IMAGE حضور رئیس جمهور در جلسه جامعه مدرسین حوزه علمیه قم1403/02/21
جمعه, 21 ارديبهشت 1403
  رئیس جمهور با حضور در جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در جلسه‌ای با اعضای این نهاد... Read More...
IMAGE در وصول مالیات، رضایت عامه مدنظر باشد1403/02/21
جمعه, 21 ارديبهشت 1403
  رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم گفتند: معتقدیم که نفت ثروتی است که باید برای... Read More...
IMAGE کلید درب‌های فضای مجازی را در اختیار بگیرید1403/02/21
جمعه, 21 ارديبهشت 1403
  رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم با اشاره به اهمیت مدیریت فضای مجازی گفتند:... Read More...
IMAGE رسانه ها زبان گویای انتقال پیام اهل بیت(ع) باشند1403/02/21
جمعه, 21 ارديبهشت 1403
  رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم با اشاره به جایگاه والای اهل بیت (علیهم السلام)،... Read More...

 

باسمه تعالی

متن سخنرانی حضرت آیت الله سید هاشم حسینی بوشهری«دامت برکاته»

موضوع: لزوم شناخت ائمه (ع)- نقش هدایتگری امام صادق (ع)                                                   تاریخ: 95/05/09

مکان: قم،

 

 

 

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدلله رب العالمین بارئ الخلائق اجمعین، باعث الأنبیاء والمرسلین، ثم الصلاة والسلام علی سیدنا و نبینا حبیب اله العالمین، ابی‌القاسم محمد(ص)، وعلی آله الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین الهداة المهدیین واللعن الدائم علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین.

عن مولانا ومقتدانا الامام الصادق(ع): «شِيعَتُنَا مَنْ‏ وَافَقَنَا بِلِسَانِهِ‏ وَ قَلْبِهِ وَ اتَّبَعَ آثَارَنَا وَ عَمِلَ بِأَعْمَالِنَا أُولَئِكَ شِيعَتُنَا».[1]

لزوم شناخت ائمه (ع)- نقش هدایتگری امام صادق (ع)

این مجلس و محفل باشکوه به مناسبت شهادت ششمین امام و پیشوا، وجود مقدس امام صادق(ع) و پنجاه و پنجمین سالگرد حمله وحشیانه مزدوران طاغوت به مرکز علم و فضیلت، از طرف بیت مرحوم آیت الله العظمی گلپایگانی(قدس سره) تشکیل یافته است. موضوع سخنم در محضر اهل علم و فضل و کمال آیات و حجج و مردم خوب و متدین شهر خون و قیام قم، پیرامون لزوم شناخت و معرفت امامان و پیشوایان و نقش هدایتگری امام صادق(ع) است. هم در قرآن و کلام وحی و هم در سخنان گوهربار رسول خاتم (ص) و امامان (ع)، در رابطه با لزوم معرفت و شناخت امامان و اهل بیت (ع) سخن فراوان به میان آمده است. آیات مودّت، آیاتی که خطاب به رسول گرامی اسلام، خطاب به امت اسلامی است در رابطه با وظیفه امت اسلامی نسبت به پیامبر و اهل بیت در قرآن مکرر به چشم می‌خورد. از کلمات نورانی خود امام صادق(ع) هم نسبت به مسئله معرفت و شناخت امامان و پیشوایان جملاتی وجود دارد که من بسنده می‌کنم به یک جمله از کلمات نورانی امام صادق(ع)؛ یکی از اصحاب و یاران امام (ع) از امام(ع) پرسشی را مطرح می‌کند تحت این عنوان: «أَيُّ الْأَعْمَالِ هُوَ أَفْضَلُ بَعْدَ الْمَعْرِفَة» کدامیک از اعمال و کردار ما بعد از شناخت ذات کبریایی حق تعالی برتر و بالاتر است؟ امام صادق(ع) می‌فرماید: «مَا مِنْ شَيْ‏ءٍ بَعْدَ الْمَعْرِفَةِ يَعْدِلُ هَذِهِ الصَّلَاةَ، وَ لَا بَعْدَ الْمَعْرِفَةِ وَ الصَّلَاةِ شَيْ‏ءٌ يَعْدِلُ الزَّكَاةَ، وَ لَا بَعْدَ ذَلِكَ شَيْ‏ءٌ يَعْدِلُ الصَّوْمَ، وَ لَا بَعْدَ ذَلِكَ شَيْ‏ءٌ يَعْدِلُ الْحَج‏» جان سخن اینجاست «وَ فَاتِحُةُ ذَلِكَ كُلِّهِ مَعْرِفَتُنَا، وَ خَاتِمَتُهُ مَعْرِفَتُنَا»[2] در پاسخ امام صادق(ع) می‌فرماید: بعد از معرفت، برتر و بالاتر نماز است، بعد از معرفت و نماز، زکات است، بعد از معرفت و نماز و زکات، روزه است و بعد از اینها حج است، ولی بدان آغاز و انجام همه اینها معرفت و شناخت ما اهل بیت (ع) است. این جمله بلند، این جمله نورانی و رسای امام صادق(ع) در رابطه با معرفت و شناخت اهل بیت است، لذا بی‌جهت نیست که رسول گرامی اسلام خاتم انبیاء محمد مصطفی(ص) در آخرین وصیتش مسئله حرمت‌گذاری به عترت، پیروی راه عترت را عدل قرآن می‌داند، «إِنِّي‏ تَارِكٌ‏ فِيكُمُ‏ الثَّقَلَيْنِ‏ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْض‏»[3] عترت در کنار قرآن، قرآن در کنار عترت، آنانی که دچار انحراف شده‌اند دست از عترت برداشته‌اند و شعار حسبنا کتاب الله سر داده‌اند، سرنوشتی آن چنان پیدا کردند، این است جایگاه امامت، جایگاه پیشوایی و جایگاه امامان معصوم ما هم در قرآن و هم در روایات نورانی اهل بیت. این مجلس و محفل به مناسبت شهادت امام صادق(ع) و یادآوری آن خاطره دردناک قبل از 55 سال قبل برگزار شده است. اجازه بفرمایید سخنم را پیرامون دو موضوع مطرح کنم، موضوع اول در رابطه با نقش هدایتگری امام صادق(ع)، یکی از ویژگی‎های امام صادق (ع) این است که ایشان عمر طولانی دارد نسبت به دیگر امامان و ویژگی دیگرش طول دوران امامت آن حضرت است، لذا فرصت خوبی پیدا کردند تا بتواند در مدینه به گسترش علم و دانش و تفسیر و تربیت شاگرد و گسترش حدیث بپردازد، شما اهل علم، شما بزرگان مجلس، شخصیت‌های علمی که در محضرتان هستند می‌دانید کتاب وسائل ما، مجامع روایی ما، عمده روایاتی که به خصوص در زمینه فقه وارد شده، مربوط به وجود مقدس امام باقر و امام صادق(ع) است، این جایگاه و مکانت امام صادق(ع) است، دوران حضرت، دوران عجیبی است، چند مسئله در زمان حضرت اتفاق افتاده که اینها به عنوان تهدیدهاست و مسائلی در زمان حضرت اتفاق افتاده که اینها به عنوان فرصت‌هاست، تهدیدهای عصر حضرت این بوده که حضرت با یک جو سیاسی مواجه هست بعد از انقراض حکومت امویان و بر سر کار آمدن دولت سفاک عباسیان، این عامل تهدید است برای امام در برهه‌ای از تاریخ حکومت عباسیان، گاهی شرایط امام شرایط دردناکی است که اگر کسی مسئله‌ای شرعی برای او پیش می‌آمد و می‌خواست از محضر امام سوال کند به شکل طبیعی و عادی درِ خانه امام به روی او باز نبود تا بتواند پرسش را مطرح کند، ناگزیر بود لباس خیار فروش را بپوشد، خیارهای خیارفروش را از او بخرد و به عنوان خیارفروش خودش را به درِ خانه امام صادق(ع) برساند تا پرسش شرعی‌اش را بتواند از امام داشته باشد، این شرایط جانکاهی است که به وجود آمده، فرقه‌های مختلف، نحله‌های مختلف، مذاهب متعدد فقهی، مفاسد مختلف اجتماعی، همه اینها در عصر امام صادق(ع) است و لذا امام نمی‌تواند آزادانه در مقابل جبهه طاغوت مبارزه کند، لذا در مقابل آن یار حضرت که به حضرت گاهی با لحن اعتراض آمیز سخن می‌گفت که آقا شما با همه این شیعیانی که دارید چرا در مقابل طاغوت قیام نمی‌کنید، آقا بفرماید تعداد شیعیان همراه من چه تعداد هستند رقمی حدود 100 هزار نفر مطرح می‌کند، امام با تعجب می‌پرسد 100 هزار نفر؟ او در پاسخ می‌گوید، آقا نه 200 هزار نفر شما یار پا به رکاب دارید که اینها آمادگی دارند، باز حضرت با تعجب می‌پرسد 200 هزار نفر؟ می‌گوید نه نیمی از مردم با شما هستند، حضرت دست او را می‌گیرد و به بیابان می‌برد، نوجوانی را می‌بینند که گله گوسفندی را به چرا آورده است؛ حضرت می‌فرماید اگر تعداد یاران واقعی من در عصر منصور و این خلفای عباسی به اندازه این تعداد گله گوسفند بود یک ذره در مبارزه و ایستادن در مقابل جبهه طاغوت کوتاهی نمی‌کردم، بعد آن آقا تعداد گوسفندان را شمرد عدد آنها 17 عدد بود. این عصر خفقانی بود که که حضرت در آن زندگی می‎کرد، اما حضرت یک فرصت طلایی هم در فاصله انتقال قدرت بین حکومت امویان و عباسیان پیدا کرد که این فرصت طلایی را هم امام باقر(ع) و هم امام صادق(ع) پیدا کرد، امام در دو عرصه کار جدی را دنبال کرد، که امروز حوزویان ما، طلاب عزیز ما، فضلای گرانقدر ما، عالمان دین ما، شخصیت‌های وارسته ما به تبعیت از امام صادق(ع) در جامعه باید چنین اقدامی انجام بدهند، امام در دو عرصه کارش را دنبال کرد، عرصه اول در سطح عموم جامعه به شایسته‌سازی اقدام کرد، امام تنها کار نخبگانه‌ای انجام نداد، امام تنها روی شاگردانی مثل ابان بن تغلب‎ها و محمد بن مسلم‌ها و هشام بن حکم‌ها و مومن طاق‌ها کار نکرد که البته آن کار جایگاه خاص خودش را دارد و ارجمند و ارزشمند است که الان اشاره می‌کنم، امام (ع) در سطح افکار عمومی جامعه، مردم کوچه و بازار و افرادی که به عنوان نخبگان جامعه محسوب نمی‌شوند هم امام کار کرد، جملاتی که مطرح کرد، کلماتی که امام بیان کرد، تذکراتی که مطرح کرد، این تذکرات، تذکرات بسیار مهمی است، موقعی که به کسی می‌رسد، می‌گوید من می‌خواهم در مجلسی شرکت کنم و در آن مجلس مبتلا به گناه می‌شوم، چه کنم؟ حضرت (ع) می‌فرماید: «لَا يَنْبَغِي‏ لِلْمُؤْمِنِ‏ أَنْ‏ يَجْلِسَ‏ مَجْلِساً يُعْصَى اللَّهُ فِيهِ وَ لَا يَقْدِرُ عَلى‏ تَغْيِيرِه‏»[4] سزاوار نیست یک مومن و مسلمان و بازاری و یک فرد معمولی در مجلسی شرکت کند که در آنجا گناه انجام می‌گیرد و او قدرت و توان تغییر فضای مجلس را ندارد، اینها تربیت افراد عادی جامعه است، این خطاب، خطاب نخبگان است، خطاب مربوط به توده جامعه است، بازاریان و اصناف مختلف متوجه باشید، در مجلسی که گناه انجام می‌گیرد، حضور پیدا نکنید اگر می‌توانید فضای گناه را تغییر بدهید بسم الله و اگر نتوانستید، اگر پیرو امام صادقی است که می‌فرماید: «شیعتنا من وافقنا بلسانه و قلبه و اتبع آثارنا و عمل باعمالنا اولئک شیعتنا» شیعه امام صادق در مجلس گناه شرکت نمی‌کند، این کار نخست حضرت بود که نمونه‌های فراوانی وجود دارد، در یک جا خطاب به عموم جامعه می‎فرماید: «لَا يَتِمُ‏ الْمَعْرُوفُ‏ إِلَّا بِثَلَاثِ‏ خِصَالٍ تَعْجِيلِهِ وَ تَصْغِيرِهِ وَ سَتْرِهِ فَإِذَا عَجَّلْتَهُ هَنَّأْتَهُ وَ إِذَا صَغَّرْتَهُ عَظَّمْتَهُ وَ إِذَا سَتَرْتَهُ أَتْمَمْتَه‏»[5] خیلی تعبیر زیبایی است، می‌گوید اگر می‌خواهید کار خوب در جامعه رونق پیدا کند، اگر می‌خواهید کار خوب در جامعه شکل بگیرد، سه ویژگی باید کار خوب شما داشته باشد تا به نتیجه برسد، از امام سوال می‌کنند آن سه ویژگی کار خوب چیست که در جامعه شکل بگیرد؟ می‌فرمایند: «تَعْجِيلِهِ وَ تَصْغِيرِهِ وَ سَتْرِهِ» خیلی تعبیر زیباست اگر کار خوب به ذهنتان آمد تأمل نکنید، زود بروید سراغ کار خوب و خیر، جای چه کنم چه کنم نیست، به فردا انداختن نیست، در کار خوب باید تعجیل کرد و باید انجام داد، اگر می‌خواهید دست مسلمانی را بگیرید، اگر می‌خواهید جهیزیه کسی را برایش آماده کنید، اگر می‌خواهید کمکی به حال کسی بکنید، تعجیل کنید.

