IMAGE حجاب یک واجب شرعی و اصل قانونی است / تشکر از اجرای "طرح نور" فراجا1403/02/11
سه شنبه, 11 ارديبهشت 1403
  خطیب جمعه قم با تاکید بر اینکه حجاب یک واجب شرعی و اصل قانونی است، گفتند: از همه... Read More...
IMAGE در جلسه سردار رادان با اعضای جامعه مدرسین چه گذشت / حمایت قاطع از طرح نور1403/02/11
سه شنبه, 11 ارديبهشت 1403
  سردار احمدرضا رادان فرمانده کل انتظامی کشور به همراه نماینده ولی فقیه و جمعی از... Read More...
IMAGE تسلیت آیت الله حسینی بوشهری در پی درگذشت همسر شهید حاج آقا مصطفی خمینی(ره)1403/02/11
سه شنبه, 11 ارديبهشت 1403
  رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم درگذشت همسر شهید آیت الله سید مصطفی خمینی(ره) را... Read More...
IMAGE لزوم مبارزه با فرار مالیاتی / مصارف مالیات برای مردم تبیین شود1403/02/02
یکشنبه, 02 ارديبهشت 1403
  رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم خطاب به مدیران سازمان امور مالیاتی گفتند: باید... Read More...

درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته)

موضوع کلی: فصل فی الحیض                                                              تاریخ: 26 دی 1402

موضوع جزئی: حکم خون مشتبه بین حیض و بکارت                                          مصادف با: 3 رجب 1445                                                                                                                                       

سال تحصیلی: 1403-1402                                                                                    جلسه: 47

 

  

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

خلاصه جلسه گذشته

 

بحث در بررسی وثاقت و ضعف خلف‏بن حمّاد کوفی بود که در سند روایت محمدبن یعقوب واقع شده است. عرض شد که ابن غضائری (ره) بر خلاف نجاشی (ره)، در رابطه با خلف‏بن حمّاد فرموده است: «خَلَف بن حمّاد بن ناشر بن لیث کوفیٌ أمرُه مختلطٌ یُعرَفُ حدیثُه تارةً و یُنکَرُ أخری و یَجوز أن یُخَرّج شاهداً»[1]؛ خلف بن حمّاد کوفی است و امرش مختلط است که گاهی روایات او پذیرفته می‏شود و گاهی رد می‏شود و جایز است که او به عنوان مؤیّد شمرده شود.

 

در ادامه این سؤال مطرح شد که آیا جرحی که از ابن غضائری در رابطه با خلف‏بن حمّاد صادر شده است با توثیق نجاشی در رابطه با این شخص، معارض است و در نتیجه، روایت مذکور (روایت محمدبن یعقوب) از حجّیّت می‏افتد یا این‏گونه نیست؟

 

در پاسخ عرض شد که برای روشن شدن مسأله باید در دو مقام بحث شود که در جلسه گذشته مقام اول [که انتساب کتاب ابن غضائری به ایشان بود]، بررسی شد.

 

مقام دوم، بررسی این نکته بود که آیا تعبیری که ابن غضائری در رابطه با خلف‏بن حمّاد به کار برده است بر تضعیف خلف‏بن حمّاد دلالت دارد یا بر تضعیف او دلالت ندارد؟

 

بررسی مقام دوم

 

مامقانی (ره) در فایده پنجم از کتاب تنقیح المقال در تبیینِ تعبیر «یُعرَفُ حدیثُه تارةً و یُنکَرُ أخری» گفته است که این تعبیر از باب اجتهادات ابن غضائری است و ایشان از روی اجتهاد و حدس گفته است که روایات خلف‏بن حمّاد مخلوطی از روایات درست و نادرست است که بعضی از آنها نزد اصحاب مقبول و بعضی دیگر مردود است و ابن غضائری حسّاً چنین مطلبی را نگفته است لذا تعبیر ابن غضائری لطمه‏ای به وثاقت خلف‏بن حمّاد نمی‏زند بنابراین، همان توثیق نجاشی (ره) در رابطه با حمّادبن خلف ملاک قرار می‏گیرد.

 

 نتیجه اینکه روایت محمدبن یعقوب [که برای وجوب اختبارِ خون مشتبه بین حیض و بکارت به آن استناد شده است] از حیث سند مشکلی ندارد و صحیحه است. بعد از بررسی سند روایت که به آن اشاره شد، اکنون خودِ روایت ذکر می‏شود؛

 

مُحَمَّدُ بْنُ‌ يَعْقُوبَ‌ عَنْ‌ عَلِيِّ‌ بْنِ‌ إِبْرَاهِيمَ‌ عَنْ‌ أَبِيهِ‌ وَ عَنْ‌ عِدَّةٍ‌ مِنْ‌ أَصْحَابِنَا عَنْ‌ أَحْمَدَ بْنِ‌ مُحَمَّدِ بْنِ‌ خَالِدٍ جَمِيعاً عَنْ‌ مُحَمَّدِ بْنِ‌ خَالِدٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ‌ مُسْلِمٍ‌ جَمِيعاً عَنْ‌ خَلَفِ‌ بْنِ‌ حَمَّادٍ الْكُوفِيِّ‌ فِي حَدِيثٍ؛‌ قَالَ‌: دَخَلْتُ‌ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ‌ مُوسَى بْنِ‌ جَعْفَرٍ عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ‌ بِمِنًى، فَقُلْتُ‌ لَهُ‌: إِنَّ‌ رَجُلاً مِنْ‌ مَوَالِيكَ‌ تَزَوَّجَ‌ جَارِيَةً‌ مُعْصِراً لَمْ‌ تَطْمَثْ‌ فَلَمَّا افْتَضَّهَا سَالَ‌ الدَّمُ‌ فَمَكَثَ‌ سَائِلاً لاَ يَنْقَطِعُ‌ نَحْواً مِنْ‌ عَشَرَةِ‌ أَيَّامٍ‌ وَ إِنَّ‌ الْقَوَابِلَ‌ اخْتَلَفْنَ‌ فِي ذَلِكَ،‌ فَقَالَ‌ بَعْضُهُنَّ:‌ دَمُ‌ الْحَيْضِ‌ وَ قَالَ‌ بَعْضُهُنَّ‌: دَمُ‌ الْعُذْرَةِ‌ فَمَا يَنْبَغِي لَهَا أَنْ‌ تَصْنَعَ؟‌ قَالَ:‌ «فَلْتَتَّقِ‌ اللَّهَ‌ فَإِنْ‌ كَانَ‌ مِنْ‌ دَمِ‌ الْحَيْضِ‌ فَلْتُمْسِكْ‌ عَنِ‌ الصَّلاَةِ‌ حَتَّى تَرَى الطُّهْرَ وَ لْيُمْسِكْ‌ عَنْهَا بَعْلُهَا وَ إِنْ‌ كَانَ‌ مِنَ‌ الْعُذْرَةِ‌ فَلْتَتَّقِ‌ اللَّهَ‌ وَ لْتَتَوَضَّأْ وَ لْتُصَلِّ‌ وَ يَأْتِيهَا بَعْلُهَا إِنْ‌ أَحَبَّ‌ ذَلِكَ» فَقُلْتُ‌ لَهُ‌: وَ كَيْفَ‌ لَهُمْ‌ أَنْ‌ يَعْلَمُوا مَا هُوَ حَتَّى يَفْعَلُوا مَا يَنْبَغِي؟ قَالَ:‌ فَالْتَفَتَ‌ يَمِيناً وَ شِمَالاً فِي الْفُسْطَاطِ مَخَافَةَ‌ أَنْ‌ يَسْمَعَ‌ كَلاَمَهُ‌ أَحَدٌ، قَالَ‌: ثُمَّ‌ نَهَدَ إِلَيَّ‌ فَقَالَ‌: «يَا خَلَفُ‌ سِرَّ اللَّهِ‌ سِرَّ اللَّهِ‌ فَلاَ تُذِيعُوهُ‌ وَ لاَ تُعَلِّمُوا هَذَا الْخَلْقَ‌ أُصُولَ‌ دِينِ‌ اللَّهِ‌ بَلِ‌ ارْضَوْا لَهُمْ‌ مَا رَضِيَ‌ اللَّهُ‌ لَهُمْ‌ مِنْ‌ ضَلاَلٍ»، قَالَ‌: ثُمَّ‌ عَقَدَ بِيَدِهِ‌ الْيُسْرَى تِسْعِينَ‌، ثُمَّ‌ قَالَ‌: «تَسْتَدْخِلُ‌ الْقُطْنَةَ‌ ثُمَّ‌ تَدَعُهَا مَلِيّاً ثُمَّ‌ تُخْرِجُهَا إِخْرَاجاً رَقِيقاً فَإِنْ‌ كَانَ‌ الدَّمُ‌ مُطَوَّقاً فِي الْقُطْنَةِ‌ فَهُوَ مِنَ‌ الْعُذْرَةِ‌ وَ إِنْ‌ كَانَ‌ مُسْتَنْقِعاً فِي الْقُطْنَةِ‌ فَهُوَ مِنَ‌ الْحَيْضِ‌» قَالَ‌ خَلَفٌ:‌ فَاسْتَخَفَّنِي الْفَرَحُ‌ فَبَكَيْتُ‌ فَلَمَّا سَكَنَ‌ بُكَائِي قَالَ‌: «مَا أَبْكَاكَ‌؟» قُلْتُ:‌ جُعِلْتُ‌ فِدَاكَ‌ مَنْ‌ كَانَ‌ يُحْسِنُ‌ هَذَا غَيْرُكَ‌، قَالَ‌: فَرَفَعَ‌ يَدَهُ‌ إِلَى السَّمَاءِ‌ وَ قَالَ‌: «إِنِّي وَ اللَّهِ‌ مَا أُخْبِرُكَ‌ إِلاَّ عَنْ‌ رَسُولِ‌ اللَّهِ‌ صَلَّى اللَّهُ‌ عَلَيْهِ‌ وَ آلِهِ‌ عَنْ‌ جَبْرَئِيلَ‌ عَنِ‌ اللَّهِ‌ عَزَّ وَ جَلَّ‌»[2].

