قال مولینا و مقتدینا الإمام علی (ع) : «مَعَاشِرَ النَّاسِ اتَّقُوا اللَّهَ فَكَمْ مِنْ مُؤَمِّلٍ مَا لَا يَبْلُغُهُ وَ بَانٍ مَا لَا يَسْكُنُهُ وَ جَامِعٍ‏ مَا سَوْفَ‏ يَتْرُكُهُ‏ وَ لَعَلَّهُ مِنْ بَاطِلٍ جَمَعَهُ وَ مِنْ حَقٍّ مَنَعَهُ أَصَابَهُ حَرَاماً وَ احْتَمَلَ بِهِ آثَاماً فَبَاءَ بِوِزْرِهِ وَ قَدِمَ عَلَى رَبِّهِ آسِفاً لَاهِفاً قَدْ "خَسِرَ الدُّنْيا وَ الْآخِرَةَ ذلِكَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِين"‏»[1].

 

حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع) در روایت مذکور، فرموده است که ای مردم تقوا پیشه کنید و از خدا بترسید، پس چه بسا انسان‏های آروزمندی هستند که به آرزوی خود نمی‏رسند [،یعنی آمال و آرزوهای مختلفی دارند و برای رسیدن به آن آرزوها برنامه‏ریزی می‏کنند، لکن یا به خاطر تغییر شرائط یا به این خاطر که أجل آنها را مهلت نمی‏دهد، به آرزوی خود نمی‏رسند] و چه بسا انسان ساختمانی را می‏سازد، ولی در آن ساکن نمی‏شود [؛ مثلاً اجلش فرا می‏رسد و در آن بنا ساکن نمی‏شود] و چه بسا مال و ثروت جمع می‏کند و سپس آنها را ترک می‏کند [و از دنیا می‏رود] و شاید آن مال و ثروت را از راه باطل جمع کرده باشد و يا با نپرداختن حقّى آن را به هم رسانده، آن را از راه حرام به دست آورده و به خاطر آن زير بار گناه مانده است، پس گناه آن را به دوش كشد و با دريغ و اندوه نزد پروردگارش رَوَد. چنين كسى، «در دنيا و آخرت زيان‏كار باشد و اين همان زيان آشكار است».

 

نتیجه اینکه، چون دنیا پایدار نیست و انسان از این عالَم دنیا کوچ می‏کند لذا باید در انجام کارهایش نهایت دقت و ملاحظه را داشته باشد تا دچار خسران و ضرر نگردد.

 

 

 



[1]. نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص535، حکمت344.

 

 

 

قَالَ رَجُلٌ لِلصَّادِقِ (ع): أَوْصِنِي، قَالَ لَهُ: «أَعِدَّ جَهَازَكَ وَ أَكْثِرْ مِنْ زَادِكَ لِطُولِ سَفَرِكَ وَ كُنْ وَصِيَّ نَفْسِكَ وَ لَا تَكُنْ تَأْمَنُ غَيْرَ أَنْ يَبْعَثَ بِحَسَنَاتِكَ إِلَى قَبْرِكَ فَإِنَّهُ لَنْ يَبْعَثَهَا أَحَدٌ مِنْ وُلْدِكَ إِلَيْكَ فَمَا أَبْيَنَ الْحَقَّ لِذِي عَيْنَيْنِ أَنَّ الرَّحِيلَ أَحَدُ الْيَوْمَيْنِ تَزَوَّدُوا مِنْ صَالِحِ الْأَعْمَالِ وَ تَصَدَّقُوا مِنْ خَالِصِ الْأَمْوَالِ فَقَدْ دَنَا الرِّحْلَةَ وَ الزَّوَالَ»[1].

