IMAGE حجاب یک واجب شرعی و اصل قانونی است / تشکر از اجرای "طرح نور" فراجا1403/02/11
سه شنبه, 11 ارديبهشت 1403
  خطیب جمعه قم با تاکید بر اینکه حجاب یک واجب شرعی و اصل قانونی است، گفتند: از همه... Read More...
IMAGE در جلسه سردار رادان با اعضای جامعه مدرسین چه گذشت / حمایت قاطع از طرح نور1403/02/11
سه شنبه, 11 ارديبهشت 1403
  سردار احمدرضا رادان فرمانده کل انتظامی کشور به همراه نماینده ولی فقیه و جمعی از... Read More...
IMAGE تسلیت آیت الله حسینی بوشهری در پی درگذشت همسر شهید حاج آقا مصطفی خمینی(ره)1403/02/11
سه شنبه, 11 ارديبهشت 1403
  رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم درگذشت همسر شهید آیت الله سید مصطفی خمینی(ره) را... Read More...
IMAGE لزوم مبارزه با فرار مالیاتی / مصارف مالیات برای مردم تبیین شود1403/02/02
یکشنبه, 02 ارديبهشت 1403
  رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم خطاب به مدیران سازمان امور مالیاتی گفتند: باید... Read More...

درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته)

موضوع کلی: فصل فی الحیض                                                              تاریخ: 10 دی 1402

موضوع جزئی: حکم خون مشتبه بین حیض و استحاضه                                     مصادف با: 17 جمادی ‏الثانی 1445                                                                                                                                       

سال تحصیلی: 1403-1402                                                                                    جلسه: 39

 

  

 

 

 

 

خلاصه جلسه گذشته

 

بحث در بررسی سند روایت مرسله یونس‏بن عبدالرحمن بود که امام خمینی (ره) برای مدعای خود (تعبّدی بودن اوصاف حیض) به آن استناد کرده است. در جلسه گذشته مرسله بودن روایت مذکور از این جهت که تعبیر «عن غیر واحد» در آن بکار رفته است مورد بررسی قرار گرفت و عرض شد که درست است که روایت مذکور، مرسله است، لکن ارسال آن خدشه‏ای به اعتبارش وارد نمی‏کند و این روایت در عین مرسله بودن، مورد قبول است.

 

یکی از رُواتی که در سلسله سند روایت یونس‏بن عبدالرحمن قرار دارد، محمدبن عیسی بن عُبید یقطینی است که وثاقت او نیاز به بررسی دارد؛

 

نجاشی در رابطه با محمدبن عیسی گفته است: «محمد بن عيسى بن عبيد بن يقطين بن موسى مولى أسد بن خزيمة، أبو جعفر، جليل في (من) أصحابنا، ثقة، عين، كثير الرواية، حسن التصانيف، روى عن أبي جعفر الثاني عليه السلام (امام جواد (ع)) مكاتبة و مشافهة و ذَكر أبو جعفر بن بابويه (شیخ صدوق (ره)) عن ابن الوليد أنه قال: ما تَفَرَّدَ به محمدُ بن عيسى مِن كتب يونس و حديثه لا يعتمد عليه و رأيت أصحابنا ينكرون هذا القول، و يقولون: مَن مثل أبي جعفر محمد بن عيسى»[1]؛ شیخ صدوق (ره) از ابن ولید نقل کرده است که گفته است که روایاتی که محمدبن عیسی به صورت متفرّد از کتب یونس نقل می‏کند مورد اعتماد نیست و من (نجاشی) دیدم که اصحاب ما این قول را [، یعنی قول شیخ صدوق (ره) را که از ابن ولید نقل کرده است] انکار می‏کنند و می‏گویند که چه کسی مثل ابی جعفر محمدبن عیسی می‏باشد؟ [کنایه از اینکه این شخص موثق است].

 

با توجه به عبارت مذکور، نجاشی محمدبن عیسی را توثیق کرده است، لکن شیخ صدوق (ره) او را تضعیف کرده است.

 

شیخ طوسی (ره) نیز فرموده است: «محمّد بن عيسى بن عبيد اليقطيني، ضعيف، استثناه أبو جعفر ابن بابويه مِن رجال نوادر الحكمة و قال: لا أروي ما يختص بروايته و قيل: إنّه كان يذهب مذهب الغلاة»[2]؛ محمدبن عیسی‏بن عبید یقطینی ضعیف است و شیخ صدوق (ره) او را از رجال نوادر الحکمة استثنا کرده است و گفته است که آنچه که به روایت از خودش اختصاص دارد را روایت نمی‏کنم و گفته شده است که پیرو مذهب غلات بوده است.

 

بنابراین، با توجه به اینکه محمدبن عیسی بن عبید در یک جا توسط نجاشی توثیق شده است و در جای دیگر توسط شیخ طوسی (ره) و شیخ صدوق (ره) تضعیف شده است آیا بین توثیق و تضعیف مذکور تعارض می‏شود و تساقط می‏کنند و محمدبن عیسی، مجهول و ناشناخته باقی می‏ماند یا اینکه مسأله به گونه‏ای حل می‏شود و نوبت به تعارض و تساقط نمی‏رسد؟

 

آیت الله خویی (ره) پس از حلّ اشکالِ ارسالی که نسبت به روایت یونس‏بن عبدالرحمن وارد بود در مورد وثاقت محمدبن عیسی بن عبید فرموده است: «و لكنّه ربما يورد على الاستدلال بها أنّ‌ الرّاوي عن يونس هو محمّد بن عيسى و هو ممّن ضعّفه الشيخ (قدس سره) في فهرسته، حيث قال: محمّد بن عيسى بن عبيد اليقطيني ضعيف استثناه أبو جعفر محمّد بن علي بن بابويه عن رجال نوادر الحكمة و قال: لا أروي ما يختص بروايته و لم يَعمَل ابنُ الوليد بما تَفَرَّد به محمّد بن عيسى عن يونس، حيث حكي عن ابن بابويه أنّه حَكى عن شيخه ابن الوليد أنّه قال: ما تفرّد به محمّد بن عيسى من كتب يونس و حديثه لا يُعتمد عليه، كما أنّ‌ الصّدوق لا يعتمد على ما تفرّد به على ما هو دأبه من تبعيّته لشيخه ابن الوليد في الجرح و التعديل و العمل برواية و تركه»[3]؛ لکن چه بسا بر استدلال به روایت یونس اشکال وارد می‏شود زیرا کسی که از یونس روایت می‏کند محمدبن عیسی است و او از کسانی است که شیخ طوسی (ره) در کتاب فهرستش او را تضعیف کرده است چون شیخ طوسی (ره) گفته است که محمدبن عیسی‏بن عبید یقطینی ضعیف است و شیخ صدوق (ره) او را از رجال نوادر الحکمة استثنا کرده است و گفته است که آنچه که به روایت از خودش اختصاص دارد را روایت نمی‏کنم و ابن ولید به آنچه که محمدبن عیسی؛ خودش به صورت متفرّد از یونس نقل کرده است، عمل نمی‏کند چون از شیخ صدوق (ره) حکایت شده است که او از استادش ابن ولید نقل کرده است که گفته است که بر آنچه که محمدبن عیسی خودش به تنهایی از کُتب یونس و حدیث یونس نقل کرده است، اعتماد نمی‏شود، کما اینکه شیخ صدوق (ره) نیز بر چیزی که محمدبن عیسی به تنهایی از یونس نقل می‏کند اعتماد نمی‏کند چون روش او در جرح و تعدیل و عمل به روایت و ترک عمل به روایت، تبعیّت از استادش ابن ولید و مشی بر طریق اوست [یعنی همان‏طور که استادش، بر روایاتی که محمدبن عیسی به تنهایی از یونس نقل کرده است اعتماد نمی‏کند، شیخ صدوق (ره) نیز بر آن روایات اعتماد نمی‏کند].

