفسیر آیه 83 و 84                      مصادف با: 1 جمادی‏ الاول 1442

سال تحصیلی: 1400-1399                       جلسه: 175

 

 

 

 

 

 

ادامه تفسیر آیه83: «وَ إِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ لاَتَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ وَ بِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَاناً وَ ذِي الْقُرْبَى وَ الْيَتَامَى وَ الْمَسَاكِينِ وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً وَ أَقِيمُوا الصَّلاَةَ وَ آتُوا الزَّكَاةَ ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ إِلاَّ قَلِيلاً مِنْكُمْ وَ أَنْتُمْ مُعْرِضُونَ»[1]؛ و (به ياد آوريد) زمانى را كه از بنى اسرائيل پيمان گرفتيم كه جز خداوند يگانه را پرستش نكنيد و به پدر و مادر و نزديكان و يتيمان و بينوايان نيكى كنيد و به مردم نيك بگوييد که نماز را برپا داريد و زكات بدهيد، سپس (با اينكه پيمان بسته بوديد) همه شما جز عده كمى سرپيچى كرديد و (از وفاى به پيمان خود) روى‌گردان شديد.

 

خداوند متعال در آخر آیه مورد بحث (آیه 83 بقره)، فرموده است که عده کمی از بنی‏اسرائیل بر پیمانی که با خداوند متعال بسته بودند، ایستادند و بسیاری از آنان از پیمانی که بسته بودند، سرپیچی کردند.

 

واژه «تولّی» از واژه‏های اضداد است و دو معنای متضاد دارد زیرا این کلمه گاهی به معنای روی آوردن و نزدیک شدن استعمال شده است، مثل اینکه گفته می‏شود «ولَّیتُ سمعی کذا» یا «ولّیتُ عینی» یا «ولّیتُ وجهی» که به معنای «أقبَلتُ به علیه»، یعنی اقبال کردم و روی آوردم. گاهی نیز به معنای پشت کردن است، مثل اینکه گفته می‏شود «ولّی الشیء و تولّی»، یعنی «اذا ذهب هارباً و مدبراً»، یعنی رفت و پشت کرد.

 

«تولّی» در آیه مذکور، با توجه به قرینه «و انتم معرضون» که بعد از آن آمده است به معنای دوم، یعنی پشت کردن، آمده است. «مُعرِض»، اسم فاعل از باب اِفعال است و به این معناست که انسان از خدا اعراض کرده و به غیر خداوند متعال، توجه پیدا کرده است و هر چه رنگ و بوی غیر خدایی دارد را دنبال می‏کند.

 

اعراض به دو شکل مطرح می‏شود؛ اعراض قلبی و اعراض عملی. گاهی ذهن و قلب انسان از خداوند متعال فاصله می‏گیرد و به غیر خداوند توجه پیدا می‏کند و گاهی انسان در مقام عمل، از خداوند متعال دوری می‏جوید. مصداق تولی به معنای اعراض، همان است که در آیه مذکور (آیه 83 بقره)، آمده است ولی در آیه شریفه: «...فَأَيْنَمَا تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ الله...»[2]؛ هر جا رو کنید، وجه الله است، تولّی به معنای روی آوردن به کار رفته است. اگر کسی دلداده خدا شد، تمام وجود و هستی را پرتوی از روشنایی صفات خداوند متعال می‏بیند و همیشه به ذات باری‏تعالی اقبال نشان می‏دهد. مولی امیرالمؤمنین امام علی (ع) فرموده است: «ما رَأَيْتُ شَيْئاً الّا وَ رَأَيْتُ اللّه قَبْلَهُ»[3]؛ به هیچ چیزی نظر نکردم مگر اینکه خداوند متعال را قبل از آن مشاهده کردم.

 

تفسیر آیه 84: «وَ إِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ لاَ تَسْفِكُونَ دِمَاءَكُمْ وَ لاَ تُخْرِجُونَ أَنْفُسَكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ»[4]؛ و هنگامى را كه از شما پيمان گرفتيم كه خون هم را نريزيد و يكديگر را از سرزمين خود، بيرون نكنيد. سپس شما اقرار كرديد (و بر اين پيمان) گواه بوديد.