 

امام صادق (ع) در روایت مذکور، به شخصی که برای پند و موعظه به ایشان مراجعه کرده بود، فرمود که وسایل سفرت را آماده کن و زاد و توشه‏ات را برای سفرت که طولانی است، زیاد کن و خودت وصی خودت باش و تا خودت نسبت به از پیش فرستادن حسنات و خوبی‏هایت، به قبرت اقدام نکرده‏ای، نسبت به دیگران احساس امنیت نکن، چرا که هیچ یک از فرزندان تو حسناتی به سوی تو نخواهند فرستاد، چقدر حقیقت آشکار است برای کسی که دو تا چشم دارد [، یعنی مطلب روشن است و ابهامی ندارد، چون انسان دیده است کسانی را مال و اموال زیادی از آنها به جای مانده است و بعد از مرگشان بین فرزندانش بر سر تقسیم اموال، اختلاف افتاده است و اصلاً به فکر پدرشان که از دنیا رفته است و دستش خالی است، نیستند]، همانا کوچ کردن در یکی از دو روز است [، یعنی انسان نمی‏داند که تا کی زنده است، بلکه چه بسا در آن زمانی که اصلاً فکرش را نمی‏کند، اجلش فرا برسد]، پس از اعمال شایسته برای آخرت توشه بردارید و از اموال خالص صدقه بدهید، پس به تحقیق کوچ کردن و زوال زندگی دنیوی بسیار نزدیک است.  

 

لازمه سفر آخرت، عمل صالح است، آنچه که انسان فردای قیامت به آن نیاز دارد و بیش از هر چیز دیگر به کارش می‏آید، عمل صالح است لذا انسان تا در عالَم دنیا هست و مرگ سراغ او نیامده است باید خود را آماده کند و زاد و توشه سفر آخرت را فراهم آورد و به کم بسنده نکند، بلکه باید سعی کند که توشه‏ای که برمی‏دارد زیاد باشد چون انسان در عالَم آخرت نیازمند است و لذا هر مقداری که توشه بردارد باز هم کم است، بنابراین، انسان باید عملش را درست انجام دهد و آن را زیاد کند، مثلاً اگر نماز می‏خواند، رکوع و سجده آن را طولانی کند. در احوال بعضی از بزرگان آمده است که وقتی بعد از مرگشان، در عالَم رؤیا از آنان سؤال کردند که چه عملی نزد خدا ارزشمند است، در پاسخ گفته بودند که سجده‏های طولانی ارزشمند است. البته آنچه به عمل انسان ارزش می‏دهد، اخلاص در عمل است و اینکه انسان کاری را که انجام می‏دهد صرفاً برای جلب رضایت الهی باشد چون شاید عملی از نظر انسان کم باشد، ولی چون با اخلاص انجام شده است، محبوب خداوند واقع شود و نزد خداوند ارزشمند باشد و پاداش زیادی به آن تعلق گیرد.

 

امام صادق (ع) در ادامه فرموده است که خودت وصی خودت باش، یعنی آنچه را که انتظار داری دیگران بعد از مرگ تو برای تو انجام بدهند، خودت، تا زنده‏ای برای خودت انجام بده و نسبت به دیگران احساس امنیت نکن، یعنی خیال نکن که اگر امورت را به دیگران واگذار کردی، آنان طبق خواسته تو عمل می‏کنند، بلکه باید خودت نسبت به فرستادن حسنات به قبرت اقدام کنی.

 

آمده است که به فرزندان شخصی که از دنیا رفته بود، گفتند که چرا برای پدرتان کاری انجام نمی‏دهید و به وصیتش عمل نمی‏کنید، چرا که او اکنون در عذاب و آتش است، در پاسخ گفتند که یک نفر در آتش باشد بهتر از این است که ما فرزندانش با عمل به وصیتش مال را از دست بدهیم و از نداری بسوزیم. بنابراین، انسان باید سعی کند که از اعمال شایسته برای آخرتش توشه بردارد و از اموال خالص صدقه بدهد چون رفتن به سرای دیگر و زوال زندگی دنیویِ انسان بسیار نزدیک است و همانند ظرف آبی که سوراخ شده است و قطره قطره از آب آن کم می‏شود، زندگی انسان نیز با سپری شدن روزها و شب‏ها رو به زوال می‏رود، پس با توجه به اینکه زندگیِ دنیوی انسان در مسیر تمام شدن است، انسان باید سعی کند که خود را برای زندگی ابدی و سرای آخرت آماده کند لذا باید از عالَم دنیا حداکثر استفاده را ببرد و زاد و توشه کافی برای زندگی بعد از مرگ خود بردارد.  