 

خلف‏بن حمّاد گفته است که در مِنا بر امام موسی‏بن جعفر (ع) وارد شدم و به ایشان عرض کردم که مردی از دوستان شما با دختری که تازه حیض دیده است یا در شُرُف حیض دیدن است ولی هنوز حیض ندیده است ازدواج کرده است، پس چون آن دختر بکارتش را از دست داد خون جاری شد و بر حالت سیلان باقی ماند [و خون همان‏طور جریان دارد] و حدود دَه روز ادامه پیدا کرد و قطع نشد پس، قابله‏ها در رابطه با آن خون دچار اختلاف شدند پس بعضی از آنها گفتند که آن خون، خون حیض است و بعضی دیگر گفتند که آن خون، خون بکارت است، پس این زن چگونه باید عمل کند و تکلیفش چیست؟ آن حضرت (ع) فرمود که از خدا بترسد [، به این معنا که احتیاط را رعایت کند و در رابطه با حکم الهی با دقت عمل کند و نگوید که شبهه، شبهه موضوعیه است و در نتیجه بنا را بر طُهر سابق بگذارد یا عدم حیض سابق را استصحاب کند، بلکه باید جانب احتیاط را رعایت کند] پس، اگر آن خون، خون حیض باشد باید نمازش را ترک کند تا پاک شود و شوهرش از مجامعت با او خودداری کند ولی اگر آن خون، خون بکارت باشد باید تقوای الهی پیشه کند و وضو بگیرد و نماز بخواند و اگر شوهرش دوست داشت می‏تواند با او آمیزش کند. روای می‏گوید که گفتم که چگونه بفهمد که آن خون، خون حیض است یا خون بکارت است تا وظیفه‏ای که سزاور است را انجام بدهد؟ راوی گفته است که آن حضرت (ع) از ترس اینکه مبادا کسی سخنش را بشنود به سمت راست و چپش (در خیمه) نگاه کرد سپس به من نزدیک شد و فرمود که ای خَلف، سرّ خداست، سرّ خداست پس آن را پخش نکنید و به این خلق (عامّه) اصول دین را تعلیم ندهید و شما هم راضی باشید به آنچه که خداوند متعال، از ضلالت برای آنها راضی است- معنای رضایت خداوند به ضلالت و گمراهی انسان‏های گمراه این نیست که بگذارید در گمراهی باقی بمانند چون شأن خداوند این نیست که افراد در گمراهی باقی بمانند زیرا با آیه شریفه: «لَا يَرضَی لِعِبَادِهِ ٱلكُفرَ»[3]؛ هرگز کفران را براى بندگانش نمى پسندد. نمی‏سازد- [، یعنی سر به سر آنها نگذارید و بگذارید همان‏طور که خداوند برای آنها مقرّر کرده است، بمانند] سپس، آن حضرت (ع) با دست چپش عدد نود را نشان داد [به این نحو که انگشت کوچک  دست چپ (خِنصِر) را کنار آخرین مفصل انگشت ابهام (شصت) قرار داد تا طوق درست شود. به خاطر قداستی که انگشت ابهام دست راست دارد انگشت دست چپ مطرح شده است] سپس آن حضرت (ع) فرمود که پنبه را داخل فرج می‏کند و کمی صبر می‏کند و سپس آن را به آرامی خارج می‏کند پس، اگر خون به صورت طوق در پنبه اثر گذاشته باشد [، یعنی حالت دایره‏ای شکل در پنبه ایجاد کرده باشد] خون بکارت است و اگر خون در پنبه فرو رفته باشد، خون حیض است. خَلف گفته است که احساس خوشحالی و سبکی کردم و گریه‏ام گرفت، آن حضرت (ع) فرمود که چه چیزی تو را به گریه واداشت، گفتم که فدایت شوم، چه کسی غیر از تو به این خوبی بیان می‏کند، پس آن حضرت (ع) دست‏هایش را به سوی آسمان بلند کرد و گفت که به خدا قسم تو را خبر ندادم مگر از رسول خدا (ص) از جبرئیل از خداوند متعال.  

 

مراد از اصول دین خدا، احکام کلّی است که فروعات از آنها استبناط می‏شود.

 

طریحی در مجمع البحرین در معنای جاریه معصِر که در روایت مذکور، آمده است گفته است: «و الجارية المُعْصِر زنة مكرم التي أول ما أدركت و حاضت أو أشرفت على الحيض و لم تحض، يقال: قد أَعْصَرَتْ كأنها دخلت عصر شبابها أو بلغته و منه‏»[4]؛ جاریه معصِر، زن مُکرمی است که تازه حیض دیده است یا در شُرُف حیض دیدن است ولی هنوز حیض ندیده است و در رابطه با چنین دختری گفته می‏شد که فشار داده شده گویا در آستانه جوانی است یا به سن جوانی رسیده است.