 

نظر آیت الله خویی (ره)، مبنی بر وثاقت محمدبن عیسی

 

آیت الله خویی (ره) بعد از نقل قول‏های مذکور، به دفاع از محمدبن عیسی پرداخته است و گفته است: «و لكن الصحيح أنّ‌ الرّجل لا إشكال في وثاقته و صحّة رواياته، و الوجه في ذلك أنّ‌ تضعيف الشيخ للرجل مستند إلى استثناء الصّدوق له، كما هو ظاهر كلامه المتقدِّم حيث قال: محمّد بن عيسى بن عبيد اليقطيني ضعيف استثناه أبو جعفر محمّد بن علي ابن بابويه عن رجال نوادر الحكمة، كما أنّ‌ استثناء الصدوق له مستند إلى ما ذكره شيخه ابن الوليد من أنّه لا يعتمد على ما تفرّد به محمّد بن عيسى من كتب يونس و حديثه، فالتضعيف في الحقيقة مستند إلى ابن الوليد (قدس سره)»[4]؛ لکن صحیح این است که در وثاقت و صحت روایاتِ محمدبن عیسی اشکالی نیست و دلیل آن، این است که مستندِ تضعیف محمدبن عیسی از طرف شیخ طوسی (ره)، استثناء او از جانب شیخ صدوق (ره) است، کما اینکه این مطلب ظاهر کلام شیخ صدوق (ره) است که ذکر شد چون شیخ طوسی (ره) گفته است که محمدبن عیسی‏بن عبید یقطینی ضعیف است و شیخ صدوق (ره) او را از رجال کتاب نوادر الحکمة استثناء کرده است و استثناء شیخ صدوق (ره) نیز مستند به کلام استادش ابن ولید است زیرا ابن ولید بر آنچه که محمدبن عیسی خودش به تنهایی از کتاب‏های یونس و حدیث او نقل کرده است اعتماد نکرده است پس، تضعیفِ شیخ طوسی (ره) در حقیقت مستند به ابن ولید است.

 

نکته: کتاب نوادر الحکمة را محمدبن احمدبن یحیی‏بن عمران اشعری به رشته تحریر درآورده است. این کتاب، یکی از مجامعِ بزرگ روایی تا قبل از کتاب کافیِ کلینی است. نجاشی (ره) و شیخ طوسی (ره)، محمدبن احمدبن یحیی‏بن عمران اشعری را توثیق کرده‏اند، لکن گفته‏اند که مشکلی که او دارد این است که گاهی از ضِعاف روایت نقل کرده است.

 

یکی از أجلّاء امامیه شخصی به نام محمدبن حسن‏بن احمدبن ولید معروف به ابن ولید (ره) می‏باشد، او از میان راویانی که صاحب نوادر الحکمة در کتابش مستقیماً و بدون واسطه از آنها روایت کرده است تعدادی را در زمره راویان ضعیف قرار داده است و آنها را استنثاء کرده است که این افراد به مستثنیات ابن ولید معروف شده‏اند. یکی از کسانی که ابن ولید او را از رُوات نوادر الحکمة استثناء کرده است و او را ضعیف دانسته است محمدبن عیسی‏بن عبید یقطینی است.

 

نجاشی (ره) در ذیل ترجمه محمدبن احمدبن یحیی نام آن رُوات ضعیف را ذکر کرده است و یکی از آن رُواتِ ضعیف را محمدبن عیسی‏بن عبید دانسته است[5].

 

سؤال: مستثنیات ابن ولید تا چه اندازه اعتبار دارد؟

 

پاسخ: اولاً، رُواتی را که ابن ولید در زمره رُوات ضعیف قرار داده است، ضعیف‏اند مگر اینکه در خصوص یک روای دلیلی أقوی مبنی بر وثاقتش وجود داشته باشد، یعنی اصل این است که این رُوات که ابن ولید آنها را ضعیف دانسته است، ضعیف‏اند مگر اینکه دلیلی أقوی وجود داشته باشد که ضعف آن راوی را بپوشاند.

 

ثانیاً، از استثناء صورت گرفته از طرف ابن ولید، وثاقتِ مستثنی‏منه ثابت می‏شود، به این بیان که گفته می‏شود که افرادی از مشایخ و رُوات بلا واسطه‏ی محمدبن احمدبن یحیی که جزء مستثنیات ابن ولید نیستند و در زمره ضُعفاء قرار نگرفته‏اند، موثق می‏باشند و اگر موثق نباشند باید ابن ولید نام آنها را نیز در زمره ضعفاء قرار می‏داد بنابراین، از عدم قرار گرفتن در زمره ضعفاء، وثاقتشان ثابت می‏شود.

 

آیت الله خویی (ره) در ادامه فرموده است: «إلّا أنّ‌ عدم اعتماده (قدس سره) على ما تفرّد به محمّد بن عيسى من كتب يونس و حديثه لا يدلّ‌ على ضعف في الرّجل و إلّا لم يكن وجه لعدم اعتماده على خصوص ما تفرّد به عن يونس، لأنّه الضّعيف مطلقاً فلا يعتمد على شيء من رواياته، فيستفاد من تخصيصه عدم اعتماده بما تفرّد به من كتب يونس و حديثه أنّ‌ لروايته عنه خصوصيّة أوجبت عدم اعتماده (قدس سره) على روايته عنه في ذلك المورد فحسب»[6]؛ عدم اعتماد شیخ طوسی (ره) بر آنچه که محمدبن عیسی به تنهایی از کتب یونس و حدیث او روایت کرده است، به تنهایی بر ضعف محمدبن عیسی دلالت نمی‏‏کند وگرنه وجهی برای عدم اعتماد به خصوص روایاتی که محمدبن عیسی به تنهایی از کتب یونس و حدیث او روایت کرده است وجود ندارد زیرا [اگر بنا بر ضعف محمدبن عیسی باشد] او ضعیف است مطلقا بنابراین، بر هیچ یک از روایات او نباید اعتماد کرد، چه متفرّداً نقل کرده باشد و چه به صورت غیر متفرّد نقل کرده باشد پس، از تخصیص عدم اعتماد به روایاتی که محمدبن عیسی خودش به تنهایی از یونس نقل کرده باشد استفاده می‏شود که روایت او از یونس خصوصیتی دارد که موجب شده است که شیخ طوسی (ره) فقط به روایت محمدبن عیسی از کتاب یا حدیث یونس اعتماد نکند [و فقط در همین مورد به روایت او اعتماد نشده است بنابراین، نمی‏توان به طور مطلق روایات منقول از محمدبن عیسی را ضعیف دانست].

 

 

 



[1]. نجاشی، احمدبن علی، رجال النجاشی، ص333.

[2]. طوسی، محمدبن حسن، فهرست کتب الشیعة، ص402.   

[3]. موسوی خویی، ابوالقاسم، موسوعة الإمام الخوئی، ج7، ص150.