 



[1]. حسن بن محمد، دیلمی، ارشاد القلوب الی الصواب، ج1، ص51.

 

 

 

روایت اول: قَالَ رَجُلٌ يَا رَسُولَ اللَّهِ (ص): إِنِّي أَذْنَبْتُ، فَقَالَ: «اِسْتَغْفِرِ اللَّهَ»، فَقَالَ: إِنِّي أَتُوبُ ثُمَّ أَعُودُ، فَقَالَ: «كُلَّمَا أَذْنَبْتَ اِسْتَغْفِرِ اللَّهَ»، فَقَالَ: إِذَنْ تَكْثُرَ ذُنُوبِي، فَقَالَ: «عَفْوُ اللَّهِ أَكْثَرُ فَلَا تَزَالُ تَتُوبُ حَتَّى يَكُونَ الشَّيْطَانُ هُوَ الْمَدْحُورَ»[1].

 

شخصی به رسول اکرم (ص) عرض کرد که یا رسول الله (ص) من گناه کرده‏ام، آن حضرت (ص) فرمود که استغفار کن و از خداوند متعال طلب بخشش کن، او گفت که من توبه می‏کنم، ولی دوباره بازمی‏گردم و گناه می‏کنم، آن حضرت (ص) فرمود که هر وقتی که مرتکب گناه شدی، استغفار کن، آن شخص گفت که اگر این‏گونه عمل کنم، گناهانم زیاد خواهد شد [، یعنی اگر گناه کنم و دوباره استغفار کنم و بعد از آن، دوباره گناه و استغفار کنم، گناهانم زیاد خواهد شد]، آن حضرت (ص) فرمود که عفو و بخششِ الهی از گناهان تو بزرگتر و بیشتر است، پس پیوسته توبه کن تا اینکه شیطان [از اینکه تو را گمراه کند] مأیوس شود.

 

عذاب الهی برای کسانی است که همه پل‏های پشت سر خود را خراب کرده باشند، وگرنه اگر کسی از گناهان خود پشیمان شود و به سمت خدا برگردد و از گناهان گذشته‏اش توبه کند، خداوند او را می‏بخشد و از عذاب الهی در أمان خواهد بود. بنابراین، انسان اگر دستورات الهی را عمل کند و نواهی الهی را ترک کند سعادت و خوشبختی در انتظارش خواهد بود.

 

استغفار دو صورت دارد؛ استغفار زبانی و استغفار عملی.

 

اینکه انسان بعد از هر گناه با زبان بگوید: «استغفروا الله ربی و اتوب الیه». استغفار زبانی است و پسندیده است چون نشان‏دهنده توجه انسان به خدا و توجه به پشیمانی از گناهانی است که مرتکب شده است، یعنی رویکرد او از روی عناد و دشمنی و سرپیچی نسبت به فرمان الهی نیست، بلکه اگر گناهی از او صادر شده است برخاسته از وسوسه شیطان و هوای نفس بوده است و گاهی طمع‏ورزی، او را در مسیر گناه قرار داده است لذا با زبانش استغفار می‏کند و این استغفار نیکو و پسندیده است، اما بزرگان گفته‏اند که در بعضی مواقع، صرف استغفار با زبان نمی‏تواند توبه واقعی برای انسان محسوب شود و آن، زمانی است که انسان حق دیگری را پایمال کرده باشد، مثل اینکه مال دیگری را از بین برده باشد یا آبروی دیگری را برده باشد که در این صورت، تا رضایت او را جلب نکند، بخشیده نخواهد شد و صرف استغفار کردن، کارساز نخواهد بود. پس انسان اگر حقی از کسی پایمال کرده باشد باید در همین دنیا رضایت او را جلب کند تا با خیالی آسوده به دیار باقی کوچ کند، وگرنه در عالَم دیگر، کارش به مشکل خواهد خورد و هر مقدار کار خوب هم انجام داده باشد در آنجا گره‏گشا نخواهد بود.