 

خداوند متعال در آیه مذکور، به نوعی دیگر از پیمانی که از بنی‏اسرائیل پیمان گرفته است، اشاره کرده است و آن، اینکه از بنی‎‏اسرائیل پیمان گرفته است که یکدیگر را نکشند و از سرزمین خود بیرون نکنند. به تعبیر روشن‏تر همان‏گونه که در آیه قبل (آیه 83) نیز سخن از میثاق بود و آن اینکه از بنی‏اسرائیل پیمان گرفته شده بود که جز خداوند يگانه را پرستش نكنند، به پدر و مادر و نزديكان و يتيمان و بينوايان نيكى كنند و به مردم با نیکویی سخن بگويند و نماز را به پا دارند و زکات بدهند، در آیه مورد بحث (آیه 84) نیز به پیمان دیگری که از بنی‏اسرائیل گرفته شده است، اشاره شده است و آن، اینکه یکدیگر را نکشند و یکدیگر را از سرزمین خود بیرون نکنند. هرچند که مخاطب آیه مذکور، بنی‏اسرائیل می‏باشند، ولی خداوند متعال در حقیقت تمام جامعه انسانی، به خصوص پیروان آئین پیامبر (ص) را مخاطب قرار داده است.

 

پیمان‏هایی که در این آیه از بنی‏اسرائیل گرفته شده است، سلبی می‏باشند بر خلاف آیه قبل (آیه 83) که پیمان‏های به کار رفته در آن، ایجابی‏اند، پس میثاق در آیه مورد بحث (آیه 84) سلبی ولی میثاق در آیه 83 ایجابی است، به این معنی که در آیه مورد بحث، خداوند به پرهیز از بعضی کارها فرمان داده است و فرموده است که از اینکه خون یکدیگر را بریزید، بپرهیزید و یکدیگر را از سرزمین خود بیرون نکنید ولی در آیه 83، بنی‏اسرائیل را به انجام بعضی از کارها، مثل احسان به والدین، احسان به یتیمان و غیره امر کرده است. بنابراین این دو نوع میثاق، دو بال وجودی انسان‏اند، یعنی بخشی از مسائلی که متوجه انسان می‏شود بُعد ایجابی و بخشی دیگر از مسائلی که متوجه انسان می‏شود بُعد سلبی دارند که هر کسی برای رسیدن به قله مقصود، نیازمند توجه جدّی به همه آنهاست، بنابراین، اگر فقط به بُعد ایجابی نظر شود و بُعد سلبی مورد غفلت واقع شود یا فقط به بُعد سلبی نگاه شود و بُعد ایجابی مغفول واقع شود، کار ناقص است. در دایره حکمت و حکومتِ خداوندی نمی‏توان دستورهای ایجابی را گرفت و نکات سلبی را کنار گذاشت. البته بیشتر انسان‏ها در به جا آوردن میثاق، اول کامیاب نمی‏شوند و از دیگری غفلت می‏ورزند، مثلاً شخص، نماز می‏خواند، زکات می‏دهد و صله رحم را نیز به جای می‏آورد، اما از آن کارهایی که از انجام آنها نهی شده است، پرهیز نمی‏کند و مثلاً دروغ می‏گوید یا تهمت می‏زند که در این صورت، با وجود همه زحمت‏هایی که به خاطر انجام اوامر الهی متحمل شده است، توفیقی نصیب او نمی‏شود چون از نواهی الهی پرهیز نکرده است و آنها را مرتکب شده است.

 

انسان از این غافل است که با روی‏گردانی از میثاقِ سلبیِ خداوند متعال، ذخیره اعمال خود را نابود می‏کند، به همین دلیل خداوند متعال برای اکمال شخصیت انسان، دو نوع میثاق را برای انسان مطرح می‏کند تا دو کرامت نصیب انسان بشود که یکی کرامت حفظ وجود انسان است و دیگری آواره نکردن انسان از سرزمین خودش است.

 

نکته‏ای که حایز اهمیت است که ان‏شاءالله، در جلسه آینده به آن اشاره خواهد شد در رابطه با حرمت جان انسان‏ها در پیشگاه خداوند متعال است.                                                                                                            «الحمد لله رب العالمین»

 



[1]. «البقرة»:83.

[2]. همان: 115.  

[3]. محمد بن ابراهيم، صدر الدين شيرازى، شرح اصول کافی، ج3، ص432. ‏

[4]. «البقرة»:84.

 

  1. تفسیر سوره بقره آیه 83 مورخ 99/09/19
  2. تفسیر سوره بقره آیه 83 مورخ 99/09/12
  3. تفسیر سوره بقره آیه 83 مورخ 99/09/05
  4. تفسیر سوره بقره آیه 83 مورخ 99/08/28
  5. تفسیر سوره «بقره» مورخ 99/08/21
  6. تفسیر سوره بقره آیه 83 مورخ 99/08/14
  7. تفسیر سوره بقره آیه 83 مورخ 99/08/07
  8. تفسیر سوره بقره آیه 83 مورخ 99/07/30
  9. تفسیر سوره بقره آیه 83 مورخ 99/07/16
  10. تفسیر سوره بقره آیه 83 مورخ 99/07/09

صفحه8 از39