 

«الحمدلله رب العالمین»

 



[1]. ابن غضائری، احمدبن حسین، الرجال (ابن غضائری)، ص56.

[2]. حر عاملی، محمدبن حسن، وسائل الشیعة، ج2، کتاب الطهارة، ابواب الحیض، باب2، ص272، ح1.

[3]. زمر: 7.

[4]. طريحي، فخر الدين بن محمد، مجمع البحرین، ج3، ص408.

 

درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته)

موضوع کلی: فصل فی الحیض                                                              تاریخ: 24 دی 1402

موضوع جزئی: حکم خون مشتبه بین حیض و بکارت                                          مصادف با: 2 رجب 1445                                                                                                                                       

سال تحصیلی: 1403-1402                                                                                    جلسه: 46

 

  

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

خلاصه جلسه گذشته

 

بحث در بررسی سند روایت محمدبن یعقوب بود. تا کنون دو طریق و سند از اسناد این روایت ذکر و مورد بررسی قرار گرفت.

 

سند سوم عبارت است از؛

 

مُحَمَّدُ بْنُ‌ يَعْقُوبَ‌ عَنْ‌ عَلِيِّ‌ بْنِ‌ إِبْرَاهِيمَ‌ عَنْ‌ أَبِيهِ‌ عَنْ‌ مُحَمَّدِ بْنِ‌ خَالِدٍ عَنْ‌ خَلَفِ‌ بْنِ‌ حَمَّادٍ الْكُوفِيِّ‌.

 

افراد مذکور در سند سوم در ضمن بررسی سند دوم و اول، بررسی شدند.

 

سند چهارم عبارت است از؛

 

مُحَمَّدُ بْنُ‌ يَعْقُوبَ‌ عَنْ‌ عِدَّةٍ‌ مِنْ‌ أَصْحَابِنَا عَنْ‌ أَحْمَدَ بْنِ‌ مُحَمَّدِ بْنِ‌ خَالِدٍ عَنْ‌ مُحَمَّدِ بْنِ‌ مُسْلِمٍ‌ عَنْ‌ خَلَفِ‌ بْنِ‌ حَمَّادٍ الْكُوفِيِّ‌.

 

رُواتِ سند مذکور نیز در ضمن اسناد قبلی بررسی شدند و به نظر می‏رسد که روایت مذکور از نظر سند مشکلی ندارد لذا از این روایت به صحیحه تعبیر می‏شود.

 

یکی از افرادی که در اسناد چهارگانه مذکور، آمده است خَلف‏بن حمّاد الکوفی است. خَلف‏بن حمّاد در سند هفتاد و هفت روایت قرار گرفته است. نجاشی (ره) او را توثیق کرده است و در شرح حال او فرموده است: «خَلف‏بن حمادبن ناشربن المسیّب کوفیٌ ثقةٌ سمع موسی‏بن جعفر علیه السلام»[1].

 

ابن غضائری (ره) بر خلاف نجاشی (ره)، در رابطه با خلف‏بن حمّاد فرموده است: «خَلَف بن حمّاد بن ناشر بن لیث کوفیٌ أمرُه مختلطٌ یُعرَفُ حدیثُه تارةً و یُنکَرُ أخری و یَجوز أن یُخَرّج شاهداً»[2]؛ خلف بن حمّاد، کوفی است و امرش مختلط است، گاهی روایات او پذیرفته می‏شود و گاهی رد می‏شود و جایز است که او به عنوان مؤیّد شمرده شود.

 

سؤال: آیا کلامی که از ابن غضائری در رابطه با خلف‏بن حمّاد صادر شده است با توثیق نجاشی در رابطه با این شخص، معارض است؟ یعنی آیا کلام ابن غضائری در مقابل تعدیل نجاشی، جرح محسوب می‏شود و در نتیجه، روایت مذکور (روایت محمدبن یعقوب) از حجّیّت می‏افتد؟

 

پاسخ: برای روشن شدن مسأله در دو مقام بحث می‏شود؛

 

مقام اول، این است که آیا کتاب منسوب به ابن غضائری از ایشان صادر شده است یا از او صادر نشده است؟ منهج رجالی ابن غضائری چگونه ارزیابی می‏شود؟ آیا منهج او مورد قبول است؟ آیا تضعیفات ایشان مبتنی بر شهادت به ضعف و عدم وثاقت راوی است [کما اینکه تضعیفات نجاشی (ره) و شیخ طوسی (ره) این گونه است و شهادت محسوب می‏شوند] یا مبتنی بر متن شناسی و استنباطات شخصی او از متن روایت است یعنی خودش شهادت بر ضعف و عدم وثاقت نمی‏دهد، بلکه از متن روایت استنباط می‏کند که آن روایت ضعیف است یا صحیح است، به این معنا که از ارزیابیِ متن روایت و استنباطی که از متن روایت داشته است به تضعیف راوی حکم کرده است.

 

مقام دوم، بررسی تعبیر ابن غضائری در رابطه با خلف‏بن حمّاد است و اینکه آیا تعبیر ایشان بر تضعیف خلف‏بن حمّاد دلالت دارد یا اینکه بر تضعیف او دلالت ندارد؟

 

بررسی مقام اول

 

مؤلّفِ کتاب منسوب به ابن غضائری که به کتاب ضُعفا معروف است احمدبن حسین‏بن عبیدالله غضائری است. او با نجاشی (ره) و شیخ طوسی (ره) معاصر بوده است و این سه نفر از شاگردان پدر ابن غضائری می‏باشند. البته در نَقلی آمده است که در برهه‏ای از زمان، نجاشی و شیخ طوسی (ره) شاگرد ابن غضائری بوده‏اند. طبق آنچه که در مقدمه کتاب فهرست آمده است، شیخ طوسی (ره) گفته است که ابن غضائری در جوانی و قبل از چهل سالگی از دنیا رفته است. همچنین، شیخ طوسی (ره) از بعضی حکایت کرده است که آثار ابن غضائری توسط وُرّاثش از بین رفته است لذا آنچه از آراء رجالیِ ابن غضائری در دسترس قرار دارد حاصل نقل‏هایی است که سید احمدبن طاووس [برادر سید رضی‏الدین طاووس معروف به سیدبن طاووس؛ صاحب کتاب لهوف] از ابن غضائری در کتاب حلّ الإشکال فی معرفة الرجال آورده است. پس از احمدبن طاووس، شاگردان او یعنی ابن داوود حلّی (ره) در کتاب رجالی خود و علامه حلّی (ره) در کتاب خلاصة الأقوال نظرات رجالی ابن غضائری را آورده‏اند. به عبارتی دیگر بعد از وفات ابن غضائری، یعنی از نیمه قرن پنجم تا نیمه قرن هفتم، ابن طاووس از این کتاب گزارش کرده است، بعداً ملا عبدالله شوشتری در قرن دهم از لابلای کتاب خلاصة الأقوالِ علامه حلی (ره) مطالب مربوط به ابن غضائری را استخراج کرده است و در کتاب نقد الرجال ذکر کرده است لذا نسخه‏ای که امروزه به نام رجال ابن غضائری توسط آقای حسینی جلالی چاپ شده است برگرفته از کتاب ملا عبدالله شوشتری است.