تصغیره یعنی چه؟ یعنی در نظرت بزرگ جلوه نکند. کاری را که برای خدا انجام داده‌ای، کار خوب تو در نظرت کوچک باید جلوه کند، ذیل روایت نکته جالبی است، «إِذَا صَغَّرْتَهُ عَظَّمْتَهُ» اگر کوچک شمردی کار را، خدای بزرگ این کار کوچک تو را بزرگ جلوه می‌دهد و صورت سوم و وجه سوم تصغیره، بنا نیست در بلندگو بگذاری و هر جا رسیدی به رخ این و آن بکشی، کار خوب را بپوشان که اگر تو پوشاندی، خدا کار خوب تو را برجسته می‌کند. این کلام نورانی امام صادق (ع) در سطح عموم جامعه است، اما در سطح نخبگانی، امام صادق(ع) ابان را تربیت می‌کند، امام صادق هشام را تربیت می‌کند، خود ابان بن تغلب سی هزار حدیث از امام صادق(ع) نقل می‌کند و لذا آن لحظه‌ای که خبر فوقت ابان بن تغلب به امام (ع) رسید تعبیری که حضرت دارد فرمود: «أما و اللّه‏ لقد أوجع‏ قلبي‏ موت‏ أبان‏»[6] به خدایی خدا قسم که مرگ ابان قلب مرا به درد آورد، این کلام نورانی امام صادق در مرگ یک شاگرد تربیت شده مکتب امام صادق است، هشام بن حکم شخصیتی است که هارون الرشید زمانی که درباره او می‌خواهد قضاوت کند می‌گوید زبان هشام بن حکم برابری می‌کند با صد هزار شمشیر زن، این تعبیر کمی نیست، لذا امام صادق(ع) در حق او دعا می‌کند: «لَا تَزَالُ‏ مُؤَيَّداً بِرُوحِ‏ الْقُدُسِ‏ مَا نَصَرْتَنَا بِلِسَانِك‏»[7] تو همیشه هشام عزیز ما مؤید به روح القدس باشی تا زمانی که با زبانت یار ما اهل بیت (ع) هستی، این کلام حضرت در رابطه با این دو شاگرد برجسته است. در بُعد اعتقادی، در بُعد اجتماعی، در بُعد سیاسی حضرت برنامه دارد، در مقابل ابن ابی الاوجاها، ابوشاکر دیصانی‌ها، عبدالملک مصری‌ها، حضرت یکه و تنها مقابله می‌کند و اینها را در مجالس مختلف محکوم می‌کند؛ منصور کسی را که ادعای فقه و فقاهت داشت وادار می‌کند که چهل مسئله از امام صادق(ع) در یک مجلس بپرسد، هر چه پرسید، امام (ع) پاسخ داد، او ناگزیر شد در پایان گفت اعلم الناس کسی است که اختلافات فتاوا را خوب می‌داند و آن کسی جز امام صادق(ع) نیست. اینها جایگاه امام صادق(ع) است در بُعد اعتقادی تنها در مقابل ابن ابی‌الاوجاها امام مناظره نمی‌کند، تنها در مقابل ابوشاکر ديصاني امام مناظره نمی‌کند، یک جوان بر امام وارد می‌شود - این برای ما طلبه‌ها پیام دارد- می‌گوید آقا من خدا را قبول ندارم و منکر خدا هستم، من تا چیزی را به چشمم نبینم به آن باور پیدا نمی‌کنم، آقا فرمود تو این عالم و خورشید را قبول دارید، زمین و ماه و آسمان را قبول داری؟ گفت همه اینها را من قبول دارم چون به چشمم می‌بینم، حضرت فرمود به نظر شما این خورشید و ماه و زمین از چه وقت به وجود آمدند؟ به تعبیر طلبگی ما آیا اینها قدیم هستند یا حادث، اینها از اول بودند یا بعداً پدید آمدند، فکر کرد اگر بگوید حادث است حتماً امام سوال می‌کند چه کسی آنها را به وجود آورده است، لذا گفت اینها از روزی که آدم بوده روی زمین خورشید و ماه و امثال ذلک بوده است، امام در اینجا سوال کرد آیا تو که می‌گویی تا من چیزی را نبینم به آن باور ندارم، تو آن روز بوده‌ای که اینها بوده‌اند یا نبوده‌ای؟ به همین جا که رسید ناگزیر شد تسلیم کلام امام صادق بشود.

در ابعاد اجتماعی بارها و بارها نکاتی پیش می‌آمد مسائلی پیش می‌آمد و وجود مقدس امام صادق(ع) گره‌گشایی می‌کرد، مشکلات جامعه را برطرف می‌کرد و آحاد جامعه تحت تاثیر رفتار امام صادق و برخورد امام صادق قرار می‌گرفتند. بزرگترین معضل امام صادق(ع) معضل مواجه شدن حضرت با طاغوت‌های زمان خودش بود بخصوص منصور دوانیقی، منصور دوانیقی خیلی بر امام سخت‌گیری کرد، روزی به امام خطاب کرد چرا مثل بقیه مردم با ما رفت و آمد نمی‌کنید، حضرت فرمود: ما که دنیایی نداریم، تا از تو بخاطر دنیایمان بترسیم و تو آخرتی نداری که ما به خاطر آخرت به تو امید داشته باشیم، منصور برگشت و گفت حالا که سراغ ما نمی‌آیی لااقل نصیحتی کنید ما را، خیلی سخن تکان دهنده است، ببینید تهدید وجود دارد، بارها امام را احضار کردند، تهدید به قتل کردند ولی حضرت شجاعانه در مقابل طاغوت زمان سخن می‌گوید، می‌فرمایند: «مَنْ‏ أَرَادَ الدُّنْيَا لَا يَنْصَحُكَ وَ مَنْ أَرَادَ الْآخِرَةَ لَا يَصْحَبُك‏»[8] کسی که دنبال دنیاست که تو را نصیحت نمی‌کند دنیا را از دست می‌دهد و کسی که دنبال آخرت است با تو هم‌نشینی نمی‌کند تا بخواهد تو را نصیحت کند، این پاسخ دندان شکن امام صادق(ع) به منصور است اما منصور دست بردار نیست، در مقابل مکتب امام صادق(ع) می‌خواهد مکتب‌سازی کند، در مقابل امام صادق(ع) می‌خواهد شخصیت‌سازی کند، مالک بن انس یک شخصیت گمنامی است، اما منصور کسی را به دنبال او می‌فرستد، هر موقع مالک وارد مجلس می‌شود، منصور با تمام مجموعه در مقابل مالک می‌ایستد، می‌خواهد مالک را در مقابل امام صادق(ع) در جامعه آن روز بزرگ کند، به مالک می‌گوید تو کتاب حدیث بنویس من کتاب حدیث تو را در سراسر حکومتم منتشر خواهم کرد، لذا مالک کتاب مقطع را نوشت که بیش از 1720 حدیث در آنجاست، منصور با او شرط کرد، یک شرط دارد، در صورتی کتاب تو را در سطح کشور مطرح خواهم کرد که حتی یک روایت از علی به تعبیر او و از امیرمومنان علی(ع) به تعبیر ما در این کتاب تو ذکر نشود، او هم چنین کرد، مکتب سازی در مقابل مکتب امام صادق(ع)، چهره‌سازی، شخصیت‌سازی در مقابل شخصیت امام صادق تا شخصیت امام تحت شعاع شخصیت مالک بن انس قرار بگیرد، این کاری است که منصور دوانیقی انجام داده، آن هم نه یک بار و چند بار، گاهی دستور می‌داد امام را احضار کنند، بعد شرایطی برای او پیش می‌آمد، ناچار می‌شد دو زانو در مقابل امام بنشیند و به امام بگوید شما فرمایشی دارید، امام بفرماید تو ما را احضار کردی من که اینجا نمی‌آمدم.

بزرگان مجلس، مردم خوب و ولایتمدار قم، طاغوت‌های زمان کارشان این است، در مقابل چهره‌های الهی مبارزه می‌کنند، جنگ راه می‌اندازند، یورش راه می‌اندازند، حمله راه می‌اندازند، 55 سال قبل در همین فیضیه، طاغوت زمان ما در مقابل شخصیت امام و مراجع بزرگوار تقلید، در مقابل شخصیت برجسته‌ای که آمد در مجلس عزای امام صادق (ع) شرکت کند حمله را آغاز کرد، کماندو راه انداخت، نیروهای نظامی را با اسلحه وارد فیضیه کرد، عده‌ای در لباس دهقان و کشاورز اینجا ریختند به سر و صورت طلبه‌ها زدند، طلبه‌ها را زخمی کردند، از طبقه دوم این ساختمان به رودخانه انداختند، فاجعه‌ای آن روز اتفاق افتاد، این حرکت ددمشنانه‌ای بود که طاغوت زمان ما به پیروی از طاغوت عصر امام صادق انجام داد، این روش طاغوت‌های زمان در هر برهه‌ای از تاریخ است، اگر امام را تبعید می‌کنند، اگر شخصیت آیت‌الله العظمی گلپایگانی در یکی از این حجرات تردید دارم حجره این طرف مدرس یا حجره آن طرف مدرس در اطاق به ظاهر زندانی می‌شود چون اینها ریختند طلبه‌ها را کتک زدند و تعدادی از همراهان آن مرجع بزرگ جلو درب ایستادند تا از جان حضرت آیت الله العظمی گلپایگانی حفاظت و حمایت کنند، این وضعیت طاغوت است، لذا منصور به ربیع می‌گوید در دل شب برو امام صادق را در هر حالی که هست احضار کند به کاخ و قصر ما، ولی پسرش محمد را می‌فرستد به او هم دستور می‌دهد از دم در وارد نشو، از بالای دیوار وارد شو آن هم در دل شب، وارد منزل امام صادق می‌شود، می‌گوید وارد شدم دیدم امام صادق پیراهن بلند سفیدرنگی را پوشیده و در حال نماز و نیایش و دعاست. می‌گوید کمی صبر کردم حضرت نمازش را تمام کرد، گفتم منصور تو را احضار کرده، گفت پس اجازه بده غسل کنم و لباسم را بپوشم، می‌گوید به او اجازه ندادم می‌گوید من سوار بر اسب بودم و حضرت جلوی من با پای پیاده، با سر برهنه آن هم در دل شب، می‌گوید برای حضرت دلم رحم آمد حضرت را سوار بر اسب کردم، او را نیمه شب به قصر منصور بردم این یکی از اقدامات منصور است؛ منصور دستور می‌دهد خانه امام صادق را آتش بزنند؛ بزرگان! طلاب! فضلا! این در تاریخ مظلومیت شیعه سابقه دارد، درب خانه حضرت زهرا را آتش زدند، خیمه‌های بچه‌های ابی‌عبدالله را آتش زدند، الان نوبت رسیده به خانه امام صادق، حضرت همینطور در راهروی منزل می‌گشت، می‌فرمود: من فرزند ابراهیم خلیل هستم که آتش خاموش شد برای او، مردم آمدند آتش را خاموش کردند ولی دیدند آقا دارد گریه می‌کند، گفتند آقا آتش به کسی آسیب نرساند چرا گریه می‌کنید، فرمود به یاد بچه‌های جدم حسین افتادم، این بچه‌ها رو به بیابان آوردند، آشیانه‌شان را آتش زدند، پناهگاهی نداشتند، من عرض می‌کنم آقا امام صادق تو را مسموم کردند و زهر دادند، اما «لایوم کیومک یا عبدالله» آقا امام صادق تو را شهید کردند ولی خواهرت زینب را کتک نزدند، آقا امام صادق تو را شهید کردند ولی بچه‌هایت دربه‌در بیابان‌ها نشدند، آقا امام صادق تو را شهید کردند ولی بدن مطهرت سه روز و سه شب در بیابان کربلا روی زمین نیفتاده بود، آقا امام صادق تو را شهید کردند ولی اسب‌های نعل زده بر بدنت نتاختند...

من قبل از اینکه دعا کنم لازم می‌دانم از طرف آقازادگان مکرم مرحوم آیت الله العظمی گلپایگانی از همه آیات حجج ائمه محترم جمعه، شخصیت‌های علمی، اساتید بزرگوار، فضلا و طلاب و شما مردم خوب و خون گرم و ولایی به خاطر حضورتان در این جلسه آبرومند تقدیر و تشکر کنم.