 

در روایات آمده است که در روز قیامت انسانی که کارهای خوب زیادی در دنیا انجام داده است، خواهد دید که اثری از کارهای خوبی که انجام داده است، نیست و این به این خاطر خواهد بود که اعمال نیک او را به کسانی که حقی بر ذمّه او داشته‏اند، می‏دهند، در مقابل، انسانی که کارهای معمولی انجام داده است، خواهد دید که پرونده‏اش از کار خیر و خوب پر شده است و این به این خاطر خواهد بود که حَسنات و خوبی‏های دیگری که از او طلب داشته است را برای او ثبت می‏کنند. بنابراین، انسان باید مراقب باشد که اصلاً گِرد گناه نرود و اگر گناه کرد، استغفار کند و توبه کند و اگر حق الناس بر عهده‏اش باشد باید آن را ادا کند تا وقتی از دنیا رفت چیزی بر عهده‏اش نباشد.

 

روایت دوم: وَ قَالَ (ص): «إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَفْرَحُ بِتَوْبَةِ الْعَبْدِ مِنْهُ لِنَفْسِهِ وَ قَدْ قَالَ: "إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ"»[2].

 

حضرت رسول  اکرم (ص) فرموده است که هنگامی که بنده‏ای توبه می‏کند، خداوند متعال از خود آن شخص خوشحال‏تر می‏شود و خودِ خداوند فرموده است که خداوند متعال توبه کنندگان و پاکیزگان را دوست می‏دارد.

 

 

 



[1]. سید حسین، طباطبائی بروجردی، جامع احادیث الشیعة، ج14، ص363؛ حسن بن محمد، دیلمی، ارشاد القلوب الی الصواب، ج1، ص46.

[2]. حسن بن محمد، دیلمی، ارشاد القلوب الی الصواب، ج1، ص46.

 

 

 

قال رسول الله (ص): «قال الله عزّ و جلّ: "إذا ذَكَرَني عَبدي في نَفسِهِ ذكرتُه في نَفسي و إذا ذَكَرَني في مَلاٍ ذكرتُه في مَلإ خَير من مَلَئِهِ و إذا تقرَّب منّي شِبرا ًتقرَّبتُ منه ذِراعاً و إذا تقرّب منّي ذراعاً تَقَرَّبتُ منه باعاً و إذا مشى إليّ هَرولتُ إليه"»[1].

 

رسول اکرم (ص) فرموده است که خداوند متعال فرموده است که زمانی که بنده‏ام در نفس خویش من را یاد کند، من نیز او را یاد می‏کنم و به یاد او هستم، اگر من را در جمعی یاد کند، من او را در جمعی که از جمع او بهترند، یاد خواهم کرد، اگر به اندازه یک وجب به من تقرّب جوید، من به اندازه یک ذراع به او تقرّب خواهم جُست، اگر به اندازه یک ذارع به من تقرب جوید، من به اندازه یک باع [، یعنی گشودن هر دو دست] به او تقرب خواهم جست و اگر بنده من گامی به سوی من بردارد من به سمت او هروله خواهم کرد، یعنی با سرعت به سوی او خواهم رفت.