 

آیت الله خویی (ره) و آقا بزرگ تهرانی (ره) انتساب کتاب مذکور به ابن غضائری را قبول ندارند. سخت‏گیری زیاد و تضعیفات ابن غضائری معروف است تا جایی که بعضی گفته‏اند: «السالم من رجال الحدیث مَن سَلِم منه»[3]؛ از رجال حدیث، کسی سالم مانده است که از دست ابن غضائری سالم مانده باشد.

 

بنابراین، تضعیفات زیادِ ابن غضائری سبب شده است که کتاب منتسب به او را رد کنند. آقا بزرگ تهرانی (ره) گفته است که نوشتن چنین کتابی از دشمنان تشیّع برمی‏آید و ابن غضائری چنین کتابی را ننوشته است، یعنی دشمنان شیعه مطالبی را در هم آمیخته‏اند و خواسته‏اند که چهره بزرگان و رُوات شیعه را مخدوش کنند و لذا این مطالب را به نام ابن غضائری مطرح کرده‏اند.

 

در حدود دویست سال نامی از کتاب ابن غضائری مطرح نبوده است، اما اینکه سید احمدبن طاووس این کتاب را به ابن غضائری نسبت داده است و علامه حلّی (ره) و ابن داود حلّی (ره) نیز نظرات ابن غضائری را در کتب خود آورده‏اند حاکی از این است که آن مطالب از ابن غضائری بوده است و نقل این بزرگواران با اینکه این مطالب از ابن غضائری نباشد سازگاری ندارد. جالب این است که بعضی از مطالب موجود در رجال ابن غضائری دقیقاً در رجال نجاشی نیز آمده است و این مؤید این است که مطالبی که در کتاب ابن غضائری آمده است به خودِ ابن غضائری مربوط است زیرا نجاشی تصریح کرده است که این مطلب را از ابن غضائری نقل می‏کنم، در صورتی که اگر گفته شود که این کتاب، جعل دشمنان شیعه است با کلام نجاشی سازگار نیست مگر اینکه گفته شود که نجاشی آن مطالبی را که خیلی ضعیف نبوده است آورده است، ولی به هر حال تصریح می‏کند که این مطلب را از ابن غضائری نقل می‏کنم لذا این خود، مؤیّد این است که کتاب ابن غضائری موجود بوده است.

 

همچنین، اینکه شیخ طوسی (ره) گفته است که کتاب‏های ابن غضائری توسط ورّاثش از بین رفته است در قالب حکایت از بعضی افراد است و به صورت قطعی و یقینی این را نگفته است. بنابراین، بعید نیست که کتاب ابن غضائری واقعاً به ایشان منسوب باشد.

 

اما بر فرض اینکه این کتاب به ابن غضائری منسوب باشد، منهج ایشان چگونه بوده است؟ آیا وقتی کسی را تضعیف می‏کند، تضعیف او مبتنی بر شهادت است یا مبتنی بر استنباط شخصی خود اوست؟

 

متأسفانه تضعیفات ابن غضائری نوعاً مبتنی بر اجتهادات و استنباطات شخصی اوست، یعنی متون روایات را دیده است و بر اساس آنها روای را تضعیف یا توثیق کرده است، مثلاً اگر به این نتیجه می‏رسیده که متن روایت با مبانی اعتقادی و کلامی که نزد خودش مسلّم است، همخوانی ندارد آن راوی را تضعیف می‏کرده است لذا از این جهت تضعیفات ابن غضائری قابل تأمل است.

 

بنابراین، کتاب ابن غضائری متعلّق به خود اوست، لکن منهج او ما را به تأمل وامی‏دارد که روایاتی که او تضعیف کرده است را نمی‏توان به طور قطعی ضعیف دانست. آیت الله العظمی  زنجانی (حفظه الله تعالی) نیز همین مطلب را قائل است و فرموده است که چون مَنهج ابن غضائری بر اساس استنباط و اجتهاد خودش بوده است به تضعیفات ایشان ترتیب اثر داده نمی‏شود.

 

بررسی مقام دوم

 

ابن غضائری در رابطه با خلف‏بن حمّاد گفته است: «خَلَف بن حمّاد بن ناشر بن لیث کوفیٌ أمرُه مختلطٌ یُعرَفُ حدیثُه تارةً و یُنکَرُ أخری و یَجوز أن یُخَرّج شاهداً»[4].

 

سؤال این است که آیا تعبیر مذکور که ابن غضائری در رابطه با خلف‏بن حمّاد بکار برده است را می‏توان به پای تضعیف خلف‏بن حمّاد نوشت و در نتیجه آن، روایت مورد بحث (روایت محمدبن یعقوب) را از درجه اعتبار ساقط کرد یا نمی‏توان چنین کاری کرد؟

 

پاسخ از سؤال مذکور، ان‏شاءالله، در جلسه آینده بیان خواهد شد.

 

«الحمدلله رب العالمین»

 



[1]. نجاشی، ابوالحسن، احمدبن علی، رجال النجاشی، ص152.

[2]. ابن غضائری، احمدبن حسین، الرجال (ابن غضائری)، ص56.

[3]. نوری، حسین‏بن محمد تقی، مستدرک الوسائل، ج19، ص66.

[4]. ابن غضائری، احمدبن حسین، الرجال (ابن غضائری)، ص56.

 

درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته)

موضوع کلی: فصل فی الحیض                                                              تاریخ: 23 دی 1402

موضوع جزئی: حکم خون مشتبه بین حیض و بکارت                                          مصادف با: 1 رجب 1445                                                                                                                                       

سال تحصیلی: 1403-1402                                                                                    جلسه: 45

 

  

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

خلاصه جلسه گذشته

 

بحث در فرع چهارم از مسأله 705 بود. عرض شد که اشتباه خون حیض به خون بکارت پنج صورت دارد که در جلسات گذشته به آن پنج صورت اشاره شد. در ادامه به کلمات فقها در رابطه با وجوب اختبار (آزمایش) اشاره شد. همچنین، به روایت محمدبن یعقوب؛ مبنی بر وجوب اختبار اشاره شد و نخست به بررسی سند اول این روایت پرداخته شد.

 

خلف‏بن حماد کوفی، یکی دیگر از رُواتی است که در سند روایت محمدبن یعقوب آمده است که بحث وثاقت ایشان بعداً عرض خواهد شد.

 

سند دوم روایت مذکور، عبارت است از؛

 

مُحَمَّدُ بْنُ‌ يَعْقُوبَ‌ عَنْ‌ عَلِيِّ‌ بْنِ‌ إِبْرَاهِيمَ‌ عَنْ‌ أَبِيهِ‌ عَنْ‌ مُحَمَّدِ بْنِ‌ مُسْلِمٍ‌ جَمِيعاً عَنْ‌ خَلَفِ‌ بْنِ‌ حَمَّادٍ الْكُوفِيِّ‌.

 

علی‏بن ابراهیم قمی از أجلّاء ثقات امامیه است. پدر ایشان نیز از أجلّاء ثقات است و شأن این دو نفر بالاتر از این است که نیاز به توثیق در مجامع رجالی داشته باشند.