پروردگارا ما را بیامرز، به اسلام و اسلامیان عزت عنایت بفرما، تا از ما راضی نشوی ما را از این دنیا مبر، روح بلند حضرت امام، روح بلند مرحوم آیت الله العظمی گلپایگانی را پروردگارا عالی است اعلا بگردان، به رهبر معظم انقلابمان این سکان دار کشتی انقلاب پروردگارا عزت و سلامت و طول عمر با برکت عنایت بفرما، به مراجع بزرگوار تقلیدمان عزت و سلامت عنایت بفرما، پروردگارا این توسلات را به شایستگی از همه ما قبول بفرما، پروردگارا این فیضه ما این مهد علم و تقوا و فضیلت را برای دفاع از اسلام در مقابل تمام خطرات حفظ بفرما، در فرج مولا و آقایمان صاحب اصلی‎مان حضرت بقیه الله الاعظم تعجیل بفرما، با صلوات بر محمد و آل محمد.



1.وسائل الشيعة، ج‏15، ص247.

[2]. الأمالي (للطوسي)، ص694.

[3]. وسائل الشيعة، ج‏27، ص34.

[4]. كافي (ط - دار الحديث)، ج‏4، ص121.

[5]. بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏71 ؛ ص413

[6]. من لا يحضره الفقيه، ج‏4، ص435.

[7]. بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏29، ص69.

[8]. كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة)، ج‏2، ص209.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدلله رب العالمین، والصلاة والسلام علی سیدنا و نبینا حبیب اله العالمین، ابی‌القاسم المحمد، وعلی آله الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین الهداة المهدیین واللعن الدائم علی اعدائهم اجمعین من الان الی قیام یوم الدین.

قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم : (مَنْ فُتِحَ لَهُ بَابُ خَيْرٍ فَلْيَنْتَهِزْهُ فَإِنَّهُ لَا يَدْرِي مَتَى يُغْلَقُ عَنْهُ‌)[1]

من هم به سهم خودم حضور شما خواهران محترمه را در حوزه‌های علمیه خواهران خوشامد عرض می‌کنم و هرچند که ماه‌های آغازین سال تحصیلی است برای موفقیت تک تک شما از خدای بزرگ توفیق و پیشرفت و سعادت آرزومندم. از همت بلند بزرگواران دست‌اندرکار این برنامه برادر عزیز و بزرگوارمان جناب حجت الاسلام والمسلمین حاج آقای قندی و همکاران محترمشان در برگزاری اینگونه جلسات تقدیر و تشکر می‌کنم. کاری است بسیار ارزشمند و مورد نیاز. من مطالب را در دو بخش خلاصه می‌کنم خدمت شما خواهران؛

بخش اول این است که اساساً چه ضرورتی داشت در کنار تاسیس حوزه‌های برادران، حوزه‌هایی به عنوان حوزه‌های خواهران تشکیل بشود و روز به روز هم گسترش پیدا کند؟

مطلب دوم راجع به این هست که حالا که این شرایط فراهم شده خواهرانی که ورود پیدا کردند در حوزه به خصوص شما که سال اول طلبگی‌تان را دارید تجربه می‌کنید چه اقداماتی را انجام بدهید تا در پایان راه بعد از گذشت چند سال احساس موفقیت کنید و براساس اهدافی که مدنظرتان بوده در حقیقت نسبت به آن اهداف به موفقیت نائل آیید. در رابطه با مطلب اول که چه ضرورتی برای تاسیس حوزه‌های خواهران وجود داشته، دو جهت به نظر من ضرورت تاسیس حوزه خواهران را ایجاد کرده:

یک. خواهران هم مانند برادران می‌خواهند با معارف اسلامی آشنا بشوند، چرا یکجانبه تنها برادران با مسائل دینی، احکام، معارف، تفسیر، کلام، تاریخ آشنا بشوند. ما در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم به عنوان جامعه اسلامی تفاوتی از نظر تحصیل علم، از نظر رشد و ارتقاء معنوی، بین برادران و خواهران نیست، این قرآن مجید ماست می‌فرماید: (مَنْ عَمِلَ صَالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ)[2] قرآن می‌گوید فرقی بین زن و مرد نیست، بین خواهر و برادر تفاوتی نیست، معیار و شاخص ما عمل صالح است، معیار و شاخص در نزد خدای متعال ایمان است، بنابراین همانطور که برادران و جنس مرد می‌توانند به مراتب عالی کمال، به مراتب عالی علمی و معنوی و تهذیب نفس دسترسی پیدا بکنند این فرصت را دین ما و حوزه‌های دینی ما و قرآن ما و مکتب ما برای خواهران هم ایجاد کرده، اینها هم می‌توانند عالمه باشند، ملا باشند، تحصیل کرده باشند، به مدارج عالی علمی و کمالات معنوی دسترسی پیدا کنند، پس چرا حوزه خواهران؟ به دلیل اینکه خواهران مانند برادران، جنس زن مانند مرد، همانطور که عرصه برای رشد و تعالی مردان وجود دارد، عرصه برای رشد و تعالی زنان هم وجود دارد، اینها نباید از غافله علم و جهاد و رشد و تعالی و معنویت عقب بمانند، این نکته اول، همانطور که ما در طول تاریخ داشتیم، در عصر ائمه داشتیم، خود صدیقه طاهره فاطمه زهرا(س) خود زینب کبری(س) غیر از آن ویژگی و انتصابشان به اهل بیت که در جایگاه خودش محفوظ است، ما موقعی که در رابطه با صدیقه طاهره (س) صحبت می‌کنیم، در رابطه با زینب کبری(س) صحبت می‌کنیم، یا در رابطه با زنان عصر پیامبر (ص) و عصر ائمه(ع) صحبت می‌کنیم، شخصیت‌هایی که از میان زنان برخواستند یک بخش مهمی برمی‌گردد به تسلط آنها بر مباحث علمی و دینی، دانشمند بودند و عالمه بودند و درخشیدند.

پاسخ دوم این است که نیازهای جامعه ما این اقتضاء را دارد، جامعه امروز ما بخش قابل توجهی از آن را بانوان و زنان تشکیل می‌دهند، ما درست است که خطبایمان، گویندگانمان در بین حوزه‌های برادران شکل می‌گیرند، با خطابه‌هایشان، با منبرهایشان، با سخنرانی‌هایشان هم برای مردان قابل استفاده است، هم برای زنان قابل استفاده است، الان اینطوری است، اما ما یکسری مواردی در جامعه داریم که این موارد ایجاب می‌کند که خود خواهران با مسلح بودن به سلاح علم و دانش، با مسلح بودن به کمالات معنوی اینها ورود پیدا کنند، عرصه خانواده، عرصه آموزش و پرورش، عرصه دانشگاه‌ها، عرصه مجامع مختلف، خواهران ورود پیدا کنند و در نتیجه به خاطر ورودشان بتوانند آن نقش آفرینی و تاثیرگذاری لازم را داشته باشند، شما تجربه خواهید کرد آغاز راه هستید، بعد از چند سال فراگیری دانش در این حوزه‌های خواهران می‌دانید موقعی که دانشی را اندوختید و به جایی رسیدید که می‌توانید کلام و پیامتان را به دیگران منتقل کنید، نقش و تاثیرتان را خوب خواهید فهمید، موقعی که جایی ورود پیدا می‌کنید، سخنرانی می‌کنید، کلاسی برگزار می‌کنید، نقش و تاثیر شما نقش و تاثیر فوق العاده‌ای است، این راجع به اصل ضرورت تشکیل حوزه‌های خواهران و ضرورت تحصیل خواهران در حوزه‌های علمیه خواهران و لذا همانطور که اشاره فرمودند علاوه بر مدیریتی که الان دارد حوزه‌های خواهران، علاوه بر جامعه الزهرا، در سراسر کشور خوشبختانه ما حوزه داریم. علاوه بر شورای سیاستگذاری حوزه‌های علمیه برادران یک شورای سیاستگذاری برای حوزه‌های علمیه خواهران هست که سیاستگذاری می‌کنند، برنامه‌ریزی می‌کنند و امیدواریم روز به روز امکاناتشان فراهم بشود و بزرگواران بتوانند حوزه‌های خواهران را در سراسر کشور گسترش بدهند، رشته‌های تخصصی ایجاد بکنند و حقیقتاً به شما عرض کنم، بنای ما و نظر ما این است که همانگونه که برادران رشد می‌کنند، صاحب تخصص در علوم مختلف اسلامی می‌شوند، خواهران هم به این درجه از رشد و کمال و معنویت دسترسی پیدا کنند.