 

منظور روایت مذکور، این است که بنده به هر مقدار که خود را به خداوند متعال نزدیک کند، خداوند متعال بیش از آن مقداری که بنده به او نزدیک می‏شود، به او نزدیک خواهد شد، پس انسان باید در طول زندگی خود سعی کند که به مقام قرب الهی نزدیک شود.

 

اگر انسان برای تقرب به خداوند متعال یک قدم بردارد، خداوند متعال نیز به سمت او می‏آید، اگر انسان با یک یا الله گفتن یا یک سبحان الله گفتن به یاد خدا باشد، خدا نیز او را یاد می‏کند و اگر بنده، خدا را در جمعی یاد کند، خداوند او را در جمعی که از جمع او بهترند، یاد خواهم کرد، یعنی مثلاً اگر بنده در یک جمع کوچک از خداوند یاد کرده است، خداوند متعال در یک جمع بیشتر و بهتر، از او یاد خواهد کرد و این نشانه عنایت و رحمانیت پروردگار است. خداوند فرموده است که اگر بنده به اندازه یک وجب به من تقرّب جوید، من به اندازه یک ذراع به او تقرّب خواهم جُست [، یعنی اگر انسان یک قدم به سمت خدا بردارد، خداوند متعال قدم‏ها به سمت او برخواهد داشت] و اگر به اندازه یک ذارع به من تقرب جوید، من به اندازه یک باع [، یعنی گشودن هر دو دست] به او تقرب خواهم جست و اگر بنده من گامی به سوی من بردارد [، مثلاً برای رفتن مسجد یا زیارت خانه خدا گام بردارد]، من به سمت او هروله خواهم کرد، یعنی با سرعت به سوی او خواهم رفت.

 

گفته‏اند که ابو سعید ابوالخیر بالای منبر به مردم گفت که یک قدم جلو بیایید، مردم جلو رفتند، او از منبر پایین آمد و رفت، از او پرسیدند که چرا از منبر پایین آمدی؟ در پاسخ گفت، هدف من از منبر رفتن این بود که شما یک قدم به سمت پروردگار حرکت کنید و همین‏گونه که با سخن من یک قدم جلو آمدید، اگر یک قدم به سمت خداوند حرکت کنید، کفایت می‏کند. پس انسان اگر به سمت خدا قدم بردارد، خداوند نیز به سوی او می‏رود و در این صورت، صحنه زندگی انسان از گناه و معصیت خالی می‏شود چون فکر و ذهن او مشغول به قدم گذاشتن در مسیر خداوند متعال خواهد شد لذا از کاری که او را از خداوند و رضایت الهی دور کند، فاصله می‏گیرد و سعی می‏کند که همه حرکات و سکنات او از سخن گفتن و حتی سکوتش؛ همه در راه جلب رضایت الهی باشد.

 

 

 



[1]. محمدمحسن، فیضِ کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الأحیاء، ج2، ص267.

 

 

 

عن مولینا و مقتدینا الإمام الصادق (ع): «الْمَغْبُونُ مَنْ غُبِنَ عُمُرَهُ سَاعَةً بَعْدَ سَاعَة»[1].

 

و فی روایة اخری عن الصادق (ع): «لَا تَدَعْ قِيَامَ اللَّيْلِ فَإِنَّ الْمَغْبُونَ مَنْ غُبِنَ قِيَامَ اللَّيْلِ»[2].

 

دو روایت مذکور، عبارةٌ اخری از استفاده از فرصت‏هایی است که در اختیار انسان می‏باشند. انسان گاهی بی‏توجه است و خیال می‏کند که زندگی همین است که شب بخوابد و صبح بیدار شود و روز خود را به شب برساند و این سیر تا پایان عمرش ادامه داشته باشد، در حالی که عمر انسان محدود است و او از محدودیت عمر غافل است.