 

همان‏گونه که قبلاً در جلسه 44 اشاره شد، شیخ حرّ عاملی (ره) در سند روایت مذکور، محمد‏بن مسلم را ذکر کرده است، اما در مصدر این روایت که کتاب کافی است، به جای محمدبن مسلم، محمدبن أسلم آمده است لذا محمدبن أسلم که در سند کافی [که مصدر روایت است]، آمده است، پذیرفته می‏شود و گفته می‏شود که تصحیف صورت گرفته است، یعنی در هنگام استنساخ، به جای محمدبن أسلم، محمدبن مسلم نوشته شده است.

 

مراد از محمدبن أسلم که در سند مذکور آمده است، محمدبن أسلم طبری جبلّی است. نجاشی (ره) در رابطه با این شخص گفته است: «یقال إنه کان غالیاً فاسد الحدیث»[1]، لکن روشن است که انتساب به غُلو، مستلزم عدم وثاقتِ راوی نیست، به خصوص که نجاشی (ره) نیز حاضر نشده است که مستقیماً بگوید که محمدبن أسلم غالی است، بلکه تعبیر «یقال انه کان غالیاً» را به کار برده است. در مجامع رجالی توثیقی در رابطه با محمدبن أسلم وارد نشده است لذا به مجهول بودن ایشان و ضعف سند مذکور از ناحیه محمدبن أسلم حکم می‏شود.

 

البته توثیقات عامّه، وثاقت محمدبن أسلم را ثابت می‏کند و این توثیقات عامّه از چند راه است؛

 

راه اول، قرار گرفتن نام شخص در اسناد کتاب کامل الزیارات است، به این معنا که اگر نام کسی در سلسله اسناد کتاب کامل الزیارات ابن قولویه قرار بگیرد، وثاقتش ثابت می‏شود و محمدبن أسلم نیز از جمله راویانی است که نام او در سلسله اسناد کتاب کامل الزیارات آمده است، اما او از رُوات با واسطه ابن قولویه است، یعنی خود ابن قولویه مستقیماً از او روایت نقل نکرده است لذا طبق مبنای اوّلِ آیت الله خویی (ره) که تمام اسناد کامل الزیارات را معتبر می‏داند محمدبن أسلم نیز معتبر است، لکن آیت الله خویی (ره) بعداً از این مبنا عدول کرده و بعد از اینکه ایشان مشاهده کرده است که در سلسله سند اسناد کامل الزیارات، رُوات ضعیفی نیز وجود دارند، از آن قاطعیت دست برداشته است، هرچند که بعضی گفته‏اند که نظر ایشان همان مبنای اول است، لکن کلام ایشان در این ظهور دارد که از مبنای اولش عدول کرده است.

 

مبنایِ اول آیت الله خویی (ه) این بوده است که از شهادت ابن قولویه در مقدمه کتاب کامل الزیارات [که فرموده است: «لکن ما وقع لنا من جهة الثقات من اصحابنا رحمهم الله برحمته»[2]، لکن آنچه برای ما واقع شده است از جهت ثقاتِ از اصحاب ما است، یعنی روایاتی که ذکر کرده‏ایم از طریق ثقات از اصحاب ماست] استفاده می‏شود که همه رُوات این کتاب ثقه می‏باشند.

 

مبنای آیت الله خامنه‏ای؛ رهبر معظم انقلاب (حفظه الله تعالی) و آیت الله سید محمد سعید حکیم (ره) نیز همین است، یعنی رُواتِ مذکور در اسناد کامل الزیارات را ثقه می‏دانند.

 

آیت الله خویی (ره) بعداً که تتبّع کرد، متوجه شد که ضعف بعضی از رُواتِ موجود در اسناد کامل الزیارات محرز است لذا به این نتیجه رسید که نمی‏توان به طور کلّی به وثاقت یا ضعف رُوات کامل الزیارات حکم کرد بنابراین، مبنای اول ایشان که نخست به وثاقت تمام رُوات مذکور در اسناد کامل الزیارات قائل بود، تغییر کرد و فرمود که شهادت ابن قولویه بر وثاقت رُوات کامل الزیارات فقط توثیق رُواتی که بلا واسطه در کامل الزیارات از آنها روایت نقل کرده است را ثابت می‏کند ولی شهادت ایشان، وثاقت رُوات با واسطه را ثابت نمی‏کند.

 

به نظر می‏رسد که نظر اخیرِ آیت الله خویی (ره) درست باشد و آیت الله شبیری زنجانی (حفظه الله تعالی) نیز همین نظر را دارد، یعنی فقط وثاقت رُواتی که ابن قولویه بدون واسطه از آنها روایت کرده است، ثابت می‏شود.

 

بنابراین، از راه اول (قرار گرفتن در اسناد کامل الزیارات)، نمی‏توان وثاقت محمدبن أسلم را ثابت کرد زیرا ابن قولویه با واسطه از محمدبن أسلم روایت نقل کرده است.

 

راه دوم، قرار گرفتن راوی در اسناد تفسیر علی‏بن ابراهیم قمّی است. گفته‏اند که اگر کسی در سلسله سند تفسیر علی‏بن ابراهیم قمّی قرار بگیرد، ثقه شمرده می‏شود و روایات او تلّقی به قبول می‏شود.

 

آیت الله خویی (ره) فرموده است که اگر کسی در سلسله سند تفسیر علی‏بن ابراهیم قمّی قرار بگیرد ثقه است و ایشان، محمدبن أسلم را طبق این مبنا ثقه دانسته است چون محمدبن أسلم در سلسه سند تفسیر علی‏بن ابراهیم قمّی قرار گرفته است. ایشان با تمسک به شهادت علی‏بن ابراهیم قمّی در مقدمه تفسیرش که گفته است که من از ثقات امامی روایت نقل می‏کنم، گفته است که پس، محمدبن أسلم که در سلسله سند این کتاب آمده است نیز امامی و ثقه است.

 

آیت الله زنجانی (حفظه الله تعالی) فرموده است که کتاب تفسیر علی‏بن ابراهیم که به ایشان منسوب است در واقع تلفیقی از بیست و سه تفسیر است که شخصی به نام علی‏بن حاتم قزوینی آن را گردآوری کرده است.

 

آقا بزرگ تهرانی (ره) فرموده است که تفسیر علی‏بن ابراهیم را شخصی به نام ابو الفضل عباس‏بن محمدبن قاسم گردآوری کرده است.

 

بنابراین، دقیقاً معلوم نیست که کدام اسناد، به تفسیر علی‏بن ابراهیم قمی مربوط است چون تفسیر موجود، تلفیقی از بیست و سه تفسیر است لذا معلوم نیست که اسنادی که بیان شده است به علی‏بن ابراهیم مربوط است یا به دیگران مربوط است بنابراین، نمی‏توان به وثاقت رُوات موجود در این تفسیر حکم کرد.

 

اشکال دیگر، این است که علی‏بن ابراهیم از غیر امامیه نیز روایت نقل کرده است و حتی از افرادی روایت نقل کرده است که در  غیر امامی بودن آنها اختلافی نیست لذا با وجود این قرائن، انتساب تفسیر مذکور، به علی‏بن ابراهیم قمّی مشکل است و لذا انتساب مقدمه این کتاب [که در آنجا به وثاقت رُوات مذکور در این کتاب شهادت داده شده است] به علی‏بن ابراهیم محل تأمّل است چون ممکن است که گردآورنده، آن مطلب را در مقدمه ذکر کرده باشد و محتمل است که آن مقدمه از شاگردان علی‏بن ابراهیم باشد و از خود ایشان نباشد.