اما نکته دوم، نکته دوم این است که حالا که معلوم شد شما بی‌حساب این راه را انتخاب نکردید، با یک محاسبه دقیق این راه را انتخاب کردید، خودتان نیازمند به مسائل بوده‌اید و جامعه هم به شما نیازمند است، حالا چه کنیم که موفق بشویم، راهکار برای موفقیت چیست؟ تقریباً نزدیک به دو ماه از سال تحصیلی شما گذشته چه کنید که موفقیت لازم را در این عرصه داشته باشید، راه موفقیت این کلمات و روایاتی است که در این زمینه وجود دارد و من امشب تقدیم حضور شما می‌کنم که انشاءالله شما بتوانید استفاده کنید، وجود مقدس امیرالمؤمنین یک جمله‌ای دارد و آن جمله، جمله جالبی است، می‌فرماید: (العلم لا يحصل إلّا بخمسة أشياء: أوّلها: بكثرة السّؤال و الثّاني: بكثرة الاشتغال و الثّالث: بتطهير الأفعال و الرّابع: بخدمة الرجال و الخامس: باستعانة ذي الجلال)[3]؛ علم برای کسی فرق نمی‌کند، مرد، زن، خواهر، برادر، علم به دست نمی‌آید مگر در پرتو پنج چیز، یعنی شما که آغاز راه هستید روی این 5 نکته کلیدی که منشور ورود طلبه به حوزه‌هاست، چه خواهر و چه برادر، این 5 نکته را به عنوان دستورالعمل قرار بدهید برای پیشرفت تحصیلی‌تان، اینجا نوشته‌اند بحث طلیعه حضور، یعنی برای شروع در کار ما یک آموزش‌هایی ببینیم و یک شناختی پیدا کنیم که با آگاهی ورود در عرصه طلبگی پیدا کنیم، اولین نکته‌ای که امیرالمؤمنین می‌فرماید این نکته است: «أوّلها: بكثرة السّؤال»؛ یعنی شما خواهران اگر می‌خواهید موفق بشوید و همان سال اول به موفقیت چشمگیری نائر بشوید که پایان سال با کارنامه روشن و درخشانی مورد تشویق قرار بگیرید راه کارش کثرت سوال است؛ یعنی در کلاسی که حضور پیدا می‌کنید کنجکاو باشید، روح پرسشگری در میان شما وجود داشته باشد، پرسشگر باشید تا مطلبی را ندانسته‌اید و به آن پی نبرده‌اید از آن عبور نکنید، این نکته مهمی است، بعضی‌ها در کلاس درس حضور پیدا می‌کنند اما حضورشان در کلاس درس یک حضور تشریفاتی است، ساعتی را بگذرانند وتمام، ولی بعضی‌ها حضور در کلاس درس پیدا می‌کنند، دقیقاً توجه می‌کنند استاد چه می‌گوید، قبل از درس استاد مطالعه می‌کنند، بعد این درس را مباحثه می‌کنند، کاملاً این درس را روان‌شده، یادداشت شده، نوشته شده می‌گذارند کنار، می‌گویند این درس را کاملاً همه جوانب آن چه صرف، چه نحو، چه منطق، چه تاریخ و چه احکام، هر درسی که داریم مطالعه کردیم. پس مورد اول کثرت سوال است، کثرت سوال نه اینکه اجازه ندهید استاد حرف بزند، روح پرسشگری، یعنی تا چیزی را نفهمیده‌اید عبور نکنید، دومین نکته‌ای که امیرالمؤمنین علی(ع) مطرح می‌کند بعد از مسئله کثرت سوال می‌فرماید، «و الثّاني: بكثرة الاشتغال»؛ خواهران، حالا که خدا به شما توفیق داده در این وادی وارد شده‌اید، ممکن بود شما مسیر دانشگاه را بروید، خوب آن هم مسیری است، همکلاسی‌های شما الان تعدادی در دانشگاه هستند شما آمده‌اید اینجا؛ یا می‌خواهند بروند دانشگاه، کثرة الاشتغال یعنی چی؟ یعنی پر کار بودن، انسان‌های بی‌حال، انسان‌های کسل، انسانی که حال درس خواندن ندارند، این غیر از روح پرسشگری است، کثرت الاشتغال یعنی از تمام ظرفیت‌ها و فرصت‌های در اختیار استفاده کرد، شب تا یک زمان مشخصی که برایتان گذاشتند مطالعه کنید، حضور در کلاس‌های درس یک حضور جدی باشد نه هر روز به بهانه‌ای دچار کم حوصلگی شدن و درس را تعطیل کردن؛ کثرت اشتغال یعنی پر کار بودن، انسان‌های پر کار موفق می‌شوند، به شما بگویم همه موفقیت‌ها از رهگذر نبوغ و استعداد بالا نیست، ما افرادی داشتیم که بخاطر اینکه دارای استعداد بالا بودن، دارای نبوغ بالا بودن یک نوع حالت غرور به آنها دست داده، درس را جدی نمی‌گرفتند، می‌گفتند حالا آنچه استاد می‌گوید ما هم یاد می‌گیریم، در عوض افرادی که نبوغ لازم و استعداد لازم نداشتند ولی پر کار بودند، از تمام آناتشان فرصت‌های در اختیارشان استفاده می‌کردند، اینها در پایان راه موفق بودند نه افراد مستعد و افراد دارای نبوغ، بنابراین از ظرفیت‌هایتان استفاده کنید، از فرصت‌های در اختیار استفاده کنید، در مدرسه‌تان اگر کتابخانه است، به جای اینکه بنشینید و گعده کنید و حرف اینجا و آنجا بزنید یک ساعت‌هایی را برای مطالعه در کتابخانه با یک فضای آرام، درس را مطالعه کنید و بدانید و همانطور که عرض کردم هر چه را هم که نمی‌دانید و متوجه نشدید از اساتیدتان سوال کنید و استفاده کنید. نکته سومی که امیرالمومنین به عنوان منشور طلبگی بیان می‌کند که در طلیعه حضور باید شما به آن توجه کنید می‌فرماید: «و الثّالث: بتطهير الأفعال»؛ ممکن است انسان روح پرسشگری داشته باشد، ممکن است پر کار هم باشد از تمام فرصت‌هایش استفاده کند ولی این می‌شود بُعد علمی، حوزه‌های علمیه ما چه حوزه‌های برادران و چه حوزه‌های خواهران دو بال دارد، یک بال علم است و بال دیگر اخلاق و تهذیب و تزکیه نفس. اگر کسی یک بال را در نظر بگیرد و از بال دوم غفلت کند این یک طلبه موفق، دانشجوی موفق، خواهر موفق نخواهد شد در عرصه طلبگی، لذا امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «و الثّالث: بتطهير الأفعال»؛ تطهیر افعال یعنی چه؟ یعنی کارهایی که انجام می‌دهی،- افعال جمع فعل است- پاک و پاکیزه انجام بدهی؛ از نیتتان تا عملی که در خارج انجام می‌دهی، یعنی الان این دو ماهی که بر شما گذشته به نظر من خیلی از مسائل باید برای شما حل شده باشد و از محضر اساتیدتان استفاده کرده باشید، با نماز اول وقت دیگر کاملاً انس گرفته باشید، دیگر گذشت آن زمانی که نماز را با تاخیر می‌خواندید، در عالَم طلبگی آمدید نماز اول وقت حتماً به شما یادآوری کردند که اُنس با خدا آن هم در دل شب چقدر برکات و توفیقات برای شما دارد، بخصوص سن و سال شما که هنوز سنی از شما نگذشته، شرایط و اقتضائات شما به گونه‌ای است که هر چقدر این دل شما مصفاتر و پاک‌تر، اعتقاد شما پاک‌تر، کارهایی که انجام می‌دهید برای خدا و اخلاص بیشتر به همان مقدار در موفقیت شما تاثیرش بیشتر هست، طبق تجربه‌ای که ما داریم، کسانی که به جایی رسیدند اینگونه نبوده که تنها با چند اصطلاح صرف و نحو و تاریخ و اینها موفقیت پیدا کردند، آن توجه خدا به آنهاست. تعبیری امام باقر دارد که تعبیر جالبی است، می‎فرمایند: (عَنِ الثُّمَالِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: قَالَ مَا مِنْ‏ قَطْرَةٍ أَحَبَ‏ إِلَى‏ اللَّهِ‏ مِنْ‏ قَطْرَةِ دَمٍ فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَوْ قَطْرَةٍ مِنْ دُمُوعِ عَيْنٍ فِي سَوَادِ اللَّيْلِ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ)[4]؛ دو قطره پیش خدا ارزشمند است یکی قطره خون شهید آن لحظه‌ای که به زمین می‌ریزد خیلی پیش خدا محبوب است، دوم قطره اشک در دل شب از خوف خدا اشک ریختن؛ تطهیر افعال یعنی انسان به گونه‌ای با خدا انس پیدا کند، اگر توانستید با خدا انس پیدا کنید، اگر توانستید با اهل بیت انس پیدا کنید، شما حرفتان اثر پیدا می‌کند، کلامتان اثر می‌کند، آن موقع سخن که از دل برآید بر دل نشیند، این هم نکته سوم که البته راه طولانی است، یک شبه نمی‌شود این راه را طی کرد، شما شاید رفته‌اید سر مزار علامه طباطبایی، سر مزار مراجع بزرگواری که اینجا هستند، شخصیت‌ها، مراجع اینها کار یک روز و دو روز و ده روزشان نبوده. علامه طباطبایی که قبرشان در این حرم مطهر هست می‌گوید من 17 سال، آغاز دوره طلبگی 17 سال شب‌ها را تا صبح نخوابیدم، آن عالم بزرگ می‌گوید من به خاطر گفتن یک الحمدلله که به ظاهر کلمه الحمدلله کلمه بدی نیست بلکه بسیار خوب هم هست، می‌گوید به خاطر یک کلمه الحمدلله هنوز دارم استغفار می‌کنم، گفتند آقا الحمدلله گفتن که استغفار ندارد، گفت چرا استغفار دارد، من در مدرسه بودم و مشغول تدریس بودم، یک مرتبه به من خبر دادند فلان محله آتش گرفته، نگران شدم که خانه ما هم آن محله است، آتش گرفته یا نگرفته؟ بعد که پرس و جو کردم گفتند نه خانه شما آتش نگرفته، گفتم الحمدلله، بخاطر آن الحمدلله دارم استغفار می‌کنم، یعنی حالا خانه دیگران آتش گرفته طوری نیست خانه ما آتش نگرفته الحمدلله؛ برای آن الحمدلله من دارم استغفار می‌کنم، خوب دقت کنید، اولیاء الهی و بزرگان ما حرف‌هایشان و عملکردهایشان با حساب و کتاب بوده، بنابراین تطهیر افعال و پاک عمل کردن، مهذب بودن، نکته بسیار مهمی است که در زندگیتان رعایت کنید، غیبت نکنید، دروغ نگویید، تهمت نزنید، بیخود دیگران را مسخره نکنید، اینها پاسخ می‌خواهد، اگر می‌توانید سکوت کنید. در روایات وارد شده، سکوت طلاست، بنا نیست جایی که لازم نیست انسان حرف بزند، حرف بزند.

نکته چهارم،‌ «و الرّابع: بخدمة الرجال»، بخدمة الرجال یعنی چه؟ مقصود این است که در محضر اساتید، احترام اساتید را حفظ کنید، در حقیقت نقش یک خدمتگذار نسبت به استاد پیدا کنید تا بتوانید از علم و دانش استاد استفاده کنید و بهره ببرید، حرمت استاد، تکریم استاد، حرمت جایگاه استاد اینها موفقیت است، تجربه نشان می‌دهد طلبه، دانش آموز، دانشجو اگر نسبت به استادش بی‌حرمتی و بی‌اعتنایی کرده گاهی جوان مرگ شدند، لذا حریم استادها را حفظ کنید تا بتوانید از دانش و علم و اخلاق و معنویتشان استفاده کنید و نکته پنجم به عنوان پنجمین اصل از اصول طلبگی: امیرالمومنین می‌فرماید: پنجمین اصل عبارت از این است که «و الخامس: باستعانة ذي الجلال»؛ یعنی انسان ممکن است روح پرسشگری داشته باشد. اصل اول، ممکن است انسان پرکاری باشد، ممکن است تلاش در جهت تهذیب نفس داشته باشد، ممکن است حرمت استاد را هم نگه بدارد ولی اینها برای انسان میسور نیست، فراهم نمی‌شود مگر به امدادهای غیبی الهی. باستعانة ذی الجلال، یعنی کمک گرفتن از ذات کبریایی حق تعالی.

شما تازه آمده‌اید، ورودتان تازه است، دل‌هایتان پاک و آماده است، این نکته اول و این 5 اصلی که امیرالمومنین علی(ع) مطرح کرد، من یک چند اصل دیگر هم عرض می‌کنم و دعایتان می‌کنم و دیگر طولانی نمی‌کنم سخن را، امیرالمؤمنین یک جمله‌ای از پیغمبر اکرم و نبی مکرم خاتم انبیاء محمد مصطفی(ص) دارند و آن نکته این است می‌فرماید: (مَنْ‏ طَلَبَ‏ الْعِلْمَ‏ لِلَّهِ‏ لَمْ يُصِبْ مِنْهُ بَاباً إِلَّا ازْدَادَ بِهِ فِي نَفْسِهِ ذُلًّا وَ فِي النَّاسِ تَوَاضُعاً وَ لِلَّهِ خَوْفاً وَ فِي الدِّينِ اجْتِهَاداً وَ ذَلِكَ الَّذِي يَنْتَفِعُ بِالْعِلْمِ فَلْيَتَعَلَّمْه‏)[5] این هم چند اصل دیگر طلبگی است، این هم امیرالمومنین از پیامبر نقل می‌کنند، آن جمله اول کلام امیرالمومنین بود. پیامبر اکرم به نقل امیرالمومنین می‌فرماید: من طلب العلم لله؛ یعنی خواهر محترمه‌ای که از پدر و مادر خداحافظی کرده و وارد حوزه شده، این طلب العلم لله است؛ یعنی به خاطر خدا آمده دنبال تحصیل، نه به دنبال مدرک است، نه به دنبال پست است و نه به دنبال ریاست، طلب العلم لله؛ به خاطر خدا آمده دنبال علم و دانش، لَمْ يُصِبْ مِنْهُ بَاباً؛ می‌گوید به بابی از علم نمی‌رسد، می‌گویند اگر صرف می‌خواند، نحو می‌خواند، منطق می‌خواند، تاریخ می‌خواند، هر علمی که می‌خواند می‌گوید به هر بابی از ابواب علوم که رسید این نمی‌گوید من به جایی رسیدم، چنین و چنانم، روز به روز احساس کوچکی بیشتر می‌کند. لَمْ يُصِبْ مِنْهُ بَاباً إِلَّا ازْدَادَ بِهِ فِي نَفْسِهِ ذُلًّا؛ یعنی در وجود خودش احساس یک نوع ذلت و کوچکی می‌کند، می‌گوید خدایا یعنی معرفتش بیشتر می‌شود، هر مقدار دانش و معرفت و آگاهی‌اش بیشتر می‌شود، خودش را کوچکتر می‌بیند در مقابل خدا، (عَظُمَ‏ الْخَالِقُ‏ فِي‏ أَنْفُسِهِمْ‏ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِي أَعْيُنِهِم)[6]؛ آنکه در پیش او بزرگ جلوه می‌کند، خداست و آنچه که کوچک جلوه می‌کند غیرخداست. پس درس بخوانیم به تعبیر امیرالمومنین تا در خودمان احساس کوچکی کنیم، بگوییم به جایی نرسیدیم اگر یک تعریفی از ما کردند بگوییم ما هنوز اول و آغاز راه هستیم، کاری نکرده‌ایم؛ نکته دوم، وفی الناس تواضعاً؛ خواهران، نکند چند اصطلاح یاد گرفتید، سال اول رفتید سال دوم، سال سوم و سال چهارم، بعد خودتان را تافته جدابافته از دیگران بدانید، امیرالمومنین می‌فرماید: «فی الناس تواضعاً؛ یعنی اگر در جامعه حضور پیدا می‌کنید، با حالت تواضع و فروتنی باشد. در حالات پیغمبر شنیده‌اید در یک مجلس که وارد می‌شد هر جایی خالی بود می‌نشست و به گونه‌ای می‌نشست که تشخیص داده نمی‌شد این پیغمبر است یا غیر پیغمبر؛ یعنی برای خودتان جلال و جبروت درست نکنید، تواضع، فروتنی؛ این اصل کار طلبگی است، این را رعایت کنید، این هم نکته دوم. ولله خوفاً؛ خدا ترسی باید در وجود شما موج بزند، إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ؛[7] یعنی تنها علما از خدا می‌ترسند، چون هرچه درجه معرفت و دانششان بیشتر می‌شود، به همین مقدار خدا ترسی‌شان بیشتر است. ولله خوفاً؛ پس ببینید احساس کوچکی می‌کنند نه تکبر، حالت تواضع در بین مردم دارند، روح خداترسی در وجودشان است، یعنی اگر یک غیبتی پیش او کردند، مثل حضرت امام(ره) چهره به گونه‌ای نشان می‌داد که شخص بفهمد امام راضی نیست که در حضور او از کسی غیبت شود، این روحیه را امام داشتند و للهخوفاً وفی الدین اجتهاداً؛ یعنی حالا که آمدید طلبه شدید درس را به گونه مجتهدانه و عالمانه بخوانید.