 

امام صادق (ع) در روایت اول، فرموده است که زیان‏کار واقعی کسی است که لحظه لحظه عمرش را از دست می‏دهد و از آن استفاده نمی‏کند. از دست دادن فرصت عمر یا به این نحو است که انسان عمر خود را در راه گناه و معصیت و نافرمانی از دستورات الهی صرف می‏کند  یا به این نحو است که از عمرش استفاده لازم را نمی‏برد. ممکن است که انسان گناه نکند، ولی با اینکه استعداد دارد، امکانات دارد و توانایی لازم را دارد از فرصت‏های پیش رویش استفاده نمی‏کند و فرصت‏هایش از بین می‏روند. پس انسان باید سعی کند تا از فرصت‏هایی که در زندگی برای او فراهم شده است به نحو احسن استفاده کند و دچار روزمرگی نشود.

 

مرحوم میرزا علی آقای محدث‏زاده (ره) فرزند مرحوم آقا شیخ عباس قمی (ره) گفته است که شخصی اروپایی کتابی به نام یک دقیقه قبل از غذا نوشته بود و درباره اینکه چرا اسم این کتاب را یک دقیقه قبل از غذا گذاشته است، گفته بود که تراکم کاری من زیاد بود و در عین حال علاقه داشتم که کتابی بنویسم، ولی فرصت این کار را نداشتم، تا اینکه زمانی که خانم برای صرف غذا من را صدا می‏زد و سر سفره می‏نشستم، تا زمانی که غذا کشیده می‏شد یکی دو دقیقه زمان می‏برد، من در همین فرصت کوتاه شروع به نوشتن کردم و هر روز چند خطی می‏نوشتم و این کار را هر روز انجام دادم تا اینکه تبدیل به کتاب شد و کتابی را در آن فرصت‏های کوتاه به رشته تحریر درآوردم.

 

 امام صادق (ع) در روایت دوم، فرموده است که شب زنده‏داری و نماز شب را رها نکن چون زیان‏کار کسی است که نماز شب را ترک کند. برکات زیادی در سایه نماز شب و شب زنده‏داری نصیب انسان می‏شود لذا انسان باید از نماز شب غافل نشود و آن را ترک نکند. خیلی از انسان‏ها تا نیمه‏های شب بیدار می‏مانند و نه تنها نماز شب نمی‏خوانند، بلکه چه بسا نماز صبح‏شان نیز با تأخیر خوانده شود یا اصلاً نخوانند و نمازشان قضا شود. انسان باید مطابق سیره اهل بیت (ع) عمل کند، یعنی شب زود بخوابد تا صبح بتواند زود از خواب بیدار شود و سحرخیز باشد.

 

 

 



[1]. محمد بن علی، ابن بابویه، معانی الأخبار، ص342.

[2]. همان.

 

قال مولینا الامیرالمؤمنین الإمام علی بن ابیطالب (ع): «اغْتَنِمُوا الدُّعَاءَ عِنْدَ أَرْبَعٍ؛ عِنْدَ قِرَاءَةِ الْقُرْآنِ وَ عِنْدَ الْأَذَانِ وَ عِنْدَ نُزُولِ الْغَيْثِ وَ عِنْدَ الْتِقَاءِ الصَّفَّيْنِ لِلشَّهَادَةِ»[1].

 

مولای متقیان امام علی (ع) در روایت مذکور، فرموده است که در چهار زمان دعا را غنيمت شماريد؛ هنگام قرائت قرآن؛ هنگام اذان؛ هنگام نزول باران و هنگام رو به رو شدن دو لشگر مؤمنين و كفار، براى جنگ.

 

در رابطه با دعا سه چیز باید مورد توجه قرار گیرد؛ اول، زمان استجابت دعا است، دوم، فلسفه ابتلاء انسان به مشکلات تا انسان بخواهد دعا کند، سوم، حکمت تأخیر در اجابت بعضی از دعاها است و چهارم، اینکه چرا اصلاً گاهی دعا مستجاب نمی‏شود؟

 

مطلب اول، در رابطه با زمان‏های استجابت دعا است.