 

بنابراین، نظر مختار، همان‏طور که آیت الله شبیری زنجانی (حفظه الله تعالی) فرمود با نظر آیت الله خویی (ره) متفاوت است بنابراین، نمی‏شود گفت که تمام رُوات مذکور در اسناد تفسیر علی‏بن ابراهیم قمی ثقه‏اند در نتیجه، از راه دوم نیز نمی‏توان وثاقت محمدبن أسلم را ثابت کرد.

 

راه سوم، إکثار روایتِ أجلّاء است، یعنی أجلّاء از کسی اکثار روایت داشته باشند و روایات زیادی از کسی نقل کنند که در این صورت، اکثارِ روایت أجلّاء از آن شخص، دلیل بر وثاقت آن شخص می‏شود.

 

البته إکثار روایتِ أجلّاء قیدی دارد و آن، این است که مراد از أجلّاء، بزرگانی می‏باشند که در مورد آنها گفته نشده باشد که از ضعفا نیز روایت نقل کرده‏اند. بنابراین، اگر أجلّاء از یک روای، إکثار روایت داشته باشند ولی از ضعفا نیز روایت نقل کرده باشند، إکثار روایتشان نمی‏تواند وثاقت شخص را ثابت کند چون روایت أجلّاء از ضعاف،باعث تنقیص أجلّاء می‏شود و لذا مقتضای شأن أجلّاء این است که از روات ضعیف روایت نقل نکرده باشند.

 

اما در مورد محمدبن أسلم، عرض می‏شود که شخصیت جلیلی به نام محمدبن الحسین بن ابی الخطّاب هفتاد و سه روایت از ایشان نقل کرده است لذا به دلیل إکثار روایتِ محمدبن الحسین بن ابی الخطّاب از محمدبن أسلم، محمدبن أسلم توثیق می‏شود و این إکثار روایت به ضمیمه عدم نقل از ضعاف از جانب محمدبن الحسین بن ابی الخطّاب، دلیل بر وثاقت محمدبن أسلم می‏شود.    

 

«الحمدلله رب العالمین»

 



[1]. نجاشی، ابوالحسن، احمدبن علی، رجال النجاشی، ص368.  

[2]. ابن قولویه قمّی، کامل الزیارات، ص4؛ موسوی خویی، ابوالقاسم، معجم رجال الحديث و تفصيل طبقات الرجال‌، ج1، ص50.

 

درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته)

موضوع کلی: فصل فی الحیض                                                              تاریخ: 18 دی 1402

موضوع جزئی: حکم خون مشتبه بین حیض و بکارت                                          مصادف با: 25 جمادی‏ الثانی 1445                                                                                                                                       

سال تحصیلی: 1403-1402                                                                                    جلسه: 44

 

  

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

خلاصه جلسه گذشته

 

بحث در فرع چهارم از مسأله 705 بود. عرض شد که مرحوم سید (ره) فرموده است که اگر خون حیض به خون بکارت مشتبه شود زن باید آن را به وسیله گذاشتن پنبه در فرج آزمایش کند که اگر خونی که به پنبه اصابت کرده حالت دایره‏ای شکل داشته باشد خون بکارت است و اگر خون در پنبه فرو رفته باشد، خون حیض است.

 

در ادامه عرض شد که مطلب اولی که مرحوم سید (ره) در فرع مذکور، به آن اشاره کرده است، کیفیت اختبار و نحوه تشخیص خون حیض از بکارت است.

 

اشتباه خون حیض به خون بکارت پنج صورت دارد [که اطلاق کلام مرحوم سید (ره) همه این صُور را شامل می‏شود ]. در جلسه گذشته چهار صورت از این صُور پنج‏گانه بیان شد.

 

صورت پنجم، این است که زن به حدوث حیض قبل از هم‏بستر شدن، علم دارد، اما زوال بکارت برای او مشکوک است لذا با دیدن خون، شک می‏کند که آیا خون مورد نظر، خون حیض است یا خون بکارت است.

 

علاوه بر پنج صورت مذکور، صُور دیگری نیز قابل تصویر است، مثل اینکه قبل از زوال بکارت، اصل حائض بودن یا طاهر بودن زن مشکوک باشد.

 

ادله وجوب اختبار

 

مرحوم سید (ره) در رابطه با اشتباه خون حیض با خون بکارت، فرموده است که اختبار (آزمایش) واجب است.

 

صاحب جواهر (ره) در رابطه با فتاوای اصحاب فرموده است: «لا أجد فيه خلافا في الأول، بل لعله متفق عليه كالثاني، سوى ما يظهر من المصنف هنا و النافع و المعتبر كظاهر القواعد من عدم الحكم بالحيض إذا خرجت مستنقعة لاحتمال غيره، و هو ضعيف جدا لما تسمعه»[1]؛ در رابطه با وجوب اختبار نسبت به صورت اول (صورت دومی که ما ذکر کردیم) که نخست خون بکارت می‏بیند و سپس، نسبت به حیض بودن یا بکارت خونی که در ادامه می‏بیند شک می‏کند، بین اصحاب مخالفی ندیدم، بلکه شاید این صورت، مثل صورت دوم (صورت اولی که ذکر کردیم) که زن از ابتدا در حیض بودن یا بکارت خون شک می‏کند، بین فقها اتفاق نظر است.

 

از کلام صاحب جواهر (ره) استفاده می‏شود که در وجوب اختبار نسبت به اشتباه خون حیض با بکارت مخالفی نیست و فقط مقدس اردبیلی (ره) با وجوب اختبار مخالفت کرده است و به روایات اختبار عمل نکرده است[2].

 

صاحب جواهر (ره) در رابطه با مقدس اردبیلی (ره) در بحث عدالت امام جماعت در پاسخ ردّ قول کسانی که عدالت امام جماعت را ملکه ترک جمیع معاصی و عدم میل به معصیت می‏دانند، فرموده است: «لكنه كما ترى في غاية الضعف، بل عليه لا يمكن الحكم بعدالة شخص أبدا إلا في مثل المقدس الأردبيلي و السيد هاشم على ما ينقل من أحوالهما»[3]؛ لکن [آنچه در رابطه با عدالت امام جماعت بیان شد] در غایت ضعف است، بلکه با این مبنا ممکن نیست که بتوان به عدالت شخصی حکم کرد مگر در مثل مقدس اردبیلی (ره) و سید هاشم بحرانی (ره) [صاحب تفسیر البرهان] بنا بر آنچه در احوالات این دو نفر نقل شده است.

 

اینکه مقدس اردبیلی (ره) به روایات اختبار ترتیب اثر نداده است از طرف علما مورد هجمه قرار گرفته است.

 

آیت الله حکیم (ره) در مورد ملاک بودن تطوّق دم در مورد زوال بکارت و انغماس دم در مورد حیض فرموده است: «بلا خلاف و لا إشكال عدا ما عن الأردبيلي (ره) من الرجوع الى الصفات و هو في غير محله بعد ما عرفت من النصوص المعوّل عليها بل الظاهر الإجماع على مضمونها»[4]؛ خلاف و اشکالی در لزوم اختبار نیست، مگر مقدس اردبیلی (ره) که با لزوم اختبار مخالفت کرده است و فرموده است که باید به صفات خون رجوع شود و اختبار به وسیله پنبه لازم نیست ولی کلام مقدس اردبیلی در غیر محل خودش است بعد از آنچه که شناختی از روایاتی که در رابطه با اختبار وارد شده است، بلکه ظاهر اجماع نیز بر مضمون این روایات دلالت دارد.