همت بلند دار که مردان روزگار                              از همت بلند به جایی رسیده‌اند

همت بلند دار که زنان روزگار                    از همت بلند به جایی رسیده‌اند

یعنی نگویید حالا ما 4-5 سال یک چیزی می‌خوانیم و تمام؛ نه! از الان در نظر بگیرید، عالمه، فاضله، ملا، مولف، محقق، مبلغ حتی صاحب رساله. یعنی رساله علمی؛ این شخصیت شما می‌تواند همت بلند داشته باشید، لذا می‌فرماید: و فی الدین اجتهاداً؛ بعد حضرت (ع) می‌فرماید که: «وَ ذَلِكَ الَّذِي يَنْتَفِعُ بِالْعِلْمِ فَلْيَتَعَلَّمْه»؛ انسانی که این خصلت‌ها را دارد برای خدا درس شروع کرده، نه برای پست و مقام، هر روز هم که جلوتر می‌رود، احساس کوچکی می‌کند، در مردم هم که ظاهر می‌شود، متواضع است، خدا ترس است و عالمانه و به قصد اینکه ملا و مجتهد و مبلغ بشود و یک انسان از نظر علمی چیره دست بشود درس می‌خواند. امیرالمومنین می‌فرماید: وَ ذَلِكَ الَّذِي يَنْتَفِعُ بِالْعِلْمِ فَلْيَتَعَلَّمْه ؛ این انسان از علم استفاده می‌کند و سزاوار است که این در عالم طلبگی و حوزوی بماند، این هم نکته دوم و روایت دوم.

یک نکته سومی هم خدمتتان عرض می‌کنم و دعا کنم شما را. خواهران! بدانید همه‌مان، چه من گوینده و چه شما، زیر نظر هستیم، یک جمله از حضرت امام یادتان هست که فرمود: عالم محضر خداست، در محضر خدا گناه نکنیم؛ می‌دانید این مطلب از کجا گرفته شده؟ از این آیه گرفته شده: «وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ»[8] یعنی پیغمبر به این مردم بگو هر طور می‌خواهید عمل کنید بکنید، ولی یک نکته را داشته باشید، «فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ» یعنی سه ناظر شما را می‎بیند؛ -شما موقعی که در جلسه امتحان شرکت می‌کنید اگر ناظر باشد حساب می‌برید-، 1. یک خدا ناظر است؛ 2. دومین ناظر پیامبر است؛ 3. سوم هم مومنان که طبق تفاسیر منظور از مومنون، ائمه و اهل بیت هستند، یا به معنای عام، اینها به عنوان ناظر شما هستند، یعنی اعمال ما، رفتار ما تحت نظر است. مواظب باشید، به خصوص انسان‌های معمولی کمتر انتظار از آنها می‌رود، ولی انتظار از من طلبه و از شما خواهر طلبه، بیشتر است، یعنی در رفتارمان، گفتارمان، در نشستنمان، در حجابمان، در صحبت‌کردنمان در تمام حرکات و سکنات ما یعنی الان خانه‌های شما، پدر و مادر و بستگان با یک دید دیگری، ولو دو ماه بیشتر نگذشته از دوران طلبگی شما، دو ماه و خورده‌ای، ولی الان با یک دید دیگری به شما نگاه می‌کنند، انتظار دیگری از شما دارند، «فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ». یک کلامی هم امام جواد(ع) دارد در همین راستاست بگویم و تمام؛ حضرت (ع) فرمودند: « وَ اعْلَمْ أَنَّكَ لَنْ تَخْلُوَ مِنْ عَيْنِ اللَّهِ فَانْظُرْ كَيْفَ تَكُونُ»[9]؛ حضرت (ع) به یک کسی می‌گوید بدان که تو از دید تیزبین خدا بیرون نیستی، «لَنْ تَخْلُوَ مِنْ عَيْنِ اللَّهِ فَانْظُرْ كَيْفَ تَكُونُ » حالا ملاحظه کن، اختیار با خودت است، می‌خواهی چه شکلی زندگی کنی؟ پس همه ما تحت نظر هستیم، طلبه‌ها بیشتر تحت نظر هستند، چون مسئولیتمان سنگین‌تر است به تناسب مسئولیت، چون می‌گویند: «مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ‏ لِلنَّاسِ‏ إِمَاماً- [فَعَلَيْهِ أَنْ يَبْدَأَ] فَلْيَبْدَأْ بِتَعْلِيمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِيمِ غَيْرِه‏»[10]. شما فردای ادعای پیشوایی دارید، ادعای اینکه ما نصیحت و ارشاد می‌کنیم، و سخن می‌گوییم و حرف می‌زنیم. بنابراین انسان ذات نایافته از هستی بخش کی تواند که شود هستی بخش، تا ما خودمان را درست نکنیم، نمی‌توانیم تاثیرگذار در فرهنگ جامعه باشیم، مجدداً برای تک تک شما آینده امیدوار کننده‌ای را آرزو می‌کنم، انشاءالله امیدوارم در سایه رسیدگی برادران و خواهران در حوزه‌های علمیه و تحصیل شما، به زمان‌شناسی شما و مجموعه مسایلی که لازمه طلبگی است انشاءالله عناصری و شخصیت‌هایی نقش آفرین و تاثیرگذار در جامعه انقلابی ما باشید، پروردگارا ما را بیامرز، به اسلام و اسلامیان عزت عنایت بفرما، پروردگارا در فرج مولایمان تعجیل بفرما، روح بلند رهبر فقیدمان عالی است، اعلی بگردان، به مقام معظم رهبر عزیز انقلابمان توفیق و طول عمر با برکت مرحمت بفرما، خدایا این خواهران محترمه ما، اساتیدشان، خودشان و همه دست‌اندرکاران را به اهداف بلندی که دارند نایل بگردان، توطئه دشمنان ما را به خودشان برگردان، فضای جامعه ما را فضای دینی و اسلامی قرار بده. والسلام علیکم ورحمة الله.



[1]. عوالي اللئالي العزيزية في الأحاديث الدينية، ج‏1، ص 289.

[2]. «النحل»:97.

[3]. تحرير المواعظ العددية، ص 394.

[4]. بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏97، ص14.

[5]. روضة الواعظين و بصيرة المتعظين (ط - القديمة)، ج‏1، ص11.

[6]. تحف العقول، النص، ص159.

[7]. «الفاطر»: 28.

[8]. «التوبة»: 105.

[9]. تحف العقول، ص455.

[10]. نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص480.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدلله رب العالمین، والصلاة والسلام علی سیدنا ونبینا حبیب اله العالمین، ابی‌القاسم المحمد، وعلی آله الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین الهداة المهدیین واللعن الدائم علی اعدائهم اجمعین من الان الی قیام یوم الدین.

قال الله العظیم: «إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدِي لِلَّتِي هِيَ أَقْوَمُ»[1]

جلسه با شکوهی است، جلسه قرآنی با حضور اساتید قرآن، قاریان و حافظان و داوران از یک سو، خواهران و برادران و مدعوان عزیز و گرانمایه‌ای که به خاطر حرمت قرآن و تکریم از قرآن در این جلسه شرکت کرده‌اند، استاندار محترم، روحانیت عزیز و بزرگوار از بیوت مراجع عظام و تقلید، اساتید محترم حوزه، فرماندار و مدیران کل و همه عزیزان فرهنگی و طبقات مختلفی که در اینجا حضور دارند. من به سهم خودم از برادر پر تلاش و خستگی‌ناپذیرمان جناب حجت الاسلام و المسلمین حاج آقای حسینی مقدم بخاطر ارائه کارهای ارزشمند قرآنی که نشان دهنده باور ایشان و اعتقاد ایشان و همکارانشان نسبت به برجسته کردن کارهای قرآنی است، به سهم خودم و از طرف شما میهمانان عزیز و بزرگوار، نماینده محترم مجلس و این جمع بزرگوار هستند و همه بزرگواران تقدیر و تشکر می‌کنم. من سخنی را که در این جمع که بنایم بر خلاصه‌گویی است انتخاب کردم تحت این عنوان است که قرآن، پیامبر و اهل بیت در رابطه با خیل قرآن از ما چه انتظاری دارند، انتظار قرآن، انتظار پیامبر، انتظار اهل بیت. در رابطه با قرآن از ما چه انتظاری دارند، ما آنچه را که در رابطه با خود قرآن می‌بینیم قرآن یک گلایه سختی را از زبان پیامبر بیان می‌کند و این نشان دهنده مهر و امضاء خود قرآن بر این گلایه پیامبر است. «وَ قالَ الرَّسُولُ يا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ‏ مَهْجُورا»[2] خیلی گلایه سخت، پیامبر فرمود پروردگارا این قوم وامت من قرآن را رها کرده‌اند. مهجور قرار داده‌اند. یعنی سراغ قرآن یا نمی‌روند و اگر سراغ قرآن می‌روند آن گونه که بایسته و مورد انتظار است نسبت به قرآن عمل نمی‌کنند و در جای دیگری می‌بینیم نبی گرامی اسلامی در یک سفارش اکید، هم در حین حیاتشان و هم برای بعد از رحلتشان نسبت به قرآن و عترت چقدر تاکید دارند که نگذارید این دو از هم جدا بشوند، «إِنِّي‏ تَارِكٌ‏ فِيكُمُ‏ الثَّقَلَيْنِ‏ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي- وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْض‏»[3] در طول تاریخ حیات پیغمبر می‌بینیم این دو عنصر قرآن، ثقل اکبر و عنصر عترت تکیه داده‌اند و بعد هم به عنوان یک دستورالعمل برای بعد که امت اسلامی دچار انحراف نشوند، عزت اسلام و مسلمین حفظ بشود و سعادت آینده جامعه اسلامی تضمین شود، پیغمبر این دستورالعمل را دارند، «انی تارک فیکم الثقلین» یعنی بهانه‌گیری نکنید پیغمبر چیزی نگفته، شانه از زیر بار مسئولیت خالی نکنید، سخن روشن پیغمبر این است که این دو باید کنار هم باشند، این دو ثقل، قرآن و عترت. شعار انحرافی عده‌ای ندهند «حسبنا کتاب الله» این شعار انحرافی است با دعوت پیغمبر و بیان پیغمبر نمی‌سازد. در جای دیگری پیغمبر رسماً آدرس می‌دهد، در فتنه‌ها، در تاریکی‌ها، در ظلمات، در مشکلات آنجایی که دچار شبهه می‌شوید، قضایا برایمان شبهه‌ناک است «فَإِذَا الْتَبَسَتْ عَلَيْكُمُ‏ الْفِتَنُ‏ كَقِطَعِ اللَّيْلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَيْكُمْ بِالْقُرْآن‏»[4] دیگر بهتر از این پیغمبر راهنمایی کند؟ آنجایی که قضایا بر شما مشتبه می‌شود، نمی‌دانید راه کجاست، چاه کجاست؟ «فَإِذَا الْتَبَسَتْ عَلَيْكُمُ‏ الْفِتَنُ‏» حوادث جامعه، حوادث مشتبهی می‌شود بر شما، جایی که می‌تواند شما را نجات بخش باشد قرآن است. این هم تعبیر دیگر نبی گرامی اسلام. من حدوداً براساس یک بررسی اجمالی که در رابطه با روایات در این زمینه کردم، گرچه احتمال می‌دهم بیشتر از این است و ممکن است سروران عزیز بخصوص روحانیت عزیز و بزرگوار و اساتید محترمی که در جمع ما حضور دارند، به حسب موارد بگویند موارد از اینها بیشتر است، من تا آنجایی که نگاه کردم و برای هر کدامشان روایتی از پیامبر و اهل بیت در اینجا آوردم، نُه وظیفه را پیامبر و اهل بیت برای ما در رابطه با قرآن بیان کردند که نسبت به قرآن این اقدامات را شما انجام بدهید، اولین وظیفه‌ای که برای ما ترسیم کردند این است که هر مسلمانی باید در خانه‌اش قرآن وجود داشته باشد. چه با سواد، چه بی‌سواد، چه عالم، چه فقیر، چه غنی؛ هر چه هست نمی‌شود کسی مسلمان باشد و در خانه مسلمان قرآن وجود نداشته باشد، در خانه‌ها قرآن باید وجود داشته باشد، تعبیری که امام باقر(ع) دارد تعبیر خیلی تشویق کننده‎ای است، می‌فرماید: «إِنَّهُ لَيُعْجِبُنِي أَنْ‏ يَكُونَ‏ فِي‏ الْبَيْتِ‏ مُصْحَفٌ‏ يَطْرُدُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ الشَّيَاطِينَ»[5] یعنی من امام باقر خوشحال می‌شوم که در خانه شما مسلمان‌ها قرآنی وجود داشته باشد که «يَطْرُدُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ الشَّيَاطِينَ» که در پرتو وجود قرآن در خانه شما خدای متعال دفع شر شیطان کند یعنی خانه‌ای که برکت پیدا کرده و قرآن در آن هست خدای متعال به خاطر برکت و خیر قرآن شیطان را از آن خانه ترک و دور می‌کند، این سفارش اول.

سفارش دوم: حالا که قرآن در خانه‌هایمان هست قرآن را مورد احترام قرار بدهید، قرآن یک کتاب معمولی نیست، تکریم و تشریح کنید نسبت به قرآن چنانچه رسول گرامی اسلام هم فرمود: اگر کسی تکریم کند قرآن را، احترام کند، در حالات یکی از علما است که داشت قرآن می‌خواند، جمله‌اش را عرض می‌کنم، مرحوم آیت الله موسوی همدانی مترجم تفسیر المیزان، می‌گوید من خدمت علامه طباطبایی(ره) بودم من متن فارسی را می‌خواندم و ایشان المیزان به زبان عربی دستشان بود که موقعی که من می‌خوانم ایشان دقت کنند و بگویند که آیا این ترجمه ترجمه درستی است یا درست نیست، می‌گوید کاری پیش آمد، من قرآن را همینطور که باز بود روی زمین گذاشتم رفتم دنبال کار، می‌گوید موقع برگشتن چهره ایشان را نگاه کردم دیدم نگران و ناراحت است، قرآن را برداشته و بوسه زده به قرآن و روی زانوی خودش گذاشته، گفت این برای من یک عبرتی شد که حساب قرآن را از حساب کتاب معمولی جداست که حالا هر موقع کاری برایم پیش آمد قرآن را بگذارم زمین و برویم. اگر کسی می‌خواست خدا را احترام کند، تکریم خدای متعال به تکریم قرآن است، بی‌احترامی به قرآن بی‌احترامی به خداست،  این وظیفه دوم.