[4]. همان، ص150 و 151.

[5]. نجاشی، احمدبن علی، رجال النجاشی، ص348. 

[6]. موسوی خویی، ابوالقاسم، موسوعة الإمام الخوئی، ج7، ص151.

 

درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته)

موضوع کلی: فصل فی الحیض                                                              تاریخ: 9 دی 1402

موضوع جزئی: حکم خون مشتبه بین حیض و استحاضه                                     مصادف با: 16 جمادی ‏الثانی 1445                                                                                                                                       

سال تحصیلی: 1403-1402                                                                                    جلسه: 38

 

  

 

 

 

خلاصه

 

 

 

 

 

 

جلسه گذشته

 

بحث در روایت دوم (مرسله یونس) از روایاتی بود که امام خمینی (ره) برای مدعای خود (تعبّدی بودن اوصاف حیض) به آنها استناد کرده است. در ادامه به بحث از حجّیّت روایات مرسله پرداخته شد و عرض شد که راه‏هایی برای اعتبار بخشیدن به مراسیل بیان شده است که به دو راه اشاره شد؛ راه اول، اصحاب اجماع و راه دوم، مراسیل ثقات ثلاثه (محمدبن ابی عمیر، صفوان‏بن یحیی و احمدبن محمدبن ابی نصر بزنطی) است. در رابطه با اصحاب اجماع، گفته شد که فقط روایت خود این افراد پذیرفته است و مراسیل آنها و همچنین، روایت مشایخ آنها پذیرفته نیست، اما در رابطه با مشایخ ثلاث، گفته شد که مراسیل این سه نفر همانند مسانیدشان پذیرفته است و اما در رابطه با مشایخ آنها عرض شد که کلام شیخ طوسی (ره) فقط در وثاقت مشایخ بی‏واسطه ظهور دارد لذا وثاقت مشایخ با واسطه این سه نفر ثابت نمی‏شود.

 

نکته سوم، این است که راه سوم برای اعتبار بخشیدن به روایات مرسله، مراسیلِ منقول از طریق شیخ صدوق (ره) است، یعنی اگر شیخ صدوق (ره) در کتاب مَن لایحضره الفقیه روایتی را به صورت مرسله نقل کرده است، حجّت است.

 

سه دیدگاه در رابطه با مرسلات شیخ صدوق (ره) وجود دارد؛

 

دیدگاه اول، این است که بعضی، مثل آیت الله خویی (ره) معتقدند که مرسلات شیخ صدوق (ره)، مطلقا حجّت نیست.

 

دیدگاه دوم، این است که مرسلات شیخ صدوق (ره)، مطلقا حجّت است.

 

دیدگاه سوم، امام خمینی (ره) قائل به تفصیل شده است و گفته است که باید دید که شیخ صدوق (ره) در هنگام بیان روایت مرسله از چه واژگان و ادبیاتی بکار برده است؟ ایشان گفته است که مرسلاتِ جزمی شیخ صدوق (ره) حجّت است، یعنی مرسلاتی که شیخ صدوق (ره) قاطعانه گفته است: قال ابوعبدالله (ع)... و هیچ واسطه‏ای در بین نباشد حجّت‏اند زیرا در این صورت که شیخ صدوق (ع) سخنی را بدون هیچ واسطه‏ای به امام (ع) نسبت می‏دهد، از شهادت او به آن مطلب حکایت دارد.

 

اما گاهی مرسلات شیخ صدوق (ره) جزمیّت ندارد که در این صورت، حجّت نیستند، مثلاً گفته است: رُویَ عن ابی عبدالله (ع)...

 

نظر مختار در رابطه با مرسلات شیخ صدوق (ره)

 

مختار در مسأله این است که مرسلات شیخ صدوق (ع) پذیرفته نیست و تفصیل مذکور که از طرف امام (ره) ارائه شده است نیز راه‏گشا نیست زیرا؛

 

اولاً، روشن نیست که شیخ صدوق (ع) با یک توجّه و عنایت خاصّی این دو تعبیر را بکار برده است بنابراین، مشخص نیست که شیخ صدوق (ره) بین مرسلاتِ جزمی و غیر جزمی تفصیل داده است و در مرسلات جزمی در صدد شهادت دادن بوده و در مرسلات غیر جزمی شهادتی در کار نبوده است و شاید برداشت خودِ امام (ره) است که جایی که شیخ صدوق (ره) جزماً از امام صادق (ع) نقل کرده است شهادت است و جایی که به صورت جزمی نقل نکرده است، شهادت نیست.

 

ثانیاً، شیخ صدوق (ره) در مقدمه کتاب من لایحضره الفقیه فرموده است که من به این روایات فتوا می‏دهم و به صحت آنها حکم می‏کنم و اینها بین من و خدای من حجّت است. از این تعابیر استفاده می‏شود که شیخ صدوق (ره) فقط بر اساس این روایات، فتوا داده است و از این تعابیر استفاده نمی‏شود که ایشان به صحّت اسناد آن روایات شهادت داده است.

 

به علاوه اینکه ایشان در مقدمه کتاب من لایحضره الفقیه با قاطعیت گفته است که من به روایات مذکور در این کتاب فتوا می‏دهم و به صحت آنها حکم می‏کنم و بعد در این کتاب، هم تعبیر قال ابوعبدالله (ع) و هم تعبیر رُوِیَ عن ابی عبدالله (ع) را بکار برده است لذا از کلام شیخ صدوق (ره) در مقدمه این کتاب فهمیده می‏شود که شهادت ایشان نسبت به هر دو تعبیر است و هم مرسلات جزمی را شامل می‏شود و هم مرسلات غیر جزمی را شامل می‏شود و نمی‏توان گفت که شهادت ایشان فقط به تعبیر قال ابوعبدالله (ع) [یعنی مرسلات جزمی] مربوط است لذا به نظر می‏رسد که کلام آیت الله خویی (ره) که معتقد است که مراسیل شیخ صدوق (ره) حجّت نیست مطلقا، صحیح است چون اولاً، تفصیل امام خمینی (ره) پذیرفته نشد و ثانیاً، تعبیر بکار رفته از طرف شیخ صدوق (ره) که فرموده است: قال ابوعبدالله (ع)... شهادت محسوب نمی‏شود.

 

جمع بندی

 

مراسیل اصحاب اجماع حجّت نیستند و امام خمینی (ره)، آیت الله خویی (ره) و آیت الله زنجانی (حفظه الله تعالی) نیز قائل به عدم حجّیّت مراسیل اصحاب اجماع می‏باشند.

 

مراسیل ابن ابی عمیر حجّت‏اند، امام خمینی (ره) و آیت الله شبیری زنجانی (حفظه الله تعالی) نیز آن را حجّت می‏دانند، مراسیل صفوان و بزنطی نیز حجت می‏باشند، همان‏گونه که آیت الله شبیری زنجانی (حفظه الله تعالی) نیز آن را حجّت می‏داند و مراسیل شیخ صدوق (ره) حجّت نمی‏باشند، آن‏گونه که آیت الله خویی (ره) نیز مراسیل صدوق (ره) را حجّت نمی‏داند.