 

صاحب جواهر (ره) در رابطه ملاک بودن تطوّق دم در رابطه با دم بکارت و انغماس دم در رابطه با دم حیض فرموده است: «قضية الحكم بكونه دم العذرة مع التطويق و ان كان بصفات الحيض كالعكس مع الانغماس و ان لم يكن بالصفات بعد فرض انحصار الاشتباه، فما عساه يظهر من الأردبيلي من الخلاف في ذلك و ان العمدة الصفات لا ينبغي ان يُصغَى اليه»[5]؛ مقتضای حکم در رابطه با خون بکارت با تطویق (حالت دایره‏ای شکل در پنبه) است، هرچند که صفات حیض را داشته باشد و مقتضای حکم در رابطه با خون حیض، انغماس (فرو رفتن) خون در پنبه است، هرچند که صفات را دارا نباشد، با این فرض که اشتباه خون منحصر در اشتباه بین بکارت و حیض باشد، پس آنچه که از مقدس اردبیلی ظاهر می‏شود که گفته است که ملاک، رجوع به صفات است [و تطوّق و انغماس ملاک نیست] شایسته گوش دادن نیست.

 

همچنین، روایت ذیل نیز بر وجوب اختبار دلالت دارد؛

 

مُحَمَّدُ بْنُ‌ يَعْقُوبَ‌ عَنْ‌ عَلِيِّ‌ بْنِ‌ إِبْرَاهِيمَ‌ عَنْ‌ أَبِيهِ‌ وَ عَنْ‌ عِدَّةٍ‌ مِنْ‌ أَصْحَابِنَا عَنْ‌ أَحْمَدَ بْنِ‌ مُحَمَّدِ بْنِ‌ خَالِدٍ جَمِيعاً عَنْ‌ مُحَمَّدِ بْنِ‌ خَالِدٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ‌ مُسْلِمٍ‌ جَمِيعاً عَنْ‌ خَلَفِ‌ بْنِ‌ حَمَّادٍ الْكُوفِيِّ‌ فِي حَدِيثٍ؛‌ قَالَ‌: دَخَلْتُ‌ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ‌ مُوسَى بْنِ‌ جَعْفَرٍ عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ‌ بِمِنًى، فَقُلْتُ‌ لَهُ‌: إِنَّ‌ رَجُلاً مِنْ‌ مَوَالِيكَ‌ تَزَوَّجَ‌ جَارِيَةً‌ مُعْصِراً لَمْ‌ تَطْمَثْ‌ فَلَمَّا افْتَضَّهَا سَالَ‌ الدَّمُ‌ فَمَكَثَ‌ سَائِلاً لاَ يَنْقَطِعُ‌ نَحْواً مِنْ‌ عَشَرَةِ‌ أَيَّامٍ‌ وَ إِنَّ‌ الْقَوَابِلَ‌ اخْتَلَفْنَ‌ فِي ذَلِكَ‌ فَقَالَ‌ بَعْضُهُنَّ:‌ دَمُ‌ الْحَيْضِ‌ وَ قَالَ‌ بَعْضُهُنَّ‌: دَمُ‌ الْعُذْرَةِ‌ فَمَا يَنْبَغِي لَهَا أَنْ‌ تَصْنَعَ؟‌ قَالَ:‌« فَلْتَتَّقِ‌ اللَّهَ‌ فَإِنْ‌ كَانَ‌ مِنْ‌ دَمِ‌ الْحَيْضِ‌ فَلْتُمْسِكْ‌ عَنِ‌ الصَّلاَةِ‌ حَتَّى تَرَى الطُّهْرَ وَ لْيُمْسِكْ‌ عَنْهَا بَعْلُهَا وَ إِنْ‌ كَانَ‌ مِنَ‌ الْعُذْرَةِ‌ فَلْتَتَّقِ‌ اللَّهَ‌ وَ لْتَتَوَضَّأْ وَ لْتُصَلِّ‌ وَ يَأْتِيهَا بَعْلُهَا إِنْ‌ أَحَبَّ‌ ذَلِكَ...»[6].

 

 

 

بررسی سند روایت مذکور

 

سند روایت مذکور، مشتمل بر عطف چند سند به یکدیگر است که اصطلاحاً به چنین سندی، تحویل در سند یعنی انتقال از یک سند به سند دیگر، گفته می‏شود.

 

سند اول روایت مذکور، عبارت است از؛

 

مُحَمَّدُ بْنُ‌ يَعْقُوبَ‌ عَنْ‌ عَلِيِّ‌ بْنِ‌ إِبْرَاهِيمَ‌ عَنْ‌ أَبِيهِ‌ وَ عَنْ‌ عِدَّةٍ‌ مِنْ‌ أَصْحَابِنَا عَنْ‌ أَحْمَدَ بْنِ‌ مُحَمَّدِ بْنِ‌ خَالِدٍ جَمِيعاً عَنْ‌ مُحَمَّدِ بْنِ‌ خَالِدٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ‌ مُسْلِمٍ‌ جَمِيعاً عَنْ‌ خَلَفِ‌ بْنِ‌ حَمَّادٍ الْكُوفِيِّ‌.

 

محمدبن مسلم، از روات مذکور در سند روایتِ مورد بحث است. شیخ حرّ عاملی (ره) در سند روایت مذکور، محمد‏بن مسلم را ذکر کرده است، اما در مصدر این روایت که کتاب کافی است، به جای محمدبن مسلم، محمدبن أسلم آمده است لذا محمدبن أسلم که در سند کافی [که مصدر روایت است]، آمده است، پذیرفته می‏شود و گفته می‏شود که تصحیف صورت گرفته است، یعنی در هنگام استنساخ، به جای محمدبن أسلم، محمدبن مسلم نوشته شده است و دلیل مراجعه به چند نسخه در هنگام تحقیق، همین تصحیفی است که صورت گرفته است. بنابراین، صحیح، همان محمدبن أسلم است که در کافی آمده است.

 

«عدّةٌ من اصحابنا»، یکی از تعابیری است که در سند روایت مذکور، آمده است. سابقاً [در سال تحصیلی 1401- 1402، در جلسه 77 ذیل مسأله 703] عرض شد که اگر «عدة من اصحابنا» از احمدبن محمدبن عیسی الأشعری یا احمد بن محمد بن خالد البرقی یا سهل بن زیاد روایت نقل کنند، معلوم می‏شود که «عدة من اصحابنا» حداقل مشتمل بر بعضی از ثقات است و لذا این تعبیر باعث ارسال سند نمی‏شود.

 

مرحوم علامه حلّی (ره) در کتاب رجالی خودش (خلاصة الأقوال فی معرفة الرجال) به نقل از مرحوم کلینی (ره) گفته است که ایشان مراد از «عدّة من اصحابنا» را در کتاب کافی مشخص کرده است، یعنی خود مرحوم کلینی (ره) گفته است که مقصود از «عدّة من اصحابنا» چه کسانی هستند[7].

 

سند روایت مذکور نیز چون به احمدبن محمدبن خالد برقی ختم می‏شود لذا مشتمل بر ثقاتی مانند علی‏بن ابراهیم هاشم است در نتیجه، از این جهت مشکلی ندارد.