 

امام علی (ع) فرموده است که در چهار زمان دعا را غنیمت بشمار؛

 

اول، هنگام خواندن قرآن است. معنای این کلام عام است، یعنی هم، زمانی که خود انسان قرآن می‏خواند و هم، زمانی که در مجلسی حضور دارد که قرآن قرائت می‏شود و او شنونده است، اگر انسان دعا کند، دعایش مقرون به اجابت است و خداوند متعال به خاطر جایگاهی که قرآن نزد او دارد، دعای دعا کننده را رد نمی‏کند و آن را مستجاب می‏کند.

 

دوم، هنگام اذان است. این کلام نیز اطلاق دارد و هم، شامل خود انسان می‏شود که اذان بگوید و هم، شامل مؤذن دیگر می‏شود که کس دیگری اذان بگوید و او گوش بدهد.

 

سوم، هنگام نزول باران است.

 

چهارم، هنگام رو به رو شدن دو لشگر مؤمنين و كفار، براى جنگ است. دو احتمال در رابطه با مورد چهارم وجود دارد؛ اول، اینکه منظور این است که دو صف از یک جبهه با هم ملاقات می‏کنند و هدفشان شهادت است و دوم، اینکه منظور، این است که یک صف در مقابل صف دیگر قرار می‏گیرد و هدفش شهادت است.

 

همه چهار مورد مذکور، مورد عنایت و توجه خداوند متعال می‏باشند و لذا چون خداوند متعال به این موارد عنایت دارد، دعای شخص در این موارد، مقرون به اجابت است و خداوند متعال آن را مستجاب می‏کند. استجابت دعا، هم ظرف زمانی می‏خواند و هم ظرف مکانی می‏خواهد، مثلاً ماه مبارک رمضان و شب‏های قدر، ظرف زمانی برای استجابت دعا می‏باشند و مکان‏های متبرکه، مثل مساجد و حرم اهل بیت (ع) ظروف مکانی برای استجابت دعا می‏باشند.

 

گاهی خداوند متعال مقدماتی را فراهم می‏کند که انسان با خداوند دردِدل کند و در پیشگاه خداوند متعال تضرّع کند و اشک بریزد و مشکلش را مطرح کند و آن، زمانی است که خداوند بنده را مبتلا می‏کند و مشکلی در زندگی او پیش می‏آید و این مشکل باعث می‏شود که انسان در پیشگاه خداوند متعال تضرّع کند. انسان‏ها به راحتی در پیشگاه خداوند تضرّع نمی‏کنند و تا مشکلی برای آنها پیش نیاید درِ خانه خدا را نمی‏زنند و معمولاً مشکلات خود را نزد دیگران مطرح می‏کنند و وقتی از آنان ناامید می‏شوند به یاد خداوند می‏افتند و مشکل خود را با خدا مطرح می‏کنند و از او کمک می‏جویند، در حالی که خداوند متعال فرموده است: «ادْعُوا رَبَّكُمْ تَضَرُّعاً وَ خُفْيَةً إِنَّهُ لاَيُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ»[2]؛ پروردگار خود را (آشكارا) از روى تضرّع و در پنهانى، بخوانيد! (و از تجاوز، دست برداريد كه) او متجاوزان را دوست نمى‌دارد. رسول اکرم (ص) در رابطه با این نکته که تضرّع در پیشگاه خداوند متعال و دعا کردن، محبوب خداوند می‏باشند، فرموده است: «إِذَا أَحَبَّ اللَّهُ عَبْداً ابْتَلَاهُ لِيَسْمَعَ تَضَرُّعَهُ»[3]؛ اگر خداوند بنده‏ای را دوست داشته باشد او را مبتلا به مشکل و سختی می‏کند تا تضرّع او را بشنود. انسان فکر می‏کند که اگر بلایی بر انسان نازل شود، الزاماً نشانه خشم خداوند متعال نسبت به انسان است، در حالی که همیشه این‏گونه نیست، بله گاهی بلا جنبه عذاب و تأدیب دارد، ولی همیشه این‏گونه نیست، بلکه گاهی نزول بلا به این خاطر است که خداوند دوست دارد که انسان بیشتر با خداوند ارتباط برقرار کند و در پیشگاه او تضرّع و ابراز نیاز کند. اشکی که از چشمان انسان جاری می‏شود، مقام قرب انسان را بالا می‏برد و مشکلی که برای او پیش می‏آید، مشکلِ ظاهری است ولی در واقع بر کمالات او می‏افزاید. پس مشکلاتی که برای انسان پیش می‏آیند به ظاهر تلخ‏اند و مثل دارویی می‏مانند که مزه تلخ دارند، لکن برای بیمار شفابخش‏ است.