وظیفه سوم خیلی جالب است می‌گوید کسانی که قرآن بلد نیستند و طبق دستور و وظیفه اول قرآن را در خانه داشته باشند ولو توانایی خواندن قرآن را ندارند ولی برای اینها استحباب دارد که قرآن را باز کنند و به صفحات قرآن نگاه کنند، خیلی جالب است، چقدر ریزه‌کاری در رابطه با قرآن، مصحف نگاه کردن، برای افرادی که بی‌سواد هستند اگر قرآن را باز کنند، تعبیر جالبی که رسول گرامی اسلام دارد می‌فرماید: «النَّظَرَ فِي‏ الْمُصْحَفِ‏ مِنْ غَيْرِ قِرَاءَةٍ عِبَادَة»[6] صرف نگاه کردن به قرآن بدون خواندن، عبادت است، حالا معنایش این است که اگر افراد دیگر هم سواد نداشتند، نگاه کردن به عنوان عبادت برای آنها هم هست، منحصر به افراد بی‌سواد اجمالا نیست.

وظیفه چهارم که در روایات ما وارد شده، تشویق به شنیدن قرآن است، یعنی موقعی که قرآن خوانده می‌شود، به تعبیر بنده گوش‌هایتان را تیز کنید که آیات قرآن را بشنوید و تعبیر این است که امام صادق فرمود: «مَنِ اسْتَمَعَ حَرْفاً مِنْ‏ كِتَابِ‏ اللَّهِ‏ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ غَيْرِ قِرَاءَةٍ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ حَسَنَةً وَ مَحَا عَنْهُ سَيِّئَةً وَ رَفَعَ لَهُ دَرَجَة»[7] اگر کسی حرفی از کتاب الهی را بشنود موقع قرائت، «كَتَبَ اللَّهُ لَهُ حَسَنَةً» خدا برای او حسنه می‌نویسد، «وَ مَحَا عَنْهُ سَيِّئَةً» یعنی خدای متعال به برکت این سیئه‌ای از آن برمی‌دارد «وَ رَفَعَ لَهُ دَرَجَة» یک درجه‌ای هم بر درجات او اضافه می‌شود. چقدر جالب است! «مَنِ اسْتَمَعَ حَرْفاً مِنْ‏ كِتَابِ‏ اللَّهِ‏»، عزیزانی که در مسابقات قرآنی شرکت می‌کنید، اساتید، بزرگواران، این شأن و جایگاه قرآن و با کتاب‌های معمولی بسیار مختلف و متفاوت است و در تعبیر دیگری هست که در خود قرآن است می‌گوید: «وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ‏ فَاسْتَمِعُوا لَهُ‏ وَ أَنْصِتُوا لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُون‏»[8] .

وظیفه پنجم این است که مسلمان‌ها باید قرآن را یاد بگیرند، نمی‌شود مسلمان‌ها نسبت به قرآن و فراگیری قرآن بی‌تفاوت باشند، امام صادق(ع) فرمود: «يَنْبَغِي‏ لِلْمُؤْمِنِ‏ أَنْ‏ لَا يَمُوتَ‏ حَتَّى‏ يَتَعَلَّمَ‏ الْقُرْآن‏»[9] سزاوار است برای انسان مومن که نمیرد، تا اینکه قرآن را فرابگیرد، «أَوْ يَكُونَ فِي تَعْلِيمِه» یا در مسیر فراگیری قرآن باشد. اینکه در گذشته من یادم هست، الان کمی کم فروغ شده متاسفانه، کمرنگ شده، قبل از اینکه این مدارس ابتدایی بوجود بیاید مقید بودند خانواده‌های متدین، بچه‌هایشان را می‌فرستادند مکتب‌خانه‌ها، الان هم مناسب است قبل از اینکه دبستان و مراحل قبل از آن بروند، بروند قرآن یاد بگیرند و کسانی که با قرآن آشنا شدند پیشرفت تحصیلی‌شان هم بیشتر است، این هم وظیفه بعد.

وظیفه ششم که کار شما عزیزانی است که در مسابقات قرآن شرکت می‌کنید، قرائت و تلاوت قرآن است، پیامبر فرمود: «يَا سَلْمَانُ‏ عَلَيْكَ‏ بِقِرَاءَةِ الْقُرْآنِ فَإِنَّ قِرَاءَتَهُ كَفَّارَةُ الذُّنُوبِ»[10] آنهایی که اهل تلاوت قرآن هستند موجب کفاره گناهانشان می‌شود، چند تعبیر دیگر هم هست باعث ایمن بودن از نار و امثال ذلک هم می‌شود و امام باقر در وصف شیعیان اینطور می‌فرماید: ویژگی شیعیان ما این است که قرآن را زیاد می‌خوانند، بعد از نماز صبح قرآن می‌خوانند، حضرت آیت الله العظمی گلپایگانی که آقازاده محترمشان هم اینجا حضور دارند، من هم به مناسبت‌های دیگری این مطلب را گفته‌ام، ایشان مقید بودند این مرجع بزرگ شیعه مقید بودند هر قرآنی که به عنوان هدیه به ایشان می‌دادند، تا این قرآن را یک دور ختم نکنند این قرآن را نمی‌گذاشتند کنار، این همه تقیّد؛ بزرگان ما، شخصیت‌های بزرگ تقید دارند، مرتب غیر از ماه رمضان ختم قرآن دارند، اینها تشریفاتی است که وجود دارد.

هشتمین مورد، علاقه در فراگیری حفظ آیات است، آیات قرآن را حفظ کردن، بحمدلله در بین این جمع اشاره کردم بعضی از عزیزان روحانی ما حافظ کل قرآن هستند و امروز در بعضی از کشورهای اسلامی خیلی عجیب است، همین سودان که حالا شما خیلی هم روی آن حساب باز نکنید، عزیزانی که از آنجا آمده‌اند و نقل می‌کنند، قرائت‌خانه‎های مفصلی در سودان هست، افراد بالاتر از دیپلم نوعاً حافظ قرآن هستند و افراد دیگری غیر از این سطح معلومات یا حافظ نصف قرآن هستند یا کمی کمتر و بیشتر، این همه تقید به حفظ قرآن.

ویژگی دیگری که در رابطه با قرآن هست تدبر در قرآن است، به قرائت بسنده نکنیم تدبر کنیم، «أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ‏ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى‏ قُلُوبٍ أَقْفالُها»[11] این هم نکته دیگری است که ما در رابطه با مسئله تدبر در قرآن داریم.

مسئله بعد تعلیم دادن به دیگران است، یعنی کسانی که می‌توانند قرآن را به دیگران تعلیم بدهند، قرآن را تعلیم بدهند، دیگر حالا بحث تفسیر قرآن و آشنایی با آن در همان بحث تدبر گنجانده می‌شود، ما در این جلساتی که واقعاً به آبرومندی برگزار شده و مرحله اول استانی قم هم هست، من چند نکته میخواهم بگویم منتهی تحت یک عنوان و آن اینکه از چه راهکارهایی برای فرهنگ سازی قرآن استفاده کنیم، حالا که مسئولین هم وجود دارند، در قم که عش آل محمد است، مسئول محترم دانشگاه علوم قرآنی حضور دارند، همه بزرگوارانی که با قرآن مأنوس هستند حضور دارند، چه کاری ما باید انجام بدهیم، خیلی عجیب است در این کشورهای اسلامی، البته کشور ما من به صراحت بگویم، از بعد از پیروزی انقلاب حقیقتاً یک رونقی پیدا کرده درس‌ها و مباحثات قرآنی، بخصوص که من به صراحت بگویم رهبر عزیز فرزانه انقلاب امروز پرچمدار قرآن است، این نکته بسیار مهمی است، شما نگاه کنید در ماه مبارک رمضان، بیش از چند ساعت ایشان وقت و جلسه می‌گذارند و با یک اشتیاق و دقت و ریزه‌کاری به مباحث قرآنی می‌پردازند. در کشورهای اسلامی خیلی پررونق است، مجالس عروسی کشورهای اسلامی تا آنجایی که من خبر دارم، در مالزی خانواده عروس ، خانواده داماد قرآن بین اینها توزیع می‌شود و اینها قرآن می‌خوانند و هدیه می‌کنند به عروس و داماد، متاسفانه با نگرانی باید بگویم که این اواخر نمی‌گویم خیلی، ولی تعداد نسبتاً قابل توجهی گاهی مجالس عروسی که برگزار می‌شود، همراه با گناه برگزار می‌شود، آنها مجالس عروسیشان هم با تلاوت قرآن، بستگان عروس یک طرف، بستگان داماد یک طرف، قرآن در مجلس عروسی بینشان توزیع می‌شود، 2-3 صفحه کمتر یا بیشتر می‌گویند هدیه می‌کنیم به عروس و داماد برای موفقیت و سعادتمندی عروس و داماد؛ اینها کارهای ارزشمندی است که انجام می‌شود، مساجد و حسینیه‌های ما باید مرکز قرآنی باشد، مساجد ما حقیقتاً عرض می‌کنم، وقت صبح اگر باز بشود، وقت ظهر باز، وقت مغرب در مسجد تعطیل، در چین یکی از دوستان همین اواخر رفته بود، می‌گفت در چین در منطقه مسلمان نشین من رفتم دیدم در مسجد مثلاً ساعت 9 صبح باز است، یک مرتبه رفتم دیدم بعدازظهر ساعت 3 باز است، گفتم چرا در مسجد باز است الان که وقت نماز نیست؟ گفت اینجا امام جماعت خودش را وقف مسجد می‌کند، یعنی شغل امام جماعت مسجدداری است، اینطور نیست که بیاید و دو رکعت نماز بخواند و بگوید خدانگهدار؛ صبح کارش با نماز صبح شروع می‌شود و تا بعد از نماز مغرب و عشا تا پاسی، این امام جماعت، یک بخشی اش قرائت قرآن است، تدریس قرآن است، تدریس احکام است و کل کار امام جماعت این چنین است، ما اگر می‌خواهیم فرهنگ قرآن یک فرهنگی باشد که در جامعه ما راه پیدا کند یکی از راه‌هایش این است که مساجد ما حال و هوای قرآنی پیدا کند، حسینیه‌های ما نه در یک زمان، دهه عاشورا و بعد تمام، این می شود فرهنگ قرآن در جامعه ما گسترده می‌شود و فاقد اجراست، حتی در ساخت مساجد، زمانی که می‌خواهند مسجد را بسازند بگویند این بخش ویژه قرآن، آموزش قرآن، تعلیم قرآن، خیلی ارزش دارد، اینها کارهایی است که می‌شود انجام داد، خانواده‌های قرآنی تشکیل بشود، یعنی اصلاً یک مجموعه در یک شهر به عنوان خانواده قرآنی غیر از کانون مساجد و امثال ذلک اینها می‌توانند در این زمینه فعالیت کنند، من جمله‌ای دیدم اینجا قهرمانان قرآنی، به یاد سخن رهبر معظم انقلاب افتادم، تعبیر جالبی آنجا دارد، می‌گوید چطور برای عزیزانی که در مسابقات ورزشی شرکت می‌کنند صددرصد دوستان می‌روند استقبال آنها برای قهرمانان ورزشی، چرا ما برای قهرمانان قرآنیمان که در مسابقات بین المللی شرکت می‌کنند و موفق می‌شوند چنین برنامه‌هایی را نداریم، اگر این در جامعه ما اتفاق بیفتد و اعلام کنند عزیزانی که در فلان کشور شرکت کردند امشب برمی‌گردند جمعیت فوق العاده به عشق قرآن به استقبال اینها بروند و دسته گل به گردن اینها بیندازند، این می‌شود فرهنگ قرآنی، یک فرهنگی که فراگیر می‌شود در جامعه ما وجود دارد، مسابقات قرآنی هست، در روستاها، فقط در مراکز استان‌ها نباشد، در روستاها در بخش‌ها این برنامه‌ها را ما بتوانیم اجرا کنیم، چون حوصله جلسه دیگر تقریباً حوصله این نیست که من خیلی طولانی صحبت کنم، گرچه زمینه برای طولانی صحبت کردن هم هست به همین مقدار من بسنده می‌کنم، انشاءالله امیدواریم خدای بزرگ هم به گوینده و هم به شما مسئولین محترم بخصوص عزیزانمان در اداره اوقاف به سازمان اوقاف و امور خیریه بتوانند با اخلاص لازم این فرایند قرآنی را در جامعه ما گسترش بدهند، پروردگارا به عزت وجلالت و کبریاییت ما را با قرآن زنده بدار و با قرآن محشور نگه دارد. کسانی که در مسیر قرآنی خدمت می‌کنند و راه خدا را به دیگران نشان می‌دهند، به همه آنان عزت، عظمت، توفیق بیشتر عنایت بفرما، پروردگارا به حضرت امام(ره) مراجع بزرگواری که از میان ما دعوت حق را لبیک گفتند پروردگارا مقامشان، عالی است اعلا بگردان، به مراجع بزرگوار تقلیدمان، به رهبری عزیز و فرزانه انقلابمان، عزت، سلامت، توفیق بیشتر عنایت بفرما، توطئه‌های دشمنانمان  کسانی که ضد قرآن هستند و مسیر دیگری را دارند دنبال می‌کنند به خودشان برگردان، در فرج مولا و صاحب اصلیمان حضرت بقیة الله الاعظم تعجیل بفرما، با صلوات بر محمد و آل محمد. اللهم صل علی محمد وآل محمد.