 

احمدبن محمدبن خالد، یکی از رُواتِ سند روایت مذکور است، احمدبن محمدبن خالد همان برقیِ معروف است و نجاشی (ره) او را توثیق کرده است. البته علّامه حلی (ره) در کتاب خلاصة الأقوال از قول ابن غضائری گفته شده است که احمدبن محمدبن عیسی الأشعری که رئیس قمّیین بوده است احمدبن محمدبن خالد را از قم تبعید کرده است که از این تبعید وجوهی برداشت شده است که در ذیل به آنها اشاره می‏شود؛

 

بعضی گفته‏اند که چون احمدبن محمدبن خالد، اکثار روایت از ضعفا داشته است و روایت مرسله نیز زیاد نقل می‏کرده است، احمدبن محمدبن عیسی او را از قم تبعید کرده است.

 

بعضی دیگر گفته‏اند که چون مضامین روایتِ منقول از احمدبن محمدبن خالد مشتمل بر غلوّ بوده است از طرف احمدبن محمدبن عیسی تبعید شده است.

 

محمدبن خالد، یکی دیگر از رواتی است که در سند روایت مذکور، قرار گرفته است. شیخ طوسی (ره) در کتاب رجال خود او را توثیق کرده است ولی نجاشی (ره) در رابطه با او گفته است: «انه ضعیفٌ فی الحدیث»، اما صحیح این است که تعبیر نجاشی (ره) باعث تضعیف محمدبن خالد نمی‏شود، بلکه فقط ناظر به این است که او از ضعفا نیز روایت نقل می‏کرده است و به روایات مرسله اعتماد می‏کرده است و دلیل بر ضعف او نیست. همچنین، دلیل دیگر بر وثاقت محمدبن خالد این است که او از جمله راویانی است که احمدبن محمدبن یحیی (صاحب کتاب نوادر الحکمة) بلا واسطه از او روایت نقل کرده است و نام او در زمره مستثنیات ابن ولید از کتاب نوادر الحکمه نیز نیامده است که گفته شود که او از روات ثقه استثناء شده است.

 

«الحمدلله رب العالمین»

 



[1]. نجفی، محمد حسن‏بن باقر، جواهر الکلام (ط- القدیمة)، ج3، ص140.  

[2]. مقدس اردبیلی، احمدبن محمد، مجمع الفائدة و البرهان في شرح إرشاد الأذهان، ج1، ص141 و 142.

[3]. نجفی، محمد حسن‏بن باقر، جواهر الکلام (ط- القدیمة)، ج13، ص295.

[4]. حکیم، محسن، مستمسک العروة الوثقی، ج3، ص176.

[5]. نجفی، محمد حسن‏بن باقر، جواهر الکلام (ط- القدیمة)، ج3، ص141.

[6]. حر عاملی، محمدبن حسن، وسائل الشیعة، ج2، کتاب الطهارة، ابواب الحیض، باب2، ص272، ح1.

[7]. علامه حلّی، رجال العلامة- خلاصة الأقوال، الفائدة الثالثة، ص272.

 

زیر مجموعه ها

تذکر اخلاقی: اهمیّت یاد مرگ1402/09/01
دوشنبه, 13 آذر 1402
  روایت اول: سَأَلَهُ بَعْضُهُمْ، فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ هَلْ يُحْشَرُ مَعَ... Read More...
تذکر اخلاقی: حُرمت آبروی مؤمن1402/08/24
دوشنبه, 29 آبان 1402
  روایت اول: قال مولینا و مقتدینا الإمام الصادق (ع): «لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي... Read More...
تذکر اخلاقی: لزوم تبعیت از امام زمان (عج) 1402/08/17
دوشنبه, 29 آبان 1402
  روایت اول: قال رسول الله (ص): «يَخْرُجُ الْمَهْدِيُّ وَ عَلَى رَأْسِهِ غَمَامَةٌ... Read More...
تذکر اخلاقی: عزّت در پرتو پیروی از حق 1402/08/03
دوشنبه, 29 آبان 1402
  روایت اول: قال مولینا و مقتدینا الإمام العسکری (ع): «مَا تَرَكَ الْحَقَّ عَزِيزٌ... Read More...
فصل فی الحیض 1402/11/07
یکشنبه, 08 بهمن 1402
درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته) موضوع کلی: فصل فی... Read More...
فصل فی الحیض 1402/11/03
یکشنبه, 08 بهمن 1402
درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته) موضوع کلی: فصل فی... Read More...
فصل فی الحیض 1402/11/02
یکشنبه, 08 بهمن 1402
درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته) موضوع کلی: فصل فی... Read More...
فصل فی الحیض 1402/10/30
یکشنبه, 08 بهمن 1402
درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته) موضوع کلی: فصل فی... Read More...
خطبه های نماز جمعه مورخ 1403/01/17
سه شنبه, 11 ارديبهشت 1403
  خطیب جمعه قم با تاکید بر این که ترس سراسر سرزمین‌های‌ اشغالی را فرا گرفته است،... Read More...
خطبه های نماز جمعه مورخ 1403/02/07
سه شنبه, 11 ارديبهشت 1403
  خطیب جمعه قم با تاکید بر اینکه حجاب یک واجب شرعی و اصل قانونی است، گفتند: از همه... Read More...
خطبه های نماز جمعه مورخ 1402/12/25
سه شنبه, 11 ارديبهشت 1403
  خطیب جمعه قم گفتند: مساله امر به معروف و نهی منکر اصل مسلم اسلامی است اما توجه... Read More...
خطبه های نماز جمعه مورخ 1402/11/20
سه شنبه, 11 ارديبهشت 1403
  خطیب جمعه قم گفتند: شرکت در راهپیمایی ۲۲ بهمن مقدمه شرکت در انتخابات مجلس شورای... Read More...
تفسیر سوره بقره آیه 105مورخ 1402/09/01
دوشنبه, 13 آذر 1402
درس تفسیر حضرت آیت ‎الله حسینی بوشهری (دامت برکاته) موضوع کلی: تفسیر سوره «بقره»  ... Read More...
تفسیر سوره بقره آیه 103مورخ 1402/07/12
دوشنبه, 29 آبان 1402
درس تفسیر حضرت آیت ‎الله حسینی بوشهری (دامت برکاته) موضوع کلی: تفسیر سوره «بقره»  ... Read More...
تفسیر سوره بقره آیه 104 مورخ 1402/08/24
دوشنبه, 29 آبان 1402
درس تفسیر حضرت آیت ‎الله حسینی بوشهری (دامت برکاته) موضوع کلی: تفسیر سوره «بقره»... Read More...
تفسیر سوره بقره آیه 104 مورخ 1402/08/17
دوشنبه, 29 آبان 1402
درس تفسیر حضرت آیت ‎الله حسینی بوشهری (دامت برکاته) موضوع کلی: تفسیر سوره «بقره» ... Read More...

مطالب برجسته

تصویر نمونه یک

اگر مجاهدت علما نبود اثری از دین و دین باوری در جامعه دیده نمی شد

آیت الله حسینی بوشهری

فرا رسيدن ايام سوگواري حضرت امام حسين (ع) و ياران باوفايش تسليت و تعزيت باد.

آیت الله حسینی بوشهری

حوزه‌های علمیه باید به نصایح رهبری و مراجع پایبند باشند

آیت الله حسینی بوشهری

Please publish modules in offcanvas position.