 

مطلب دوم، حکمت تأخیر در اجابت بعضی از دعاها است.

 

امام صادق (ع) در رابطه با اینکه گاهی انسان دعا می‏کند، لکن دعای او مستجاب نمی‏شود، فرموده است: «إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَيَدْعُو اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فِي حَاجَتِهِ فَيَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَخِّرُوا إِجَابَتَهُ شَوْقاً إِلَى صَوْتِهِ وَ دُعَائِهِ»[4]؛ مؤمن دعا می‏کند و برای حاجتش خدا را می‏خواند، در این هنگام خداوند به ملائکه می‏فرماید که اجابت دعای او را به تأخیر اندازید به خاطر اینکه خداوند از دعای آن بنده خوشحال می‏شود و اشتیاق به صدا و دعای او دارد. خدا را خواندن و تضرّع به پیشگاه الهی آثار و برکات زیادی دارد، از جمله اینکه جلو وسوسه‏های شیطان را می‏گیرد و شیطان را از صحنه زندگی انسان دور می‏کند و قلب انسان مالامال از عشق و محبّت به خدا می‏شود و خداوند چنین انسانی را دوست می‏دارد.

 

خداوند متعال فرموده است: «فَإِذَا رَكِبُوا فِي الْفُلْكِ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ فَلَمَّا نَجَّاهُمْ إِلَى الْبَرِّ إِذَا هُمْ يُشْرِكُونَ»[5]؛ هنگامى كه سوار بر كشتى شوند، خدا را با اخلاص مى‌خوانند (و غير او را فراموش مى‌كنند)، امّا هنگامى كه خدا آنان را به خشكى رساند و نجات داد، باز مشرك مى‌شوند!

 

روز قیامت خداوند متعال به شخصی که استجابت دعای او به تأخیر افتاده بوده است یا دعایش مستجاب نشده است، می‏فرماید که تو دعا کردی، اما من اجابت دعای تو را به تأخیر انداختم ولی در عوضِ اجابت دعایت و آن خواسته‏ات که باید در دنیا به تو عنایت می‏کردم این پاداش‏ها را برای تو در نظر گرفته‏ام و این پاداش‏ها به عوض دعاهایی است که به تأخیر افتاده است. چنین انسانی در روز قیامت می‏گوید که ای کاش که هیچ دعای من در دنیا مستجاب نمی‏شد و در قبال عدم استجابت دعا این پاداش‏ها به من داده می‏شد و به تعبیر روشن‏تر، نسیه آخرت بهتر از نقد دنیاست.

 

 

 



[1]. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج7، کتاب الصلاة، ابواب الدعا، باب23، ص64، ح2.

[2]. «الأعراف»:55.

[3]. حسن بن محمد، دیلمی، إرشاد القلوب إلى الصواب، ج‏1، ص183.

[4]. کلینی، الکافی (ط- الإسلامیه)، ج2، ص490.

[5]. «العنکبوت»:65.

 

Please publish modules in offcanvas position.