 



[1]. «الإسراء»: 9.

[2]. شرح الكافي-الأصول و الروضة (للمولى صالح المازندراني)، ج‏11، ص254.

[3]. وسائل الشيعة، ج‏27، ص34.

[4]. الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص599.

[5]. الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص613.

[6]. من لا يحضره الفقيه، ج‏2، ص205.

[7]. الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص612.

[8]. «الأعراف»: 204.

[9]. الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص607.

[10]. جامع الأخبار(للشعيري) ؛ ص39

[11]. «محمد»:24.

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدلله رب العالمین بارئ الخلائق اجمعین، باعث الأنبیاء والمرسلین، ثم الصلاة والسلام علی سیدنا و نبینا حبیب اله العالمین، ابی‌القاسم محمد(ص)، وعلی آله الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین الهداة المهدیین واللعن الدائم علی اعدائهم اجمعین من الآن الی قیام یوم الدین. عن مولانا و مقتدانا الامام الصادق(ع) : «صَدَقَةٌ يُحِبُّهَا اللَّهُ إِصْلَاحٌ بَيْنِ النَّاسِ إِذَا تَفَاسَدُوا وَ تَقَارُبٌ‏ بَيْنِهِمْ إِذَا تَبَاعَدُوا»[1]

به مناسبت این ایام که ایام سوگواری و حزن و اندوه اهل بیت عصمت و طهارت است لازم می‌دانم صمیمانه و متواضعانه محضر مبارک شما بزرگواران تسلیت عرض کنم، از ابتکار برادران پر تلاش، خدوم و زحمت کشمان در دادستانی ویژه روحانیت به خاطر انعقاد این جلسه ارزشمند و ستودنی به سهم خودم لازم می‌دانم تقدیر و تشکر کنم، کار بسیار ارزشمندی است، همانطور که برادر بزرگوارمان جناب حجت الاسلام والمسلمین حاج آقای دکتر مصدق اشاره فرمودند از ابتکارات دادستان محترم ویژه روحانیت برادر عزیز و مکرممان، حضرت آقای رئیسی است و این ابتکار را به ایشان تبریک عرض می‌کنم و همچنین به عزیزانمان در دادستانی و دادسرای ویژه روحانیت. من پیش درآمدی عرض کنم تا بعد آرام آرام وارد اصل بحث بشوم، پیش درآمد سخن من این است که خدای متعال در وجود انسان‌ها استعدادهای فراوانی قرار داده. یکی از راه‌های به فعلیت رساندن این استعدادهای بالقوه در وجود انسان عبارت است از یک فضای آرام، فضای مسالمت‌آمیز، فضایی همراه با صلح و سازش و یک فضای طیب و طاهر. در این فضای متشنج، در یک فضای پر دغدغه کمتر اتفاق می‌افتد که استعدادهایی که خدای متعال در نهاد انسان‌ها به ودیعت گذاشته بالنده بشود، رشد پیدا کند و از قوه به فعلیت در بیاید، لذا آن زمانی که می‌بینیم انسانها در یک فضای سالم کنار هم قرار می‌گیرند، این جامعه رشد می‌کند بالنده می‌شود و گام‌های بسیار مهم و اساسی در جهت تعالی آن جامعه برمی‌دارند. ما به تاریخ بشر هم که نگاه می‌کنیم از آغاز خلقت تا الان منشاء بیشتر ناهنجاری‌ها، نابسامانی‌ها در زندگی انسان‌ها و بالاخره بهم ریختن فضای جامعه یک منشاء اساسی دارد و آن افول و پایین آمدن ضریب همزیستی مسالمت‌آمیز است، یعنی هر جامعه‌ای که ضریب همزیستی مسالمت‌آمیزش تنزل پیدا می‌کند به همان موازات ناهنجاری‌ها و نابسامانی‌ها در آن جامعه در حال رشد هست. قرآن و روایات و سیره نورانی اهل بیت عصمت وطهارت (ع) برای برون رفت از این مشکل اجتماعی وناهنجاری‌ها یک پیشنهاد بسیار ارزشمند مطرح کرده است که به تعبیر امام صادق(ع): «صَدَقَةٌ يُحِبُّهَا اللَّهُ إِصْلَاحٌ بَيْنِ النَّاسِ»[2] آن عطیه و بخششی که محبوب خداست عبارت است از «إِصْلَاحٌ بَيْنِ النَّاسِ إِذَا تَفَاسَدُوا وَ تَقَارُبٌ‏ بَيْنِهِمْ إِذَا تَبَاعَدُوا» هنگامی که فاصله ایجاد می‌شود بین آحاد جامعه، تقارب بین اینها ایجاد کردن، کار ارزشمندی است؛ هنگامی که فساد در جامعه به وجود می‌آید، بین آحاد و جامعه مفسده و ناهنجاری پدید می‌آید، چیزی که به عنوان صدقه و عطیه و بخشش محبوب الهی است، عبارت از اصلاحٌ بین الناس، برای برون رفت از این ناهنجاری‌ها، وجود مقدس امام صادق(ع) این مسئله را مطرح کرده، و اساساً در مجموعه تعالیم حیات بخش اسلام عزیز ما این مسئله صلح و سازش بسیار سفارش شده و به عنوان اخلاق حسنه نام برده شده و اگر ما به فطرت آدمی و طبیعت آدمی هم نگاه کنیم، طبیعت دست نخورده، فطرت دست نخورده آدمی هم جهت گیری و سوی آن به سمت همین زندگی مسالمت‌آمیز است. عوامل خارجی گاهی ایجاب می‌کند و باعث می‌شود که این ناهنجاری‌ها در زندگی به وجود بیاید. اساتید مکرم، قضات ارزشمند و دست‌اندرکاران دستگاه قضا و حوزه‌های علمیه و علمای بلاد، تعبیر قرآن را نگاه کنید: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي‏ السِّلْمِ‏ كَافَّةً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبين‏»[3] چقدر صلح در جامعه اسلامی ارزشمند است که مخاطب تمام مومنان «ادْخُلُوا فِي‏ السِّلْمِ‏» است؛ یعنی مبنای جامعه اسلامی بر سلم و صلح و مداراست. البته با بیگانگان حساب، حساب دیگری است، آنجا باید پرونده دیگری برای آن باز کرد که رابطه ما با دیگران چگونه باید باشد، صلحی که ما نسبت به دیگران بخواهیم تعریف کنیم چه موازینی باید در آن مراعات شود. ما فعلا در درون خانواده بزرگ اسلامی داریم سخن میگوییم و حرف میزنیم. «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي‏ السِّلْمِ‏ كَافَّةً» میگوید منشأ همه این ناهنجاری ها یک جا است، «وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ» از خطوات شیطان پیروی نکنید. شیاطین همیشه کمین می‎کنند سر راه. تمام فتنه گری ها برای شیطان است، که جالب این است که در روایات ما شیطان هم منحصر به شیطان جنی نیست بلکه شیطان انسی هم گاهی سر راه قرار می‎گیرد و مسیر جامعه بشریت را از بین می‎برد. لذا در مقابل این فضایی که در جامعه اسلامی امروز پدید آمده، در درون خانواده اسلامی عده ای، عده دیگری را تکفیر می‎کنند و می‎کشند، این قتل ها و کشت و کشتار ها همگی مخاطب کلام الهی هستند « ادْخُلُوا فِي‏ السِّلْمِ‏ كَافَّةً » چرا قتل؟ چرا تهدید؟ چرا کشت و کشتار؟ چرا فضای امن جامعه اسلامی را به هم می‎زنید؟ از آن محیط بزرگ جامعه اسلامی گرفته تا محیط کوچک نزاع بین چند نفر همه اینها تحت عنوان «ادْخُلُوا فِي‏ السِّلْمِ‏ كَافَّةً» داخل میشود.

نکته دیگری که در آیات قرآن میبینیم این است: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ‏ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَيْنَ أَخَوَيْكُم‏»[4] یعنی اصلاً هویت ایمانی جامعه اسلامی به اخوت و برادری و همزیستی مسالمت آمیز است. از جامعه ای می‎توان به عنوان جامعه ایمانی یاد کرد که روح اخوت و برادری و مدارا در بین آنها باشد. اگر هم گاهی اتفاقی افتاد نگذارید جایگاه اصلی لطمه ببیند. بنای جامعه اصلی بر اخوت و برادری است، اما یک عده ای مثل شما باید همت کنید و همراهی هایتان را با دادستانی و مجموعه عزیزانمان با دادستانی ویژه روحانیت داشته باشید.

نکته دیگری که در آیات اشاره شده و آن نکته جالبی است، ایجاد صلح همراه با عدالت است. یعنی سر هم بندی نشود یک صلحی ایجاد شود بین افرادی ولی بهره مند از عدالت نباشد. آنچه نکته کلیدی است در این صلح و سازشها این است که عدالت را رعایت کنید. شما بهتر از من میدانید، حتی در نگاه ها و سخن گفتن هایتان. تعبیر آیه این است «فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما بِالْعَدْلِ‏ وَ أَقْسِطُوا إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطين‏»[5] یعنی معیارها را هم آرام آرام بدست بیاورید؛ «ادْخُلُوا فِي‏ السِّلْمِ‏ كَافَّةً»، «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ‏ إِخْوَةٌ» ولی حالا که بناشد بین اخوة صلح برقرار کنید، رابطه مسالمت آمیز برقرار کنید حواستان باشد که «فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما بِالْعَدْلِ»، یعنی این ضابطه را هم در نظر بگیرید و بی ضابطه ورود در این عرصه پیدا نکنید و آنچنان در تعالیم اسلامی ما مورد تأکید است که نبی گرامی اسلام در آخرین وصیتش فرمود: «إِنِّي‏ تَارِكٌ‏ فِيكُمُ‏ الثَّقَلَيْنِ‏ كِتَابَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي‏»[6] این دغدغه پیغمبر است، دغدغه امیرالمؤمنین در کلام نورانیشان به فرزندشان این است که فرمود: «إِنِّي أُوصِيكَ يَا حَسَنُ، وَ جَمِيعَ أَهْلِ بَيْتِي وَ وُلْدِي‏ وَ مَنْ‏ بَلَغَهُ‏ كِتَابِي بِتَقْوَى اللَّهِ‏ رَبِّكُمْ فَإِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ: صَلَاحُ ذَاتِ الْبَيْنِ أَفْضَلُ مِنْ عَامَّةِ الصَّلَاةِ وَ الصِّيَام‏»[7] این نکته های کلیدی است. بعد هم شاهد می‎آورد و می‎گوید من تنها نیستم، مؤید هم دارم «فَإِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ يَقُولُ» خیلی عجیب است، پایه کار شما از نماز و روزه استحبابی آنگونه که فقها این روایت را تفسیر کردند بالاتر است، «صَلَاحُ ذَاتِ الْبَيْنِ أَفْضَلُ مِنْ عَامَّةِ الصَّلَاةِ وَ الصِّيَام» پیامبر فرمود ایجاد رابطه سالم از انواع نماز و روزه های مستحبی بالاتر است یعنی حتی اگر شما نافله نماز ظهر و عصر بخواهید بخوانید، اما در همان حین از این وقت طلایی یعنی کار رسید تا آنجا که اگر پنج دقیقه وقت صرف کنید این صلح و سازش ایجاد میشود، معنای این روایت این است که نافله ظهر و امثال ذلک را اشکال ندارد کنار بگذارید و صلح و سازش ایجاد کند.