 

بحث این بود که آیا صفاتی که در روایات برای حیض مطرح شده است، امارات تعبّدیه می‏باشند یا ارشاد به تکوینی بودن این صفات می‏باشند؟ عرض شد که مرحوم آخوند (ره) قائل به تکوینی بودن اوصاف است و در مقابل، آیت الله حکیم (ره) و امام خمینی (ره) قائل به تعبّدی بودن اوصاف حیض می‏باشند. همچنین، عرض شد که امام (ره) برای کلام خود به روایاتی استناد کرده است که یکی از آن روایات، روایت مرسله یونس‏بن عبدالرحمن [مُحمدُ بنُ یَعقوبَ عَنْ‌ عَلِيِّ‌ بْنِ‌ إِبْرَاهِيمَ‌ عَنْ‌ مُحَمَّدِ بْنِ‌ عِيسَى عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ غَيْرِ وَاحِدٍ سَأَلُوا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنِ الْحَائِضِ وَ السُّنَّةِ فِي وَقْتِهِ، فَقَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) سَنَّ فِي الْحَائِضِ ثَلَاثَ سُنَنٍ إِلَى أَنْ قَالَ: «وَ أَمَّا سُنَّةُ الَّتِي قَدْ كَانَتْ لَهَا أَيَّامٌ مُتَقَدِّمَةٌ (ثُمَّ اخْتَلَطَ) عَلَيْهَا مِنْ طُولِ الدَّمِ فَزَادَتْ وَ نَقَصَتْ حَتَّى أَغْفَلَتْ عَدَدَهَا وَ مَوْضِعَهَا مِنَ الشَّهْرِ فَإِنَّ سُنَّتَهَا غَيْرُ ذَلِكَ...»[1]] بود که در جلسات گذشته به آن اشاره شد و به این مناسبت، به بررسی سندی و دلالی این روایت اشاره شد و عرض شد که منظور از تعبیر «عن غیر واحد» که در سند این روایت آمده است، مشخص نیست که در این رابطه بحث مفصلی مطرح شد.

 

سؤال: آیا با توجه به اینکه مراد از «عن غیر واحد» مشخص نیست، می‏توان گفت که این روایت در عین حال که مرسله است، معتبر است یا چون این روایت، مرسله است غیر معتبر است؟

 

پاسخ: به نظر می‏رسد که تعبیر «عن غیر واحد» به اعتبار سند روایت مذکور ضرری نمی‏زند و عرض شد که حتی آیت الله خویی (ره) با حسّاسیتی که نسبت به ارسال سند دارد روایت مرسله یونس را پذیرفته است.

 

آیت الله خویی (ره) در ذیل مسأله 709 [که در آینده به آن خواهیم پرداخت] فرموده است: «و قد قدّمنا غير مرّة أنّ‌ الإرسال إنّما لا يعتمد عليه فيما إذا كان بمثل «عن رجل» أو «عن بعض أصحابه» و نحوهما، للجهل بالواسطة و إن كان المرسِل مثل ابن أبي عمير و نظرائه و الاستدلال على اعتبار مراسيلهم بالإجماع على تصحيح ما يصح عنهم قد عرفت ما فيه من المناقشة و أمّا إذا كان الإرسال بمثل «عن غير واحد» كما في مرسلة يونس هذه فهي خارجة عن الإرسال، لأنّ‌ هذا التعبير إنّما يصح فيما إذا كان راوي الخبر كثيرين و لا يُطلق عند كون راويهِ واحداً أو اثنين كما هو المتفاهم العرفي من مثله في زماننا هذا فإنّ‌ فقيهاً إذا كتب في كتابه أنّ‌ القول الكذائي قال به غير واحد من أصحابنا يستفاد منه لدى العرف أنّه قول قال به كثيرون و إن كان بحسب مفهومه اللغوي صادقاً على اثنين لأنّه أيضاً غير واحد و احتمال أن تكون تلك العدّة بأجمعهم من الضّعفاء ضعيف و لا يعتنى بمثله و عليه فالرواية ليست بمرسلة»[2]؛ به طور مکرر گفته‏ایم که ارسال، در صورتی که از قبیل تعبیراتی مثل «عن رجل» یا «عن بعض أصحابه» و امثال این دو باشد، به آن [سند] اعتماد نمی‏شود زیرا نسبت به واسطه‏ای که آمده است جهل است، هرچند که ارسال کننده روایت، ابن ابی عمیر و نظیر او باشد و استدلال بر اعتبار مراسیل آنها به وسیله وجود اجماع بر تصحیح ما یصح عنهم، همان‏طور که شناختی، قابل مناقشه است و اما اگر ارسال به مثل تعبیر «عن غیر واحد» باشد، کما اینکه در مرسله یونس این‏گونه است، پس این روایت خارج از ارسال است زیرا این تعبیر، صحیح است در جایی که روای خبر زیاد باشند و بر موردی که راویِ روایت، یک نفر یا دو نفر باشند اطلاق نمی‏شود کما اینکه متفاهم عرفی از مثل این تعبیر در زمان ما نیز همین است پس، اگر فقیهی در کتابش بنویسد که فلان قول را غیر واحد از اصحاب ما قائل شده‏اند، نزد عرف از این سخن استفاده می‏شود که عده زیادی قائل به این قول شده‏اند، هرچند که به حسب مفهوم لغوی‏اش بر دو نفر نیز صادق است زیرا دو نفر نیز غیر واحد می‏باشند و احتمال اینکه تمام این عده [که تشکیل دهنده غیر واحد می‏باشند] از ضعفا باشند ضعیف است و به مثل این احتمال اعتنا نمی‏شود بنابراین، روایت مذکور (روایت یونس)، مرسله نیست.       

 

با توجه به کلام مذکور، به نظر می‏رسد که آیت الله خویی (ره) روایت یونس‏بن عبدالرحمن را تخصّصاً از تحت روایات مرسله خارج کرده است، نه اینکه این روایت مرسله است و در عین حال حجّت است، لکن به نظر می‏رسد که این روایت مرسله است ولی قابل قبول است و منظور، این نیست که اصلاً مرسله نیست زیرا در تعریف مرسله آمده است که روایت مرسله، روایتی است که نام راوی در سند روایت ذکر نشده باشد و این روایت نیز این‏گونه است بنابراین، شکی در ارسال روایت مذکور نیست، لکن ارسال آن خدشه‏ای به اعتبارش وارد نمی‏کند و در عین مرسله بودن، مورد قبول است.

 

اشکال بر کلام آیت الله خویی (ره)

 

آیت الله خویی (ره) در جایی دیگر، مطلبی را گفته است که با سخن مذکورِ از ایشان در موسوعة [که به آن اشاره شد] متفاوت است زیرا ایشان در سخن مذکور، روایت یونس‏بن عبدالرحمن را تخصّصاً از دایره روایات مرسله خارج کرده است، لکن در روایات مستفیضه‏ای که توثیق یا تضعیفی درباره رُوات آن وارد نشده است قائل به اعتبار روایت نشده است لذا به ایشان عرض می‏شود که چرا همان سخنی را که در رابطه با روایت یونس گفتی [که چون ارسال این روایت به تعبیر «عن غیر واحدٍ» است و این تعبیر در جایی وارد می‏‏شود که رُواتِ روایت زیاد باشند و بعید است که تمام آن رُوات از ضعاف باشند لذا این روایت، مرسله نیست و معتبر است] در رابطه با روایات مستفیضه‏ای که در رابطه با رُوات آن توثیق و تضعیفی وارد نشده است، نمی‏گویی؟ کما اینکه آیت الله خویی (ره) در رابطه با سه روایتی که با سه سند مختلف، مضمون واحدی را می‏رسانند، لکن رُوات این روایات توثیق یا تضعیف نشده‏اند، گفته است که این سه روایت، ضعیف‏اند، در حالی که طبق سخنی که ایشان در رابطه با روایت یونس گفته است باید به اعتبار این سه روایت که رُوات آنها توثیق یا تضعیف نشده‏اند، قائل شود و بگوید که بعید است که تمام رُوات این سه روایت از ضعاف باشند زیرا محتمل است که یکی از آن رُوات، ثقه و مورد اعتماد باشد، هرچند که توثیق صریحی درباره او وارد نشده باشد و محال است که همه آنها ضعیف باشند

 



[1]. حر عاملی، محمدبن حسن، وسائل الشیعة، ج2، کتاب الطهارة، ابواب الحیض، باب3، ص276، ح4.