در جای دیگری پیامبر تصریح می‎کنند: «ألا أخبركم‏ بأفضل‏ من درجة الصيام و الصّدقة و الصلاة؟ قالوا: بلى يا رسول اللَّه، قال، صلاح ذات البين»[8] واقع مطلب نشان می‎دهد برادر عزیزمان بسیار توجه به این نگاه کلیدی اسلام داشتند که این شورا و مجموعه را تشکیل دادند چون حقیقت خصومت و دشمنی موجب تنفر و انزجار در جامعه میشود و بعد فضای جامعه را که با هم جمع کنید مشکل میشود. جالب این است که شما ملاحظه بفرمایید ما کلماتی که مطرح میکنیم یا صدق است یا کذب اما در روایات ما وارد شده که «أن‏ الكلام‏ ثلاثة صدق‏ و كذب‏ و اصلاح‏ بين الناس‏»[9] این تعبیر خیلی عجیب است، یعنی اصلاح بین الناس از مقوله کذب محسوب نمیشود، روایت تصریح می‎کند که اگر احیاناً سخنی از کسی شنیدی و بعد رفتی اصلاح کنی بین دو نفر، هیچ اشکالی ندارد که بگویی من درباره تو از آن آقا جز خیر چیز دیگری نشنیدم. این در لغت و عرف به قول علامه مجلسی، کذب محسوب میشود ولی به نظر تمام فقها این از کذب محسوب نمیشود و جایز است، چون اصلاح بین الناس است. اینها واژگان بلندی است، راه را باز میکند و مسیر را برای کار شما عزیزان هموار میکند و جای بسی خوشبختی است. نگاه کنید این تعبیر نورانی امام صادق «الکلام ثلاثة صدق و کذب و اصلاح بین الناس» و بعد هم عرض کردم که علامه مجلسی آن سخن بلند را دارند و اشاره میکنند. نکته مهمتر خیلی جالب است امامان ما خیلی دغدغه داشتند که نکند بین شیعیانشان و بین امت اسلامی اختلاف باشد، مفضل می‌گوید: امام صادق(ع) پول شخصی خودش را در اختیار من قرار داده بود در کوچه رد می‌شویم، در خیابان رد می‌شویم، در محیط‌های عمومی رد می‌شود، هر جا با خبر شدی که بین دو نفر از شیعیان ما اختلاف وجود دارد و این اختلاف با پول قابل حل است، پول شخصی من در اختیار تو به عنوان امانت پول بده تا این نزاع و دعوا تمام بشود، مفضل این جریان را مطرح و بیان می‌کند. شخصی می‌گوید من و دامادم اختلاف پیدا کردیم، مفضل به ما رسید گفت چرا ناراحت هستید؟ گفت تو چه کسی هستی؟ گفتم من پدر خانم ایشان هستم، آقا هم داماد ماست، گفت چرا اینگونه با هم دعوا می‌کنید، تشریف بیاورید خانه، این آقا می‌گوید ما را دعوت کرد خانه 400 دینار به ما داد و گفت از امروز به بعد پرونده دعوا بسته شود. البته ادامه دارد من این ادامه را در اینجا ندیدم ولی در جای دیگری دیدم، که بعد به من گفت معلوم باشد این پول برای من نیست، این پول برای امام صادق(ع) است، امام صادق(ع) این پول را در اختیار من قرار داده که جلوگیری کنم از منازعاتی که بین شیعیان اتفاق می‌افتد. دیگر بعد ما حساب کردیم که پول امام صادق(ع) را برای چه بگیریم، خودمان با هم آشتی کنیم، لذا می‌گوید آشتی کردیم و پول را پس دادند. گفتند همین بس که امام صادق (ع) به یاد ماست. لذا تعبیر حضرت (ع) به مفضل این است: «قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‏ إِذَا رَأَيْتَ‏ بَيْنَ‏ اثْنَيْنِ‏ مِنْ شِيعَتِنَا مُنَازَعَةً فَافْتَدِهَا مِنْ مَالِي‏»[10] اگر دیدی بین دو نفر از شیعیان ما «مُنَازَعَةً فَافْتَدِهَا مِنْ مَالِي» است، غرامت را از مال من بپرداز. این کلام نورانی امام صادق(ع) است. من همانطور که عرض کردم کار، کار بسیار ارزشمندی است، این کار فلسفه وجودی‌اش صیانت از منزلت و جایگاه روحانیت است، لذا فلسفه وجودی دادسرا و دادگاه ویژه حقیقتاً همین است. من به عنوان یک خدمتگذار کوچک این حوزه بزرگ و حوزه‌های بزرگ از شما بزرگواران و قضات محترم و اعضای محترم شورا یک تقاضا می‌کنم که ما در بررسی‌ها و رسیدگی‌هایمان فلسفه را فراموش کنیم. فلسفه تاسیس دادسرا و دادگاه ویژه و این شورا و مشابه ذلک این بوده که جایگاه روحانیت حفظ بشود، بنابراین چند نکته باید در دستور کار شما قرار بگیرد که این چند نکته می‌تواند آن هدف را مشخص کند، البته ترکیب شورا را که اشاره فرمودند و من هم مطالعه کردم و از قبل دیدم بسیار ترکیب خوبی است، نمایندگان ولی فقیه در استان‌ها، روحانی متنفس، معاون دستگاه قضا، خوب این ترکیب خوبی است علاوه بر اینکه راه را باز گذاشتند افراد دیگر هم به تناسب می‌توانند دعوت کنند، خوب این چهره‌ها چهره‌های شاخص شهر و استان هستند، طبعاً مسایل را در نظر می‌گیرند، رازداریشان باید در اوج باشد، اگرپرونده دو نفر بین سه یا چهار نفر مطرح می‌شود باید همانجا این پرونده بماند، دیگر نقلی نشود چون اصلاً با فلسفه وجودی این تشکیلات سازگاری ندارد، یعنی ما کار و اقدامی نکنیم که صیانت آن حال و هوایش را حفظ نکنیم، نباید کاری کنیم که مسائل روحانیت به عموم مردم کشیده شود، بنابراین شخصیت افراد را حفظ کنید، حقیقتاً حفظ کنید، البته واقعاً مایه تاسف است برای من عزیزانمان، از قم جناب حجت الاسلام والمسلمین حاج آقای مجتهدزاده، خدمتشان برسیم، عزیزان دیگر خدمتشان برسیم، جناب آقای مصدق عزیزمان خدمتشان برسیم، بقیه دوستان حقیقتاً هم دغدغه ما و هم دغدغه عزیزان این است که چه کنیم که این آسیب‌ها روز به روز کمتر بشود، خوب البته یک کاری ما باید بکنیم، مدیران حوزه‌های ما اینجا حضور دارند، اساتید محترم حوزه‌ها حضور دارند، ما باید یک مقدار میدان بدهیم به مجموعه عزیزانمان که کار پیشگیری انجام می‌دهند، عده‌ای توجیه نیستند و در فضا نیستند، جوان هستند یا گاهی پا به سن و سالی گذاشتند و غافل هستند، این پیشگیری راهش اطلاع رسانی درست است، خطرهایی که پیش روی روحانیت است و دام‌هایی که دشمنان پیش روی روحانیت پهن کردند اینها را باید مرتب آگاهی بدهیم، پرهیز نداشته باشیم از آگاهی دادن، آگاهی دادن مصونیت درست می‌کند، ولی انشاءالله این جرم‌ها و مسائل دیگر روز به روز کاهش پیدا کند، گرچه فضای شبکه‌های اجتماعی، فضای مجازی، حجمه‌های سنگینی امروز بر آحاد جامعه ما وارد می‌کند، به تناسب بر روحانیت ما هم وارد می‌کند، اختلافات را ریشه یابی کنید، سطحی به اختلافات رسیدگی نکنید، نکته دیگری که باید وارد بشود عدم شتابزدگی در رسیدگی به منازعه است، نکته دیگر استفاده از ابتکارات، گاهی بعضی‌ها هنر دارند، در تهران بعضی از روحانیون من می‌شناسم انصافاً هنرمندانه دعوای زن و شوهر را حل و فصل می‌کنند، هنرمند هستند چه بگویند به مرد، چه بگویند به زن، عواطف اینها را به هم نزدیک کنند، در این مسائلی هم که پیش می‌آید از ابتکارات بهره بگیرید، از تجربیات دیگران بهره بگیرید، لحاظ شرایط فرهنگی بکنید، در کدام منطقه دارید رسیدگی می‌کنید، این شرایط گزارشی که من دیدم و حاج آقا هم اشاره فرمودند گزارش بسیار امیدوارکننده‌ای بود، من روزی می‌خواهم که انشاءالله این مجموع پرونده‌ها به دست شما برسد، این بحث کیفر و قضا و امثال ذلک پرونده‌اش بسته بشود، یعنی کارها را شما انجام بدهید و به گونه‌ای به سامان برسانید که حتی یک جرم در پرونده کیفری طلبه‌ای ثبت نشود، مجدداً آرزوی توفیق دارم بخصوص برای سرور عزیز و بزرگوارمان که صدیق چند ساله ما و ما افتخار ارادت خدمت ایشان داریم، انشاءالله موفق و موید باشید، برای تک تک شما آرزوی موفقیت دارم. والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته



[1]. الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص209.

[2]. الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص 209.

[3]. «البقرة»: 208.

[4]. «الحجرات»:10.

[5]. «الحجرات»: 9.

[6]. الأمالي( للصدوق)، النص، ص415.

[7]. كافي (ط - دار الحديث)، ج‏13، ص453.

[8]. مجموعه ورام، آداب و اخلاق در اسلام / ترجمه تنبيه الخواطر، ص91.

[9]. شرح الكافي - الأصول و الروضة (للمولى صالح المازندراني)، ج‏9، ص97.

[10]. الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏2، ص209.

تذکر اخلاقی: اهمیّت یاد مرگ1402/09/01
دوشنبه, 13 آذر 1402
  روایت اول: سَأَلَهُ بَعْضُهُمْ، فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ هَلْ يُحْشَرُ مَعَ... Read More...
تذکر اخلاقی: حُرمت آبروی مؤمن1402/08/24
دوشنبه, 29 آبان 1402
  روایت اول: قال مولینا و مقتدینا الإمام الصادق (ع): «لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي... Read More...
تذکر اخلاقی: لزوم تبعیت از امام زمان (عج) 1402/08/17
دوشنبه, 29 آبان 1402
  روایت اول: قال رسول الله (ص): «يَخْرُجُ الْمَهْدِيُّ وَ عَلَى رَأْسِهِ غَمَامَةٌ... Read More...
تذکر اخلاقی: عزّت در پرتو پیروی از حق 1402/08/03
دوشنبه, 29 آبان 1402
  روایت اول: قال مولینا و مقتدینا الإمام العسکری (ع): «مَا تَرَكَ الْحَقَّ عَزِيزٌ... Read More...
فصل فی الحیض 1402/11/07
یکشنبه, 08 بهمن 1402
درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته) موضوع کلی: فصل فی... Read More...
فصل فی الحیض 1402/11/03
یکشنبه, 08 بهمن 1402
درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته) موضوع کلی: فصل فی... Read More...
فصل فی الحیض 1402/11/02
یکشنبه, 08 بهمن 1402
درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته) موضوع کلی: فصل فی... Read More...
فصل فی الحیض 1402/10/30
یکشنبه, 08 بهمن 1402
درس خارج فقه حضرت آیت الله حسینی بوشهری (دامت برکاته) موضوع کلی: فصل فی... Read More...
خطبه های نماز جمعه مورخ 1403/01/17
سه شنبه, 11 ارديبهشت 1403
  خطیب جمعه قم با تاکید بر این که ترس سراسر سرزمین‌های‌ اشغالی را فرا گرفته است،... Read More...
خطبه های نماز جمعه مورخ 1403/02/07
سه شنبه, 11 ارديبهشت 1403
  خطیب جمعه قم با تاکید بر اینکه حجاب یک واجب شرعی و اصل قانونی است، گفتند: از همه... Read More...
خطبه های نماز جمعه مورخ 1402/12/25
سه شنبه, 11 ارديبهشت 1403
  خطیب جمعه قم گفتند: مساله امر به معروف و نهی منکر اصل مسلم اسلامی است اما توجه... Read More...
خطبه های نماز جمعه مورخ 1402/11/20
سه شنبه, 11 ارديبهشت 1403
  خطیب جمعه قم گفتند: شرکت در راهپیمایی ۲۲ بهمن مقدمه شرکت در انتخابات مجلس شورای... Read More...
تفسیر سوره بقره آیه 105مورخ 1402/09/01
دوشنبه, 13 آذر 1402
درس تفسیر حضرت آیت ‎الله حسینی بوشهری (دامت برکاته) موضوع کلی: تفسیر سوره «بقره»  ... Read More...
تفسیر سوره بقره آیه 103مورخ 1402/07/12
دوشنبه, 29 آبان 1402
درس تفسیر حضرت آیت ‎الله حسینی بوشهری (دامت برکاته) موضوع کلی: تفسیر سوره «بقره»  ... Read More...
تفسیر سوره بقره آیه 104 مورخ 1402/08/24
دوشنبه, 29 آبان 1402
درس تفسیر حضرت آیت ‎الله حسینی بوشهری (دامت برکاته) موضوع کلی: تفسیر سوره «بقره»... Read More...
تفسیر سوره بقره آیه 104 مورخ 1402/08/17
دوشنبه, 29 آبان 1402
درس تفسیر حضرت آیت ‎الله حسینی بوشهری (دامت برکاته) موضوع کلی: تفسیر سوره «بقره» ... Read More...

مطالب برجسته

تصویر نمونه یک

اگر مجاهدت علما نبود اثری از دین و دین باوری در جامعه دیده نمی شد

آیت الله حسینی بوشهری

فرا رسيدن ايام سوگواري حضرت امام حسين (ع) و ياران باوفايش تسليت و تعزيت باد.

آیت الله حسینی بوشهری

حوزه‌های علمیه باید به نصایح رهبری و مراجع پایبند باشند

آیت الله حسینی بوشهری

Please publish modules in offcanvas position.