[2]. موسوی خویی، ابوالقاسم، موسوعة الإمام الخوئی، ج7، ص149.

 

درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته)

موضوع کلی: فصل فی الحیض                                                              تاریخ: 5 دی 1402

موضوع جزئی: حکم خون مشتبه بین حیض و استحاضه                                     مصادف با: 12 جمادی‏ الثانی 1445                                                                                                                                       

سال تحصیلی: 1403-1402                                                                                    جلسه: 37

 

  

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

خلاصه جلسه گذشته

 

بحث در روایت دوم (مرسله یونس) از روایاتی بود که امام خمینی (ره) برای مدعای خود (تعبّدی بودن اوصاف حیض) به آنها استناد کرده است.

 

عرض شد که به خاطر وجود تعبیر «عن غیر واحد» در سند روایت، این روایت، مرسله است، لکن این ارسال لطمه‏ای به اعتبار سند این روایت وارد نمی‏کند. در ادامه قرار بر این شد که به نکاتی در باب روایات مرسله و طُرق تصحیح آن روایات اشاره گردد که در جلسه گذشته به نکته اول در این رابطه اشاره شد و عرض شد که یکی از طُرق حجّیّت بخشیدن به روایات مرسله، نقل از طریق اصحاب اجماع است، یعنی اگر اصحاب اجماع روایتی را نقل کنند، موجب اعتبار آن روایت می‏شوند؛ به این بیان که اگر سند روایت تا اصحاب اجماع، از صحّت برخوردار باشد و مشکلی نداشته باشد به ادامه سند تا اتّصال به معصوم (ع)ف توجه نمی‏شود و آن سند، تلقّی به قبول می‏شود. همچنین، عرض شد که کشّی در کتاب رجال خود هجده نفر از أجلّاء از اصحاب امام باقر (ع) تا امام رضا (ع) را در سه گروهِ شش نفره تحت عنوان اصحاب اجماع ذکر کرده است و تعابیری در مورد آنها به کار برده است که سبب شده است که مشهور متأخرین، روایات اصحاب اجماع را حجّت بدانند که در جلسه گذشته به آن سه دسته و کلمات کشّی (ره) در رابطه روات آن بیان شد.

 

سؤال: آیا مراسیل اصحاب اجماع حجّت‏اند یا حجّت نیستند؟

 

پاسخ: به نظر می‏رسد که از اجماع کشّی (ره) نمی‏توان حجّیّت مراسیل اشخاصی را که ایشان در قالب سه گروه به آنها اشاره کرده است استفاده کرد و مشهور معاصرین از جمله آیت الله خویی (ره) و آیت الله شبیری زنجانی (حفظه الله تعالی) حجّیّت مراسیل اشخاص مذکور را مورد خدشه قرار داده‏اند و گفته‏اند که تعابیری که کشّی (ره) در رابطه با آن اشخاص به کار برده است [که در جلسه گذشته به آن تعابیر اشاره شد] فقط بر توثیق، تصدیق، جلالت مقام این اشخاص و صحّت سند روایت از ناحیه خصوص این اشخاص دلالت دارد به این معنا که اگر این افراد، خودشان چیزی را گفتند تلقّی به قبول می‏شود خصوصاً اگر آن اشخاص از اشخاص مذکورِ در دسته اول باشند، اما از تعابیر مذکور، استفاده نمی‏شود که چیزی که این اشخاص از دیگران نقل می‏کنند نیز مورد قبول واقع شود و از تعابیر به کار برده شده در رابطه با این افراد، فهمیده می‏شود که سند روایت، از ناحیه خود این افراد، مشکلی ندارد و صحیح است، لکن این تعابیر از دلالت بر صحت سند روایت از ناحیه رُوات دیگری که در سلسله سند واقع شده‏اند ساکت‏اند لذا نمی‏توان با استناد به کلمات کشّی (ره) روایت مرسل یا ضعیفی را که به اصحاب اجماع ختم می‏شود، معتبر دانست. همچنین، از تعابیری که کشّی (ره) در رابطه با این افراد به کار برده است، نمی‏توان وثاقت مشایخ (اساتید) آنها را اثبات کرد.

 

نکته دوم، این است که یکی دیگر از طُرق حجّیّت بخشیدن به بعضی از روایات مرسله [نه همه آنها] این است که سند روایت به محمدبن ابی عمیر، صفوان‏بن یحیی و احمدبن محمدبن ابی نصر بزنطی ختم شود، یعنی اگر سند روایت تا این سه نفر مشکلی نداشته باشد، مورد قبول است، هرچند که سند بعد از این سه نفر تا امام (ع)، مرسله باشد چون این سه نفر از جایگاه ویژه‏ای برخوردارند و همچنین، از اصحاب اجماع نیز می‏باشند. در ذیل، به دو سند از اسنادی که به این اشخاص ختم شده است اشاره می‏شود؛

 

اول: محمدبن یعقوب الکینی عن علی‏بن ابراهیم عن أبیه عن محمدبن أبی عمیر عن رجلٍ عن ابی عبدالله علیه السلام...

 

در سند مذکور، هرچند که معلوم نیست که چه شخصی روایت را از امام صادق (ع) نقل کرده است، لکن چون رُواتِ قبل از محمدبن أبی عمیر مشکلی ندارند، این روایت مورد قبول است و تعبیر «عن رجل» که در این سند آمده است لطمه‏ای به اعتبار سند وارد نمی‏کند.

 

دوم: محمدبن أحمدبن یحیی عن یعقوب‏بن یزید عن أحمدبن محمدبن ابی نصر عن من ذَکَرَه عن ابی عبدالله علیه السلام...

 

دلیل حجّیت مراسیل مذکور از طریق خصوص این سه نفر غیر از استدلالی است که کشّی در رابطه با اصحاب اجماع مطرح کرده است.

 

شیخ طوسی (ره) در کتاب عُدّةُ الأصول در مورد این سه نفر (محمدبن ابی عمیر، صفوان‏بن یحیی و احمدبن محمدبن ابی نصر بزنطی) فرموده است: «عُرفوا بأنهم لا يَروون و لا يُرسلون إلا عمن يوثق به...»[1]؛ این سه نفر معروف به این می‏باشند که روایت نمی‏کنند و روایت را به صورت ارسال از کسی نقل نمی‏کنند مگر اینکه به او اعتماد داشته باشند و طایفه، مراسیل این سه نفر را به منزله مسانید دیگران دانسته‏اند.

 

نجاشی (ره) در رابط با ابن ابی عمیر فرموده است: «أصحابنا يسكنون إلى مراسيله»[2]؛ اصحاب ما وقتی به مراسیل ابن ابی عمیر می‏رسند آرامش می‏یابند.

 

آیت الله خویی (ره) در مورد حجّیت مراسیل این سه نفر مناقشات زیادی دارد. ایشان در مدخل کتاب معجم رجال الحدیث شش مقدمه رجالیه را مطرح کرده است که در مقدمه سوم توثیقات عامّه را مورد بررسی قرار داده است و در مقدمه چهارم، حجّیت مراسیل این سه بزرگوار را مطرح کرده است و مورد مناقشه قرار داده است، یکی از مناقشات جدّی ایشان این است که شهادت شیخ طوسی (ره) [که به آن اشاره شد] بر وثاقت رُواتی که این سه نفر از آنها روایت می‏کنند، شهادت حسّی نیست، بلکه شهادت حدسی و ناشی از اجتهاد ایشان است و چنین شهادتی حجّت نیست: «فإنها اجتهاد من الشيخ قد استنبطه من اعتقاده تسوية الأصحاب بين مراسيل هؤلاء و مسانيد غيرهم و هذا لا يتم»[3].

 

نظر مختار، نظر مختار در رابطه با مراسیلِ محمدبن ابی عمیر، صفوان‏بن یحیی و احمدبن محمدبن ابی نصر بزنطی این است که از کلام شیخ طوسی (ره) که معتقد است که مراسیل این سه نفر در ردیف مسانید دیگران قرار دارد، صحت و اعتبار مراسیل این سه نفر استفاده می‏شود بنابراین، اشکال آیت الله خویی (ره) بر کلام شیخ طوسی (ره) با قاطعیّتی که در کلام شیخ طوسی، مبنی بر اینکه مراسیل این بزرگان همانند مسانید دیگران است، نمی‏سازد. بر خلاف آیت الله خویی (ره) که مطلقا روایات مرسله را حجّت نمی‏داند، امام خمینی (ره) مراسیل ابن ابی عمیر را معتبر می‏داند و مراسیل صفوان‏بن یحیی و بزنطی را معتبر نمی‏داند لذا نظر مختار، همان نظر آیت الله شبیری زنجانی (حفظه الله تعالی) است که مراسیل این سه بزرگوار را قبول دارد.

 

سؤال: آیا کلام شیخ طوسی (ره) [که فرمود مراسیل این سه نفر همانند مسانید دیگران است] علاوه بر صحت روایات این سه نفر بر وثاقت مشایخ آنها نیز دلالت دارد یا دلالت ندارد؟

 

پاسخ: ثمره پاسخ از سؤال مذکور این است که اگر دیده شود که شخصی در سلسله سند این سه نفر قرار داشته باشد اما توثیقی در مجامع رجالی در مورد او وجود نداشته باشد، در صورتی که کلام شیخ طوسی (ره) بر وثاقت مشایخ این سه نفر دلالت داشته باشد، می‏توان با استناد به کلام ایشان، آن راویِ مجهول را توثیق کرد و اگر آن راوی در سندی قرار داشته باشد که مشتمل بر این سه نفر نباشد نیز توثیق می‏شود.

 

قدر متیقّن از عبارت شیخ طوسی (ره)، این است که اگر وثاقت مشایخ این سه بزرگوار، پذیرفته شود فقط در مورد مشایخ بلا واسطه آنها پذیرفته می‏شود. آیت الله شبیری زنجانی (حفظه الله تعالی) نیز به همین نکته اشاره کرده است و فرموده است که مراسیل این سه نفر مورد قبول است، اما در رابطه با مشایخ آنها، فقط وثاقت مشایخ بلا واسطه این سه نفر ثابت می‏شود. از باب مثال به سندی در ذیل اشاره می‏شود؛

 

عن صفوان‏بن یحیی عن طلحة‏بن زید النَّهدِ الشامی عن...

 

طلحة‏بن زید شامی در مجامع رجالی توثیق نشده است، لکن چون صفوان‏بن یحیی بلا واسطه از او نقل کرده است و از مشایخ بلا واسطه است ثقه محسوب می‏شود و به سند روایت لطمه‏ای وارد نمی‏شود، اما تعبیری که از شیخ طوسی (ره) در رابطه با این سه نفر نقل شد در این ظهور ندارد که مشایخ با واسطه این سه نفر نیز ثقه باشند و این تعبیر فقط در وثاقت مشایخ بی‏واسطه ظهور دارد.

 

تا کنون دو راه برای اعتبار بخشیدن به مراسیل بیان شد که یکی اصحاب اجماع بود و دوم، مشایخ ثلاث بود. تفاوت بین راه اول و دوم این است که در رابطه با اصحاب اجماع، فقط روایتِ خود آن افراد پذیرفته می‏شود و مراسیل آنها و همچنین، روایت مشایخ آنها پذیرفته نیست، اما در رابطه با مشایخ ثلاث، نظر مختار این شد که مراسیل این سه نفر همانند مسانیدشان پذیرفته است و اما در رابطه با مشایخ آنها عرض شد که کلام شیخ طوسی (ره) فقط در وثاقت مشایخ بی‏واسطه ظهور دارد لذا وثاقت مشایخ با واسطه این سه نفر ثابت نمی‏شود.

 

 

 



[1]. طوسی، محمدبن حسن، العُدة في أصول الفقه‏، ج1، ص154.

[2]. نجاشی، احمدبن علی، ص326.

[3]. موسوی خویی، ابوالقاسم، معجم رجال الحدیث، ج1، ص61، المقدمة الرابعة.

 

درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته)

موضوع کلی: فصل فی الحیض                                                              تاریخ: 3 دی 1402

موضوع جزئی: حکم خون مشتبه بین حیض و استحاضه                                     مصادف با: 10 جمادی ‏الثانی 1445                                                                                                                                       

سال تحصیلی: 1403-1402           جلسه: 36

 

  

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

خلاصه جلسه گذشته

 

بحث در تکوینی بودن یا تعبّدی بودن اوصاف حیض بود. عرض شد که در این رابطه دو دیدگاه مطرح شده است؛ یکی دیدگاه مرحوم آخوند (ره)، مبنی بر تکوینی بودن اوصاف حیض است و دیگری دیدگاه آیت الله حکیم (ره) و امام خمینی (ره)، مبنی بر تعبّدی بودن اوصاف حیض است که توضیح این دو نظر، به طور مفصّل در جلسات گذشته بیان شد.

 

ان قلت: ممکن است که امام (ره) در پاسخ از اشکالاتی که بر استناد ایشان به روایت اول (صحیحه حفص‏بن بختری) وارد شد، بگوید که تعبیر «فَسَأَلَتْهُ‌ عَنِ‌ الْمَرْأَةِ‌ يَسْتَمِرُّ بِهَا الدَّمُ‌ فَلاَ تَدْرِي حَيْضٌ‌ هُوَ أَوْ غَيْرُهُ‌؟»، در این ظهور دارد که حقیقت خون حیض و تکوّن آن برای زن مشکوک بوده است لذا از امام سؤال کرده است که خونی که به طور مستمر از زن خارج می‏شود و او نمی‏داند که آن خون، حیض است یا غیر حیض است، وظیفه‏اش چیست؟ و منظورِ سائل، این بوده است که امام (ع) حکم شرعی را برای او بیان کند و وظیفه‏اش را مشخص کند و امام (ع) نیز در پاسخ، سائل را متعبّد کرده است به اینکه اگر خون اوصاف حیض را داشت، آن را خون حیض بداند و اگر اوصاف حیض را نداشت آن را استحاضه بداند و این تعیین تکلیف از طرف امام (ع)، حاکی از تعبّدی بودن اوصاف است، یعنی سائل در صدد این نبوده است که امام (ع) برای او بیان کند که حقیقت خون حیض چگونه است تا گفته شود که صفات، تکوینی می‏باشند، بلکه مرادِ سائل، تعیین وظیفه از طرف شارع بوده است که این، تعبّدی بودن صفات را دلالت می‏کند.

 

قلت: در پاسخ از اشکال مذکور، عرض می‏شود که بر فرض که از ذیل روایت که مسأله تعجّب زن را در بر داشت و خودِ تعجب، دال بر تکوینی بودن صفات است صرف نظر شود و آن ذیل، قرینه بر اینکه صدر روایت بر تکوینی بودن صفات دلالت دارد، قرار داده نشود، گفته می‏شود که خودِ صدر روایت [دَخَلَتْ‌ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ‌ عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌ امْرَأَةٌ‌ فَسَأَلَتْهُ‌ عَنِ‌ الْمَرْأَةِ‌ يَسْتَمِرُّ بِهَا الدَّمُ‌ فَلاَ تَدْرِي حَيْضٌ‌ هُوَ أَوْ غَيْرُهُ‌؟ قَالَ:‌ فَقَالَ‌ لَهَا: «إِنَّ‌ دَمَ‌ الْحَيْضِ‌ حَارٌّ عَبِيطٌ أَسْوَدُ لَهُ‌ دَفْعٌ‌ وَ حَرَارَةٌ‌ وَ دَمُ‌ الاِسْتِحَاضَةِ‌ أَصْفَرُ بَارِدٌ فَإِذَا كَانَ‌ لِلدَّمِ‌ حَرَارَةٌ‌ وَ دَفْعٌ‌ وَ سَوَادٌ فَلْتَدَعِ‌ الصَّلاَةَ‌»] نیز با تکوینی بودن صفات سازگاری دارد زیرا خونی که به طور مستمر از زن خارج شده است برای زن شبهه ایجاد کرده است که آیا آن خون، خون حیض است یا غیر حیض است و امام (ع) در پاسخ، اوصاف حیض و استحاضه را بیان کرده است و با بیان اوصاف حیض و استحاضه در صدد بیان این نکته برآمده است که برای رفع شک و تردید به اوصاف آن خون نگاه کن، اگر اوصاف حیض را دارد، حیض است و اگر اوصاف استحاضه را دارد، استحاضه است لذا جای شک و تردید نیست بنابراین، بیان اوصاف از جانب امام (ع)، جنبه تکوینی دارد و جنبه تعبّدی ندارد، یعنی امام (ع) سائل را به اوصاف تکوینی خون حیض ارجاع داده است و فرموده است که با نگاه کردن به اوصاف خون، شک و تردید تو برطرف می‏شود و در صدد این نبوده است که حکم تعبّدی شرعی را بیان کند. نهایت امر این است که اگر این سخن پذیرفته نشود، حداقل این است که گفته شود که این روایت مجمل است [چون امام خمینی (ره) برداشتی از این روایت دارد که با برداشت ما متفاوت است] و روایت مجمل نمی‏تواند مدعای امام (ره)، مبنی بر تعبّدی بودن اوصاف حیض را ثابت کند.

 

روایت دوم: مرسله [یا معتبره] یونس

 

روایت دیگری که مرحوم امام خمینی (ره) برای مدعای خود (تعبّدی بودن اوصاف حیض) به آن استناد کرده است، روایت مرسله یونس است؛

 

مُحمدُ بنُ یَعقوبَ عَنْ‌ عَلِيِّ‌ بْنِ‌ إِبْرَاهِيمَ‌ عَنْ‌ مُحَمَّدِ بْنِ‌ عِيسَى عَنْ يُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ غَيْرِ وَاحِدٍ سَأَلُوا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) عَنِ الْحَائِضِ وَ السُّنَّةِ فِي وَقْتِهِ، فَقَالَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) سَنَّ فِي الْحَائِضِ ثَلَاثَ سُنَنٍ إِلَى أَنْ قَالَ: «وَ أَمَّا سُنَّةُ الَّتِي قَدْ كَانَتْ لَهَا أَيَّامٌ مُتَقَدِّمَةٌ (ثُمَّ اخْتَلَطَ) عَلَيْهَا مِنْ طُولِ الدَّمِ فَزَادَتْ وَ نَقَصَتْ حَتَّى أَغْفَلَتْ عَدَدَهَا وَ مَوْضِعَهَا مِنَ الشَّهْرِ فَإِنَّ سُنَّتَهَا غَيْرُ ذَلِكَ...»[1].

 

بررسی سند روایت مذکور

 

منظور از تعبیر «عن غیر واحدٍ» که در روایت مذکور، آمده است، مشخص نیست. سؤال این است که آیا این تعبیر، منجر به مرسله بودن روایت می‏شود و روایت را از اعتبار ساقط می‏کند؟

 

پاسخ این است که تعبیر مذکور، به اعتبار سند روایت لطمه‏ای وارد نمی‏کند و حتی آیت الله خویی (ره) که نسبت به ارسال سند حساسیّت ویژه دارد، روایت مذکور را پذیرفته است و سند آن را خالی از اشکال دانسته است.

 

در ذیل به چند نکته در باب روایات مرسله و طُرق تصحیح این روایات اشاره می‏کنیم؛

 

نکته اول، اینکه یکی از طُرق حجّیّت بخشیدن به روایات مرسله، نقل از طریق اصحاب اجماع است، یعنی اگر اصحاب اجماع روایتی را نقل کنند، موجب اعتبار آن روایت می‏شوند؛ به این بیان که اگر سند روایت تا اصحاب اجماع از صحّت برخوردار باشد و مشکلی نداشته باشد به ادامه سند تا اتّصال به معصوم (ع) توجه نمی‏شود و آن سند، تلقّی به قبول می‏شود.

 

وجه حجّیّت روایات اصحاب اجماع، این است که مرحوم کشّی در کتاب رجال خود هجده نفر از أجلّاء از اصحاب امام باقر (ع) تا امام رضا (ع) را در سه گروهِ شش نفره تحت عنوان اصحاب اجماع ذکر کرده است و تعابیری در مورد آنها به کار برده است که سبب شده است که مشهور متأخرین روایات اصحاب اجماع را حجّت بدانند؛

 

دسته اول، از اصحاب امام باقر (ع) و امام صادق (ع) می‏باشند که عبارتند از: زراره، معروف‏بن خَرَّ بوذ، بُرید، ابو بصیر اسدی، فضیل‏بن یسار و محمدبن مسلم.

 

در بین این گروهِ شش نفره، زراره أفقَه از بقیه است. امام صادق (ع) در مورد زراره فرموده است: «رَحِمَ‌ اللَّهُ‌ زُرَارَةَ‌ بْنَ‌ أَعْيَنَ‌، لَوْ لاَ زُرَارَةُ‌ بْنُ‌ أَعْيَنَ‌، لَوْ لاَ زُرَارَةُ‌ وَ نُظَرَاؤُهُ‌ لاَنْدَرَسَتْ‌ أَحَادِيثُ‌ أَبِي عَلَيْهِ‌ السَّلاَم»[2]؛ اگر زراره و امثال زراره نبودند، آثار پدرم از بین رفته بود. بعضی به جای ابو بصیر اسدی، ابو بصیر مرادی را جزء شش نفر مذکور، دانسته‏اند.

 

کشّی در رابطه با دسته اول فرموده است: «اجمعت العصابة على تصديق هؤلاء الأوّلين من أصحاب أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ‌ السَّلاَمُ‌ وَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ‌ عَلَيْهِ‌ السَّلاَم»[3].

 

دسته دوم، از اصحاب امام صادق (ع) می‏باشند که عباتند از: جمیل‏بن درّاج، عبدالله‏بن مُسکان، عبدالله‏بن بُکیر، حمّادبن عیسی، حمّادبن عثمان، أبان‏بن عثمان.

 

کشّی گفته است که مرتبه فقاهت این شش نفر در درجه پایین‏تری نسبت به گروه اول قرار دارد.

 

او در رابطه با دسته دوم فرموده است: «أَجْمَعَتِ‌ الْعِصَابَةُ‌ عَلَى تَصْحِيحِ‌ مَا يَصِحُّ‌ مِنْ‌ هَؤُلاَءِ‌ وَ تَصْدِيقِهِمْ‌ لِمَا يَقُولُون»[4].

 

دسته سوم، از اصحاب امام صادق (ع) و امام کاظم (ع) می‏باشند که عبارتند از: یونس‏بن عبدالرحمن، صفوان‏بن یحیی بیّاع السابری، محمدبن ابی عمیر، عبدالله‏بن مغیره، حسن‏بن محبوب، احمدبن محمدبن ابی نصر.

 

کشّی گفته است که مرتبه فقاهت این شش نفر در درجه پایین‏تری نسبت به گروه دوم قرار دارد و أفقه این شش نفر، یونس‏بن عبدالرحمن و صفوان‏بن یحیی می‏باشند.

 

بعضی، حسن‏بن علی‏بن فضّال و فضالة‏بن ایّوب را به جای حسن‏بن محبوب را ذکر کرده‏اند و بعضی دیگر به جای ابن فضّال، عثمان‏بن عیسی را ذکر کرده‏اند.

 

کشّی در رابطه با دسته سوم گفته است: «أَجْمَعَ‌ أَصْحَابُنَا عَلَى تَصْحِيحِ‌ مَا يَصِحُّ‌ عَنْ‌ هَؤُلاَءِ‌ وَ تَصْدِيقِهِمْ‌ وَ أَقَرُّوا لَهُمْ‌ بِالْفِقْهِ‌ وَ الْعِلْم»[5].

 

 

 

 

 



[1]. حر عاملی، محمدبن حسن، وسائل الشیعة، ج2، کتاب الطهارة، ابواب الحیض، باب3، ص276، ح4.

[2]. کَشّی، محمدبن عمر، اختیار معرفۀ الرجال (رجال کشی)، ج1، ص348.

[3]. همان، ج2، ص507.

[4]. همان، ص673.

[5]. همان، ص830.

 

زیر مجموعه ها

تذکر اخلاقی: اهمیّت یاد مرگ1402/09/01
دوشنبه, 13 آذر 1402
  روایت اول: سَأَلَهُ بَعْضُهُمْ، فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ هَلْ يُحْشَرُ مَعَ... Read More...
تذکر اخلاقی: حُرمت آبروی مؤمن1402/08/24
دوشنبه, 29 آبان 1402
  روایت اول: قال مولینا و مقتدینا الإمام الصادق (ع): «لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي... Read More...
تذکر اخلاقی: لزوم تبعیت از امام زمان (عج) 1402/08/17
دوشنبه, 29 آبان 1402
  روایت اول: قال رسول الله (ص): «يَخْرُجُ الْمَهْدِيُّ وَ عَلَى رَأْسِهِ غَمَامَةٌ... Read More...
تذکر اخلاقی: عزّت در پرتو پیروی از حق 1402/08/03
دوشنبه, 29 آبان 1402
  روایت اول: قال مولینا و مقتدینا الإمام العسکری (ع): «مَا تَرَكَ الْحَقَّ عَزِيزٌ... Read More...
فصل فی الحیض 1402/11/07
یکشنبه, 08 بهمن 1402
درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته) موضوع کلی: فصل فی... Read More...
فصل فی الحیض 1402/11/03
یکشنبه, 08 بهمن 1402
درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته) موضوع کلی: فصل فی... Read More...
فصل فی الحیض 1402/11/02
یکشنبه, 08 بهمن 1402
درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته) موضوع کلی: فصل فی... Read More...
فصل فی الحیض 1402/10/30
یکشنبه, 08 بهمن 1402
درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته) موضوع کلی: فصل فی... Read More...
خطبه های نماز جمعه مورخ 1403/01/17
سه شنبه, 11 ارديبهشت 1403
  خطیب جمعه قم با تاکید بر این که ترس سراسر سرزمین‌های‌ اشغالی را فرا گرفته است،... Read More...
خطبه های نماز جمعه مورخ 1403/02/07
سه شنبه, 11 ارديبهشت 1403
  خطیب جمعه قم با تاکید بر اینکه حجاب یک واجب شرعی و اصل قانونی است، گفتند: از همه... Read More...
خطبه های نماز جمعه مورخ 1402/12/25
سه شنبه, 11 ارديبهشت 1403
  خطیب جمعه قم گفتند: مساله امر به معروف و نهی منکر اصل مسلم اسلامی است اما توجه... Read More...
خطبه های نماز جمعه مورخ 1402/11/20
سه شنبه, 11 ارديبهشت 1403
  خطیب جمعه قم گفتند: شرکت در راهپیمایی ۲۲ بهمن مقدمه شرکت در انتخابات مجلس شورای... Read More...
تفسیر سوره بقره آیه 105مورخ 1402/09/01
دوشنبه, 13 آذر 1402
درس تفسیر حضرت آیت ‎الله حسینی بوشهری (دامت برکاته) موضوع کلی: تفسیر سوره «بقره»  ... Read More...
تفسیر سوره بقره آیه 103مورخ 1402/07/12
دوشنبه, 29 آبان 1402
درس تفسیر حضرت آیت ‎الله حسینی بوشهری (دامت برکاته) موضوع کلی: تفسیر سوره «بقره»  ... Read More...
تفسیر سوره بقره آیه 104 مورخ 1402/08/24
دوشنبه, 29 آبان 1402
درس تفسیر حضرت آیت ‎الله حسینی بوشهری (دامت برکاته) موضوع کلی: تفسیر سوره «بقره»... Read More...
تفسیر سوره بقره آیه 104 مورخ 1402/08/17
دوشنبه, 29 آبان 1402
درس تفسیر حضرت آیت ‎الله حسینی بوشهری (دامت برکاته) موضوع کلی: تفسیر سوره «بقره» ... Read More...

مطالب برجسته

تصویر نمونه یک

اگر مجاهدت علما نبود اثری از دین و دین باوری در جامعه دیده نمی شد

آیت الله حسینی بوشهری

فرا رسيدن ايام سوگواري حضرت امام حسين (ع) و ياران باوفايش تسليت و تعزيت باد.

آیت الله حسینی بوشهری

حوزه‌های علمیه باید به نصایح رهبری و مراجع پایبند باشند

آیت الله حسینی بوشهری

Please publish modules in offcanvas position.